مسجد پنبهچی در دست تعمیر بود و برنامه در حسینه قائم خیابان بشیری برگزار شد. وارد خیابان که میشوی تابلو های عکس شهیدان را میبینی. جلوی درب حسینیه حال و هوای دیگری داشت. همه دغدغه خدمت به مهمانان شهدا را داشتند از پسر بچه پنج شش ساله تا مرد 60 ساله. نوای سوی دیار عاشقان آهنگران برای کسانی که کربلای ایران را درک کرده بودند تداعی کننده لحظه های پیش از عملیات بود.
قبل از شروع برنامه مراسم زیارت عاشورا برپا بود. عبارت «بابی انت و امی» خوانده میشود و در ذهن کوچکت رابطهای میان عاشورای 61 هجری و عاشورای 1407 هجری در شلمچه بهشت ایران برقرار میکنی.
شروع برنامه با قرائت قرآن توسط استاد سعید طوسی بود.چه زیبا تلاوت کرد آیاتی از سوره احزاب را که بیانگر عاهدان به عهد الهی بود «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»
ناصر حسینی پور در ابتدای سخنان خود گفت: امام خمینی(ره) دو گروه داشت. گروهی از یاران امام(ره) یاران سیاسی بودند و گروهی دیگر یاران نظامی. گروه سیاسی همان علمایی بودند که مکتب جمهوری اسلامی را بوجود آوردند و گروه نظامی کسانی بودند که از دل همین مساجد و حسینهها به جبههها رفتند مکتب دفاعی حضرت امام را شکل دادند
این راوی دفاع مقدس ریشه این مکتب دفاعی را در واقعه عاشورا دانست و افزود: مکتب دفاعی حضرت امام خمینی(ع) از روز عاشورا نشات میگیرد. شاگردان این مکتب ویژگیهایی داشتند که من معتقدم باید برای فهمیدن این ویژگیها بهتر است از خاکریز خودمان به خاکریز عراقیها پلی بزنیم تا درک آنان را از رزمندگان خودمان بدانیم.
وی ادامه داد: من به عنوان کسی که بهترین روزهای عمرم را در زندانهای مخفی عراق بودم وقتی نکاتی را از زبان عراقیها میشنیدم از عظمت بچههای خودمان تعجب میکردم.کینههای کسانی که آنطرف خاکریزها در مقابل ما ایستاده بودند کافی است که ما بفهمیم بچههای ما چه کار کردند.
حسینی پور در قسمت دوم صحبتهای خود به خاطرهای اشاره و تشریح کرد: دو روز بود که پای راستم تقریبا قطع شده بود.بیست روزی هم بود که کرم گذاشته بود. ما را در گرمای تیرماه در حیاط روی زمین مینشاندند.برای اینکه گرما اذیتم نکند هر ده،پانزده ثانیه خودم را از طرف راست بدن به طرف چپ میبردم تا اندکی خنک شوم. بعد از چند روز پای من قطع شد. بعد از اینکه محل قطع شده را بخیه زدند من را شکنجه کردند.
راوی کتاب «پایی که جاماند» ادامه داد:در شکنجهها به من میگفتند که ایرانیها،مگسها و یهودیها سه گروهی هستند که بهتر بود خدا آنها را خلق نمیکرد. من این کینه را در رفتار 15 فرمانده عراقی دیدم.
وی در ادامه صحبتهای خود گفت: بچههای رزمنده یک سری ویژگیهایی داشتند که عملیات را پیش میبرد. چرا میگویند که سپر گوشتی باعث پیشرفت عملیاتها شد؟ رزمندگان ما میدانستند که پیروزی خون بر شمشیر به چه معناست زیرا عاشورا را باور داشتند اما صدام نمیدانست.