
به گزارش شهدای ایران به نقل ازفارس در ادامه انتشار اسناد مربوط به فاندها و حمایتهای مالی آمریکا از اپوزسیون و ضدانقلاب خارج نشین، اسنادی درباره دریافت فاند ۸۰۰ هزار دلاری توسط شیرین عبادی منتشر شد.
شیرین عبادی که زمانی به اصطلاح با عنوان «مدافع حقوق بشر» شناخته میشد، اکنون و پس از دریافت جایزه نوبل صلح به یکی از چهرههای کلیدی در ساختار پروژهسازیهای سیاسی غرب علیه ایران بدل شده است.
اسناد منتشر شده نشان میدهد که بنیاد ثبتشده شیرین عبادی در آمریکا تا سال ۲۰۲۱ عملاً فعالیت موثری نداشته و مجموع درآمدش در ۱۸ سال تنها حدود ۹۳ هزار دلار بوده است. اما ناگهان، در سالهای ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، بیش از ۸۰۰ هزار دلار فاند دولتی آمریکا به این بنیاد تزریق میشود.
این تحول مالی قابلتأمل نه یک رخداد تصادفی، بلکه بخشی از یک برنامه هدفمند برای بازسازی اپوزیسیون شکستخورده ایرانی در خارج از کشور بوده است؛ طرحی که در سالهای اخیر با کلیدواژههایی چون «پایان آپارتاید جنسیتی» و با مشارکت چهرههایی مانند نرگس محمدی، ملاله یوسفزی، مسیح علینژاد و مهتدی دنبال شده است.
هدف واقعی این حمایتهای مالی چه بود؟
پاسخ را باید در دو محور اصلی جستوجو کرد، یکی از اهداف ساخت رهبران قابلکنترل از اپوزیسیون ایرانی است، در این راستا همزمان با آغاز اغتشاشات شهریور ۱۴۰۱ و در ادامه نشست جورجتاون با محوریت «ائتلافسازی و رهبرسازی»، عبادی بار دیگر به صحنه بازگشت و تبدیل به یکی از اضلاع مرکزی پروژهای شد که تلاش داشت از دل آشوبهای خیابانی، یک اپوزیسیون رسمی با مهر تأیید غرب بیرون بکشد.
محور دوم بازسازی چهرههای برنده نوبل صلح با کارکرد سیاسی است. اعطای جایزه نوبل به نرگس محمدی – شاگرد و همکار دیرین عبادی – در اکتبر ۲۰۲۳ دقیقاً در ادامه همین پروژه قرار میگیرد. کلیدواژه «آپارتاید جنسیتی» که در بیانیههای محمدی، عبادی، و یوسفزی با فرکانسی مشکوک تکرار میشود، بیش از آنکه دغدغهای واقعی باشد، نوعی نشانهگذاری گفتمانی برای دریافت مشروعیت بینالمللی است. بهبیان سادهتر، واژگان خاص، کارکردهای خاص دارند؛ دریافت فاند و جایزه، در گرو تکرار این واژگان است.
فاندهای آمریکایی ابزار نفوذ، نه حمایت از حقوق بشر
فاندهای دریافتی بنیاد عبادی نه از منابع خصوصی، بلکه مستقیماً از دولت آمریکا تأمین شدهاند. یعنی پشت شعارهای پرطمطراق حقوق بشر، ساختاری امنیتی و سیاسی پنهان است که هدف آن نه بهبود شرایط مردم ایران، بلکه مدیریت تحولات داخلی این کشور از بیرون است. جای تعجب نیست که در مقاطع حساس سیاسی مانند اعتراضات ۱۴۰۱ یا زمانبندی نوبل محمدی، بنیاد عبادی فعال شده و حجم فاند آن جهش مییابد.
پایان توهم صلح
اعطای جوایز صلح به چهرههایی چون عبادی و محمدی، بیش از آنکه بازتاب دستاوردهای واقعی حقوق بشری باشد، نمایش قدرت نرم نهادهای غربی برای مشروعسازی مداخلات سیاسیشان است. در واقع، این نوع جوایز نوعی «سفیدشویی سیاسی» برای چهرههایی است که بهعنوان ابزار اجرایی غرب در پروژههای نفوذ فرهنگی و سیاسی عمل میکنند.
چرا فاندها در حال قطع شدن هستند؟
با افشاگریهای متعدد از سوی رقبای اپوزیسیون مانند سلطنتطلبان و گزارشهایی از سوءاستفادههای مالی – از جمله ادعای مارکو روبیو مبنی بر حیفومیل ۸۸ سنت از هر دلار – نهادهای آمریکایی بخشی از حمایت مالی خود را کاهش داده یا متوقف کردهاند. این کاهش حمایت، نه بهخاطر تغییر رویکرد، بلکه ناشی از بیکفایتی مهرهها، اختلافات داخلی، و ناکارآمدی پروژههای تبلیغاتی مانند شورای همبستگی بوده است.
عبادی، نوبل، و یک پروژه شکستخورده
امروز دیگر نمیتوان شیرین عبادی را نماد صلح یا حقوق بشر دانست؛ او در بهترین حالت، ابزاری در خدمت پروژهای سیاسی با اهداف مشخص همچون تضعیف حاکمیت ملی، تولید بحران درونی، و تولید چهرههای رسانهپسند برای بزک مداخلات غربی است.
حمایتهای مالی آمریکا، کلیدواژههای دستوری، جوایز جهتدار و استفاده از زندان بهعنوان ابزار قهرمانسازی، تنها بخشی از صحنهآرایی بزرگتر غرب برای کنترل تحولات ایران است. پروژهای که نهتنها با واقعیت جامعه ایرانی بیگانه است، بلکه در بستر بحرانهای درونی اپوزیسیون، به شکست نزدیکتر از همیشه است.