ترامپ میکوشد تا خود را شخصیتی تحولآفرین در سیاست خارجی معرفی کند، اما تصمیمات او درباره جنگ اوکراین، مذاکرات هستهای با ایران و روابط با پوتین، میتواند ایالات متحده را در معرض شکستهای ژئوپلیتیک خطرناک قرار دهد و او را به جای معاملهگری نابغه، به نماد بیثباتی تبدیل کند.
به گزارش شهدای ایران، خبرگزاری بلومبرگ در بسط این ارزیابی خود نوشت: ترامپ شیفته آن است که خود را فراتر از ابعاد واقعیاش به تصویر بکشد. البته هیچ رئیسجمهوری در آمریکا بهاندازه او در زمانی چنین محدود، گسترهای از سیاستهای بلندپروازانه جهانی را همزمان به حرکت درنیاورده است. او با بیپروایی، در پی بازتعریف قواعد تجارت جهانی برآمده، برای پایاندادن به جنگهای فرسایشی و چندلایه در اوکراین و غزه خیز برداشته و در عین حال، تلاش کرده بدون آغاز جنگی تازه با ایران، گسترش تسلیحات هستهای در خاورمیانه را مهار کند.
اگر ترامپ در تحقق تمام این اهداف بلندپروازانه موفق شود، حتی سرسختترین منتقدانش ناگزیر خواهند بود که در برابر مهارت او در شکلدهی به تحولات جهانی و مهار بحرانها سر تعظیم فرود آورند. اما سکه جاهطلبی، روی دیگری هم دارد. هواداران پرشور او نیز باید بپذیرند که همین سیاستها با تمام زرقوبرقشان میتوانند به شکستی منجر شوند که جهانی بیثباتتر، پرمخاطرهتر و غیرقابل پیشبینیتر از آنچه تحویل گرفت، بر جای بگذارد. شاید طعنهای که در روز عید پاک نثار جو بایدن کرد یعنی لقب «بدترین و نالایقترین رئیسجمهور ما»؛ با چرخشی تلخ، به خود او بازگردد. در سیاست، گاه خطر نه از تصمیمات اشتباه، بلکه از اصرار بر نادیدهگرفتن واقعیتها ناشی میشود. هنوز شانس آن هست که دولت قدمی به عقب بردارد و روی زمین سفت واقعگرایی فرود آید؛ اما نشانهها اندکاند و با هر لحظه، امید به نجات رنگ میبازد. بیایید از جایی آغاز کنیم که در آن نقشههای جاهطلبانه ترامپ بیش از هر جای دیگری با واقعیتهای ژئوپلیتیک برخورد میکنند: اوکراین. دونالد ترامپ با صراحتی بیپرده باور داشت که مانع اصلی در مسیر پایان جنگ، کییف است. راهبرد او، چنانکه پیداست، بر فشار بیامان بر ولودیمیر زلنسکی بنا شده بود تا او را به پذیرش توافقی وادارد که بهجای صلح، نوعی تسلیم تدریجی را رقم میزد؛ توافقی که نه فقط استقلال سیاسی اوکراین، بلکه آینده اقتصادی این کشور را نیز به واشنگتن گره میزد.
قبل از آنکه آمریکا حتی نشانهای از جدیت در مسیر مصالحه بروز دهد، اوکراین با طرح آتشبس ۳۰ روزهای که بدون هیچ پیششرطی از سوی واشنگتن ارائه شده بود، موافقت کرد و آمادگی خود را برای امضای توافقی اعلام نمود که عملاً کنترل کامل بر سرمایهگذاریهای معدنی و زیربنایی کشور را به ایالات متحده میسپرد. با این حال، ولادیمیر پوتین، تاکنون با هیچیک از بندهای این توافق همراه نشده است.
نشانههای ناامیدی در واشنگتن حالا دیگر پنهان نیست؛ مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، روز جمعه هشدار داد که اگر پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا آماده ترک میز مذاکره است. اگر ایالات متحده نهتنها از روند مذاکرات صلح، بلکه از حمایت نظامی از اوکراین نیز عقب بنشیند، نتیجه چیزی جز پیروزی استراتژیک برای کرملین نخواهد بود. چنین عقبنشینیای راه را برای موج تازهای از بیثباتی در قلب اروپا هموار میکند.
شاید تنها کورسوی امید در این برهه، آن باشد که دونالد ترامپ از تجربه مذاکرات غیرمستقیم دولت خود با ایران درسی آموخته باشد. در نهایت، آنچه ترامپ واقعاً جستوجو میکرد، نه مهار صرف، بلکه تحسین بود: تصویری از خود بهعنوان مردی که توانست، جایی که دیگران شکست خوردند، بحران را بدون جنگ حل کند؛ و واقعاً، چه رهبر عاقلی راهحل دیپلماتیک برای مهار برنامه هستهای ایران را با آتش جنگ عوض میکند، وقتی هنوز پنجرهای هرچند باریک، برای مذاکره باز است؟
طرف ایرانی شاید آماده باشد سطح غنیسازی را تا آستانهای غیرنظامی کاهش دهد و اجازه دهد این کاهش بهصورت مستقل راستیآزمایی شود، اما هرگز به خلع کامل هستهای تن نخواهد داد.
انتظار معجزهای در کار نیست. آنچه باقی مانده، نه یک فرصت طلایی، بلکه آخرین رشته امید است: اینکه دونالد ترامپ از مسیری که بهوضوح به فاجعه ختم میشود، بازگردد. مسیری که اگر در آن پافشاری کند، نهتنها به زنجیرهای از شکستهای خیرهکننده در سیاست خارجی خواهد انجامید، بلکه چهره«معاملهگر نابغه» را در هم فرو خواهد ریخت. در نهایت، شاید همان لقب تند و تحقیرآمیزی که او برای جو بایدن بر زبان آورد، سرانجام نصیب خود او شود: «احمقی فوقالعاده مخرب».
اگر ترامپ در تحقق تمام این اهداف بلندپروازانه موفق شود، حتی سرسختترین منتقدانش ناگزیر خواهند بود که در برابر مهارت او در شکلدهی به تحولات جهانی و مهار بحرانها سر تعظیم فرود آورند. اما سکه جاهطلبی، روی دیگری هم دارد. هواداران پرشور او نیز باید بپذیرند که همین سیاستها با تمام زرقوبرقشان میتوانند به شکستی منجر شوند که جهانی بیثباتتر، پرمخاطرهتر و غیرقابل پیشبینیتر از آنچه تحویل گرفت، بر جای بگذارد. شاید طعنهای که در روز عید پاک نثار جو بایدن کرد یعنی لقب «بدترین و نالایقترین رئیسجمهور ما»؛ با چرخشی تلخ، به خود او بازگردد. در سیاست، گاه خطر نه از تصمیمات اشتباه، بلکه از اصرار بر نادیدهگرفتن واقعیتها ناشی میشود. هنوز شانس آن هست که دولت قدمی به عقب بردارد و روی زمین سفت واقعگرایی فرود آید؛ اما نشانهها اندکاند و با هر لحظه، امید به نجات رنگ میبازد. بیایید از جایی آغاز کنیم که در آن نقشههای جاهطلبانه ترامپ بیش از هر جای دیگری با واقعیتهای ژئوپلیتیک برخورد میکنند: اوکراین. دونالد ترامپ با صراحتی بیپرده باور داشت که مانع اصلی در مسیر پایان جنگ، کییف است. راهبرد او، چنانکه پیداست، بر فشار بیامان بر ولودیمیر زلنسکی بنا شده بود تا او را به پذیرش توافقی وادارد که بهجای صلح، نوعی تسلیم تدریجی را رقم میزد؛ توافقی که نه فقط استقلال سیاسی اوکراین، بلکه آینده اقتصادی این کشور را نیز به واشنگتن گره میزد.
قبل از آنکه آمریکا حتی نشانهای از جدیت در مسیر مصالحه بروز دهد، اوکراین با طرح آتشبس ۳۰ روزهای که بدون هیچ پیششرطی از سوی واشنگتن ارائه شده بود، موافقت کرد و آمادگی خود را برای امضای توافقی اعلام نمود که عملاً کنترل کامل بر سرمایهگذاریهای معدنی و زیربنایی کشور را به ایالات متحده میسپرد. با این حال، ولادیمیر پوتین، تاکنون با هیچیک از بندهای این توافق همراه نشده است.
نشانههای ناامیدی در واشنگتن حالا دیگر پنهان نیست؛ مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، روز جمعه هشدار داد که اگر پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا آماده ترک میز مذاکره است. اگر ایالات متحده نهتنها از روند مذاکرات صلح، بلکه از حمایت نظامی از اوکراین نیز عقب بنشیند، نتیجه چیزی جز پیروزی استراتژیک برای کرملین نخواهد بود. چنین عقبنشینیای راه را برای موج تازهای از بیثباتی در قلب اروپا هموار میکند.
شاید تنها کورسوی امید در این برهه، آن باشد که دونالد ترامپ از تجربه مذاکرات غیرمستقیم دولت خود با ایران درسی آموخته باشد. در نهایت، آنچه ترامپ واقعاً جستوجو میکرد، نه مهار صرف، بلکه تحسین بود: تصویری از خود بهعنوان مردی که توانست، جایی که دیگران شکست خوردند، بحران را بدون جنگ حل کند؛ و واقعاً، چه رهبر عاقلی راهحل دیپلماتیک برای مهار برنامه هستهای ایران را با آتش جنگ عوض میکند، وقتی هنوز پنجرهای هرچند باریک، برای مذاکره باز است؟
طرف ایرانی شاید آماده باشد سطح غنیسازی را تا آستانهای غیرنظامی کاهش دهد و اجازه دهد این کاهش بهصورت مستقل راستیآزمایی شود، اما هرگز به خلع کامل هستهای تن نخواهد داد.
انتظار معجزهای در کار نیست. آنچه باقی مانده، نه یک فرصت طلایی، بلکه آخرین رشته امید است: اینکه دونالد ترامپ از مسیری که بهوضوح به فاجعه ختم میشود، بازگردد. مسیری که اگر در آن پافشاری کند، نهتنها به زنجیرهای از شکستهای خیرهکننده در سیاست خارجی خواهد انجامید، بلکه چهره«معاملهگر نابغه» را در هم فرو خواهد ریخت. در نهایت، شاید همان لقب تند و تحقیرآمیزی که او برای جو بایدن بر زبان آورد، سرانجام نصیب خود او شود: «احمقی فوقالعاده مخرب».
منبع : کیهان