شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۵۸۴۰۵
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۰
استاد حوزه علمیه قم صدور حکم امام خمینی درباره اعدام‌های سال 1367 را از افتخارات جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) عنوان کرد و گفت: چنین حکمی باعث شد از کشتار بی‌رحمانه مردم در سال‌های آینده جلوگیری شود و شروعی بر خاتمه ترور‌های منافقین باشد.

شهدای ایران:به نقل از رسا، نشست علمی «بررسی فقهی حقوقی حکم اعدام منافقین در سال 1367» با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین محمد نیازی و دبیری حجت‌الاسلام والمسلمین ذبیح الله نعیمیان در مؤسسه امام رضا(ع) برگزار شد که پس از طرح شبهات راجع به دلایل صدور حکم اعدام منافقین در سال 1367، حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی به تعدادی از شبهات به صورت کامل پاسخ گفت.

گفتنی است، طی روزهای گذشته برخی از رسانه های معاند از جمله شبکه بی بی سی فارسی با انتشار دوباره فایل صوتی جلسه برخی از قضات در دهه شصت با آقای حسینعلی منتظری شبهات و ابهاماتی را درباره احکام اعدام منافقین مطرح ساخته بودند که استاد نیازی نیز در نشست مذکور به صورت استدلالی به این شبهات پاسخ داده و خبرگزاری رسا نیز اقدام به انتشار کامل این جلسه کرده است. بزودی مشروح سه نشست دیگری که حجت الاسلام والمسلمین نیازی در این باره به ارائه دیدگاهش پرداخته، تقدیم علاقه مندان و مخاطبان خواهد شد. 

متن کامل نخستین جلسه بررسی فقهی حقوقی احکام اعدام منافقین بدین شرح است:

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان در تبیین موضوع جلسه گفت: ما در این چند دهه بعد از انقلاب با مسأله بسیار مهم حمله مسلحانه گروه‌ها و گروهک‌های باغی و شورش‌گر مواجه شدیم؛ این گروه‌ها بویژه سازمان مجاهدین خلق اوایل به قصد نفوذ در نظام جمهوری اسلامی فعالیت خود را شروع کردند و پس از ناامیدی به سمت براندازی پیش رفتند؛ این امر منجر به تقابل‌های مسلحانه آشکار با نظام شد؛ پس از مدتی بسیاری از آن‌ها از کشور خارج و در عراق مستقر شدند و به صورت جدی، شفاف و صریح تقابل مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی را ادامه دادند؛ فعالیت‌های مختلف آن‌ها در قالب محاربه و بغی انجام شد و در حرکت‌های مختلف تروریستی، کشتار گسترده‌ای را در ایران انجام دادند.

این امر مقتضی این است که ما تأملات حقوقی و فقهی را هم در کنار تأمل‌های سیاسی و امنیتی داشته باشیم؛ امید است این جلسه با رویکرد علمی و با تکیه بر تحلیل‌های فقهی و حقوقی عهده‌دار بحث اجرای حکم اعدام‌هایی باشد که در کنار هزاران مورد عفو و تخفیف مجازات ناشی از رأفت نظام اسلامی انجام شده است باشد.

روایت این اعدام‌ها از جانب گروهک منافقین آنچنان سیاه تعریف شده است که مانع از دیدن روایت صحیح تاریخی است؛ بنابراین ما برای شناخت واقعیت تاریخی و تحلیل موضوع‌شناسانه در خدمت استاد حجت‌الاسلام والمسلمین محمد نیازی، استاد حوزه علمیه، رئیس اسبق سازمان بازرسی کل کشور و از قضات دیوان عالی کشور برای تحلیل فقهی، حقوقی ایشان در مورد اعدام‌های سال 1367 هستیم.

حکم حضرت امام درباره اعدام‌های 1367 از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است

وقایع تاریخی باید با در نظر گرفتن شرایط آن زمان بررسی شود

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی با تبریک سالگرد عملیات مرصاد در مرداد سال 1367 درباره «بررسی علمی و فقهی حقوقی حکم حضرت امام خمینی (ره) درباره اعدام منافقین در سال 1367» گفت: نکته نخست اینکه مباحث مطروحه در این جلسه تنها راجع به حکم حضرت امام و مبانی فقهی و حقوقی آن است و مرحله اجرای حکم مورد توجه ما نیست که اگر لازم بود باید افراد دیگری که مجری بودند حاضر شوند و درباره کاری که انجام شده است صحبت کنند؛ نکته دوم اینکه بنده درگیر اجرای این حکم نبودم و مأموریتی در اجرای این حکم نداشتم و اطلاعاتی که مورد بررسی قرار می‌گیرد از مطالبی است که همه می‌دانند و قانونی یا غیر قانونی منتشر شده است.

از اینجا شروع می‌کنم که فهم حکم تاریخی حضرت امام خمینی (ره) و اقدامی که در آن سال برای دفع تهاجم دشمن و تهدیدهای جدی نظام و کشور وجود داشته است، نیازمند حضور در همان سال‌ها و همان شرایط است؛ زمان و مکان یک واقعه تاریخی بسیار مهم است و ما را به حقیقت نزدیک می‌کند؛ بنابراین لازم است به عنوان مقدمه شرایط صدور این حکم را توضیح دهم.

سازمان مجاهدین خلق یا به عبارتی منافقین بعد از اینکه به اهداف سیاسی خود دست نیافتند، علاوه بر حضور در عرصه سیاسی از سی خرداد 1360 علیه نظام جمهوری اسلامی اعلام جنگ مسلحانه کردند و وارد فاز نظامی شدند؛ پس از آن با ترورهای وحشتناک خود هفده هزار نفر را ترور کردند که بیشتر این افراد، انسان‌های بی‌گناهی بودند که هیچ مسئولیت یا کارگزاری برای جمهوری اسلامی نداشتند.

جنایات این گروهک بیشمار است، اما از مهمترین آن‌ها می‌توان به انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر سال 1360 و ترور رئیس دستگاه قضایی مرحوم شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و بسیاری از مسئولان و نمایندگان مجلس اشاره کرد؛ انفجار دفتر نخست وزیری که در هشتم شهریور همان سال انجام شد و با این جنایت رئیس جمهور و نخست وزیر عزیزمان، شهیدان رجایی و باهنر به شهادت رسیدند؛ در بعضی موارد ترورهای این‌ها از جنایات داعش وحشتناکتر بوده است؛ موردی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که در آن منافقین سه پاسدار را ربوده بودند و بعد از شکنجه با آب جوش، پوست صورتشان را کنده بودند و به شهادت رسانده بودند، قسمت کوچکی از جنایات این گروهک است.

این جنایات از سال 1360 تا 1367 ادامه داشت تا اینکه در خیانتی بزرگتر سازمان تروریستی منافقین به عراق رفت و در کنار صدام، جاسوسی، خیانت و حمله به ایران را در دستور کار خود قرار داد؛ جاسوسی این گروهک از مسلمات تاریخ معاصر است؛ منافقین با دادن اطلاعات به صدام و عراق صدمات و لطمات سنگین‌تری را به مردم مسلمان ایران وارد کردند که این جنایت‌ها و خیانت‌‌ها در تاریخ ثبت شده است؛ در عراق «ارتش آزادی‌بخش» تشکیل دادند و در کنار صدام عملیات‌های مختلفی را علیه این مرز و بوم انجام دادند و مرتکب جنایت و شهادت جوانان ایران اسلامی شدند.

در سال 1367 یعنی ماه‌های پایانی جنگ، جبهه‌های ما با مشکل عقب‌نشینی برخی نیروها و تحمیل قطعنامه 598 مواجه شد، که البته پس از پذیرش شروط ایران و اصلاح قطعنامه به وسیله سازمان ملل و شورای امنیت، جمهوری اسلامی در تیرماه سال 1367 این قطعنامه را پذیرفت؛ منافقین پذیرش قطعنامه به وسیله ایران را، ناشی از ضعف نظام قلمداد کردند و با پیشنهاد به صدام، و جلب حمایت او، قصد تهاجم مسلحانه به ایران و تمام کردن کار را داشتند.

«عملیات فروغ جاویدان» طراحی همین منافقین بود؛ تمام نیروهای خود را از سراسر دنیا به عراق فرا خواندند؛ در حمله به ایران، با حمایت و پشتیبانی هوایی و اطلاعاتی صدام از مرزهای غربی وارد کشور شدند، مسعود رجوی شب عملیات در توجیه نیروهایش از ایجاد دولت دموکراتیک در کرمانشاه صحبت می‌کند و از این می‌گوید که با سرعت به همدان قزوین و تهران می‌رسند؛ از کرند و مناطق دیگر پیشروی کردند و به اسلام آباد غرب رسیدند و آن را اشغال کردند، جنایات دهشتناکی را در اسلام آباد رقم زدند که فاجعه بیمارستان امام خمینی (ره) و آتش زدن بیمارستان با زن و کودک و بیماران دیگر، به دلیل وجود چند رزمنده در آن بیمارستان از عجیب‌ترین فجایع این‌هاست؛ بیماران مرد را نیز در جلوی بیمارستان به صورت دسته‌جمعی اعدام کردند؛ مستندات همه این فجایع موجود است؛ که در نهایت با عملیات مرصاد شکست خوردند و کشته و اسیر شدند و اداوت فراوانی از این‌ها نابود شد.

حکم امام خمینی (ره) در این شرایط صادر شد؛ این حکم حتی در سی خرداد سال 1360 که این‌ها اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند صادر نشد؛ از سال 60 تا 67 درگیری‌های این‌ها ادامه داشت؛ درگیری‌های مسلحانه داشته‌اند، دستگیر شده‌اند، خانه‌های تیمی این‌ها شناسایی شده است؛ زندانی شده‌اند، ولی چنین حکمی صادر نشده است؛ اما در سال 1367 وقتی از ناحیه منافقین و زندانی‌ها احساس تهدید می‌شود، این حکم صادر می‌شود.

حکم حضرت امام خمینی (ره) بخش‌های مختلفی دارد؛ من فقط اشاره می‌کنم؛ در بخش مقدمه، از چرایی تعیین چنین مجازاتی مطالبی آورده شده است؛ به خیانت‌های منافقین قبل و بعد از انقلاب، جنایت‌های آن‌ها، همکاری این‌ها با دشمنان، ارتداد سران این‌ها، جنگ کلاسیکی که شروع کردند و با ارتشی منظم وارد کشور شدند، اشغال، جنایت و کشتار در ایران اسلامی اشاره شده است.

بعد از مقدمه حضرت امام از موضوع حکم سخن آورده‌اند و اینکه چه کسانی موضوع و مشمول این حکم هستند؛ ایشان می‌فرمایند منافقینی که در زندان هستند، سر موضع هستند و بر موضع خود پافشاری می‌کنند محارب و محکوم به اعدام هستند؛ بعد هم هیأتی را برای بررسی اینکه چه کسانی مشمول و موضوع این حکم هستند تعیین می‌کنند؛ بعد می‌فرمایند ملاک اینکه چه کسانی محارب و محکوم به اعدام هستند، نظر اکثریت این هیأت است و در آخر هم می‌فرمایند که احتیاط بر اجماع است؛ یعنی تمام اعضای هیأت نظر به اعدام داشته باشند؛ در بخش آخر حکم هم حضرت امام تأکیداتی دارند.

تمرکز بحث من بر دو نکته است که نخست اصل حکم چیست که امام می‌فرماید محارب و محکوم به اعدام هستند؟ دوم اینکه زندانیان سر موضع محکوم به اعدام هستند؛ معنای سر موضع چیست که حضرت امام این را ملاک قرار دادند؛ امام حکم به اعدام همه منافقین در زندان نداد؛ یعنی اگر کسی از اتصال به این سازمان پشیمان بود و آن را رها کرده بود، هر چند به جرم ارتباط با سازمان دستگیر شده بود، اعدام نمی‌شد؛ کسانی که پس از دیدن فعالیت اینچنین گروهک منافقین و همکاری با صدام، حمله به کشور و اشغال شهرهایی از ایران، از این سازمان برائت جستند و توبه کردند، اعدام نشده‌اند بلکه آزاد شده‌اند.

منظور امام از محارب، قسم باغی آن است

حالا نکته نخست را راجع به حکم عرض کنم که تعبیر محارب را حضرت امام در اینجا به کار بردند؛ حضرت امام خمینی (ره) در این حکم فرموده است منافقین در زندان محارب هستند و مجازاتشان اعدام است؛ اینجا یک اشکال حقوقی را وارد کنند که نظر فقهی حضرت امام در باب محارب و محاربه مشخص است، در تحریر الوسیله، حضرت امام محارب را معنا کردند، این تعریف شامل این آدم‌ها نمی‌شود؛ حضرت امام در تعریف می‌فرمایند «المحارب، کل من جرّد السلاح لاخافه الناس؛ محارب کسی است که سلاح برای ترساندن مردم بکشد»؛ از سویی این فرد جرمی مرتکب، محاکمه و محکوم به زندان شده است؛ حال در حال سپری کردن دوران محکومیت زندان خود، یکدفعه محکوم به اعدام شده است، این چه محاربه‌ای است؟ سلاح نکشیده و در زندان بوده است؛ این اشکال پر تکرار است و برخی از حقوقدانان به آن پرداخته‌اند.

اشکال دیگری که می‌کنند، اشکال فقهی است که نظر فقهی حضرت امام در مجازات محارب یکی از چهار مجازات اعدام، قطع دست و پا به خلاف، به صلیب در آوردن و یا نفی بلد است؛ چرا حضرت امام فقط اعدام را فرمودند؟ این با نظر فقهی حضرت امام سازگاری ندارد.

در پاسخ به اشکال دوم باید گفت در فقه عناوین بغی و محاربه و باغی و محارب داریم؛ مجازات این‌ها متفاوت است؛ محارب یکی از چهار مجازات را دارد؛ البته به نظر حضرت امام حاکم شرع و قاضی مخیر است بین این چهار مورد هر کدام را خواست انتخاب کند؛ هر چند اشاره می‌کنند که اولویت با این است که هر کدام از این چهار تا متناسب با جرم ارتکابی باشد؛ یعنی محارب اگر آدم کشته است مجازات اعدام داشته باشد، اگر مال مردم را برده است قطع دست و پا و مانند این است.

باید به این نکته مهم توجه داشت که حضرت امام خمینی (ره) منافقین زندانی که سر موضع هستند را محارب مصطلح نمی‌داند بلکه از نظر ایشان، این منافقین باغی هستند و این اعدام مجازات بغات است؛ به کار بردن کلمه محارب به دفعات در این حکم به این دلیل است که در فقه، محاربان به دو قسمت تقسیم می‌شوند که بغات یکی از این قسمت‌ها است؛ باغی که در فقه امامیه و قانون فعلی جمهوری اسلامی داریم، کسی است که بر امام عادل و حکومت اسلامی شورش کند؛ «الخارج علی الامام العادل»؛ این نظر مشهور است و فقها این را قبول دارند؛ در قانون مجازات اسلامی سال 1392 هم همین آمده است؛ گروهی که به طور مسلحانه در برابر اصل نظام اسلامی قیام کنند باغی هستند و مجازاتشان اعدام است.

امام اینجا مانند فقهایی که نمونه‌هایی از آن‌ها را می‌آورم منافقینی که در زندان بودند، سر موضع بودند، وابسته به تشکیلات بودند و بر موضع پافشاری می‌کنند را باغی می‌داند نه محارب.

مرحوم آیت‌الله شاهرودی (ره) در کتاب «بایسته‌های فقه جزا» بحث مفصلی راجع به محاربه دارد؛ در این بحث مطرح کرده است که محاربه اقسامی دارد؛ یک قسم محاربه قیام مسلحانه علیه امام عادل و ایجاد درگیری با او است؛ قسم دوم این است که برای ترساندن مردم سلاح بکشد؛ بعد می‌گوید که این قسم دوم منظور آیه «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم» است.

مرحوم صاحب جواهر روایتی نقل کرده است که حضرت امیر المؤمنین علی (ع) کسانی را که در صفین، جمل و نهروان در مقابل ایشان شمشیر کشیدند را باغی می‌داند؛ در روایتی در جواهر نقل می‌کند که این‌ها اشد حرباً هستند؛ یعنی محاربه این‌ها شدیدتر از محاربه کفار است؛ چون این‌ها قرآن می‌خوانند و با امام عادل می‌جنگند؛ پس این‌ها اشد حرباً هستند، در روایات کلمه حرب را به کار بردند؛ محاربه از ریشه حرب است، بنابراین حاضران در جنگ صفین، نهروان و جمل هم محارب بودند، در صورتی که مسلمان بودند و علیه حاکم عادل شمشیر کشیده بودند؛ یعنی باغی هم بودند.

بنابراین وقتی حضرت امام خمینی (ره) می‌فرماید منافقینی که در زندان هستند، سر موضع خود هستند و پا فشاری می‌کنند محارب هستند، الزاماً نمی‌خواهد که محاربه اصطلاحی را بیان کند، ایشان نظرش بغی است، دلیل هم این است که این تعریفی که ایشان برای محاربه می‌کند شامل این نمی‌شود؛ حالا مجازات باغی چیست؟ هم در فقه و هم در قانون، مجازات باغی اعدام است؛ کسی که به سازمانی باغی دل بسته و وابسته است و منتظر آمدن نیروهای آن و آزادی و در حال همکاری فیزیکی یا اطلاعاتی با آن سازمان است، باغی است.

برخی اشکال می‌کنند که نظر امام در اینجا باغی نیست چون امام در تحریر الوسیله بغی را در کتاب الحدود نیاورده است؛ پاسخ این است که بغی جزو حدود نیست؛ فقها جنگ با بغات را در کتاب الجهاد بحث کرده‌اند؛ حضرت امام هم در تحریر، کتاب الجهاد ندارد بنابراین جهاد با بغات در بحث‌های ایشان نیست؛ بنابراین با تعریف امام که معتقدند باغی کسی است که بر امام عادل سلاح می‌کشد بر حکومت حق شورش می‌کند، منافقین باغی هستند؛ البته اینکه بگوییم منافقین هم باغی و هم محارب هستند نیز اشکالی ندارد.

مرحوم آیت‌الله منتظری در کتاب «دراسات فی ولایت الفقیه» تصریح می‌کند که ممکن است در جایی هر دو عنوان محاربه و بغی جمع شود؛ مثال می‌زند که ابن ملجم هر دو جهت را داشت، هم باغی بود و هم محارب بود؛ حال سازمان منافقین وقتی اعلام جنگ مسلحانه و درگیری مسلحانه کردند در خیابان آمدند و مردم را کشتند، سلاح برای ترساندن مردم کشیدند، از مصادیق روشن و بارز محارب هستند؛ طبق تعریفی هم که برای باغی گفتم، باغی هم هستند، یعنی این سازمان هم سازمان باغی است و هم سازمان محارب است؛ هم مجازات محارب و هم مجازات باغی بر او قابل اعمال است.

در اینجا نظر حضرت امام (ره) برای منافقین، باغی است؛ از این رو فرمود که مجازات این‌ها اعدام است؛ چون باغی غیر از اعدام مجازات دیگری ندارد، مگر اینکه توبه کند؛ آیه 9 سوره حجرات می‌فرماید که «وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»

این نکته مهم را توجه داشته باشید که مجازات باغی سبک‌تر از مجازات محارب است؛ عده‌ای نگویند که چرا امام این‌ها را باغی دانسته است؛ باغی در اسلام مجازات سبکتری از محارب دارد؛ چون توبه محارب پس از دستگیری پذیرفته نمی‌شود ولی باغی اینطور نیست، باغی هر زمانی توبه کند توبه او قبول می‌شود؛ لذا این نظر فقهی است که اگر باغی از معرکه عقب نشینی کرد، نباید با او کاری داشته باشید، اما محارب اینطور نیست، محارب را تعقیب، دستگیر و اعدام می‌کنید؛ بنابراین مجازات باغی سبک‌تر از مجازات محارب است.

حکم حضرت امام درباره اعدام‌های 1367 از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است

دبیر این جلسه با اشاره به تاریخچه تشکیل گروهک منافقین، می‌پرسد: آیا بغی این تشکیلات از زمان تشکیل این سازمان شروع شده است؟ از سویی اگر برای بعد از انقلاب باشد بعضی از این‌ها حرکت مسلحانه نداشتند، در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند، آیا این‌ها به عنوان اعضای سازمان باغی حساب می‌شوند و مجازات این‌ها هم با افراد مسلح یک اندازه است؟

نکته بعد اینکه اعضای منافقین دستیگر شدند، و مورد محاکم قرار گرفتند، معمولاً بسیاری از قضات در بسیاری از مصادیق تخفیف‌هایی می‌دادند، قبل از اینکه حتی کمیته‌های عفو برای آن‌ها تشکیل شده باشد؛ این تفاوت احکام محاکم شرع که آنجا شکل گرفته است بر چه اساس بوده است؟ چه مقدار از آن با تخفیف بوده است؟ آیا مربوط به آن‌هایی است که مستقیم حرکت مسلحانه نکردند اما عضو تشکیلات برانداز بودند.

توجه به سیره امیر المؤمنین در برخورد با منافقین مورد توجه فقها بوده است

رئیس اسبق سازمان بازرسی کل کشور درباره قبل از انقلاب گفت: تعریف فقهی و هم تعریف قانونی بغی، خروج بر امام عادل و حکومت اسلامی است، بنابراین قبل از انقلاب چون حاکم عادل نداشتیم و حاکم جائر بود شامل نمی‌شود؛ حال فقها بحثی در جهاد با بغات دارند که در اینجا منظور از امام، امام معصوم است یا می‌تواند هر امام عادلی باشد؟ مرحوم صاحب جواهر و مرحوم صاحب الشرایع بحث کرده‌اند و آنجا آورده‌اند که نظر مشهور این است که این اختصاص به امام معصوم ندارد؛ امام عادل در مقابل امام جائر است؛ بغی خروج بر امام عادل است در مقابل امام جائر؛ بنابراین قبل از انقلاب ما موضوع بغی را نداشته‌ایم و نداریم چون تعریف اینطور است؛ یعنی کسی که در مقابل حکومت جائری بایستد و قیام مسلحانه کند، باغی نیست.

درباره تشکیلات، سمپادها و هواداران سازمانی که محارب و باغی است، چه باید گفت؛ سئوال اینجاست که آیا کسانی که وارد درگیری مسلحانه نشده‌اند و در حد هواداری و یا سمپاد هستند، جزو بغات هستند؟ بعد از انقلاب، در قوانین «مجازات اسلامی»، «تعزیرات»، «حدود و قصاص و دیات» که از متن فقه بود، عنوان شده بود

وقتی جمعیت، گروه و سازمانی، محارب و باغی است، هر کس با این تشکیلات کار کند، عضو تشکیلات است؛ یعنی مجموعه‌ای که باغی هستند، فرق نمی‌کند، این تشکیلات بخش نظامی، فرهنگی، پشتیبانی و تدارکات دارد؛ این‌ها  تقسیم کار می‌کنند بنابراین فرقی ندارد که فرد در کجای این سازمان مشغول فعالیت است.

اشاره به سیره حضرت امیر کنم که جزو مبانی فقهی فقها است، در جنگ نهروان، امیر المؤمنین چه زمانی با خوارج درگیر شد؟ در تاریخ آمده است که فردی از خوارج در مسجد ایستاد و به صورت تندی به حضرت اعتراض، انتقاد و اهانت کرد ولی حضرت فرمود که تا زمانی که شما دست به سلاح نبرده‌اید، نا امنی ایجاد نکرده‌اید، ما به شما کاری نداریم، حقوق شما را قطع نمی‌کنیم؛ این معروف است و همه شنیده‌اند.

اما حضرت امیر المؤمنین علی (ع) چه زمانی با این‌ها وارد مقابله شد و برخورد نظامی کرد؟ حضرت چهار هزار نفر را در جنگ نهروان کشت؛ این وقتی بود که این‌ها نا امنی ایجاد کردند؛ آیا همه نا امنی ایجاد کردند؟ خیر، یک مسلمان را گرفتند و با وضع فجیعی شکمش را پاره کردند و کشتند؛ وقتی گزارش به حضرت امیر رسید، دیگر زمانی نیست که به این‌ها مهلت داده شود، یا اینکه تنها کسی که مرتکب قتل شده است مجازات شود؟ نه، هر کس با این‌ها هم بستگی دارد باغی است؛ مادامی که تشکیلات وجود دارد.

حضرت امیر در ترورا  که دوازده هزار نفر از خوارج بودند، به عنوان حاکم اسلامی روشنگری و اتمام حجت کردند؛ ابن عباس و دیگران را فرستادند که با این‌ها صحبت کنند؛ از این دوازده هزار نفر، هشت هزار نفر برگشتند، اینجا بحث توبه مهم است؛ چهار هزار نفر هم سر موضع ایستادند، و اعلام همبستگی با خوارج کردند، هر چند همه مرتکب قتل نشده بودند اما حضرت همه را کشت؛ این مبنای فقهی است؛ ما هم وقتی می‌گوییم آنکه سر موضع است، یعنی توبه نکرده است بنابراین مجازاتش اعدام است.

قانون «حدود و قصاص و دیات» مهم‌ترین قانونی است که در این زمینه داریم؛ نخستین قانونی که سال 1361 یعنی بعد از انقلاب تصویب شده است ماده 198 قانون «حدود و قصاص و دیات» است که می‌گوید: «هر گروه یا جمعیتی متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند، تمام افراد و هوادارانی که موضع آن گروه یا جمعیت را می‌دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف سازمان فعالیت و تلاش مؤثر دارند محارب هستند، اگر چه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند».

قبل از سال 1392 در قوانین کیفری ما این اشکال وارد است که همه موارد محاربه، افساد فی الارض و بغی در کنار هم دیده شده بود، اما این‌ها با تصویب قانون مجازات اسلامی سال 1392 به صورت کامل از هم تفکیک شد؛ افساد فی الارض، محاربه و بغی هر کدام به صورت جداگانه معنا شده است و مجازات آن مشخص است.

حال شما می‌بینید که دو شرط در اینجا وجود دارد؛ می‌گوید تمام افراد و هواداران که فعالیت مؤثر دارند؛ ولو در بحث نظامی نباشند محارب هستند؛ محارب هستند یعنی باغی هستند؛ وقتی باغی شدند، مجازاتشان اعدام است؛ فعالیت مؤثر را به این دلیل می‌گوید که وقتی یک سازمان و تشکیلات تأسیس می‌شود، چه زمان می‌تواند در برابر حکومت بایستد و خرابکاری کند؟ وقتی سازمانش بر پا و سر پا باشد، چه زمانی سر پا است؟ وقتی افراد مأموریت‌های محوله را انجام دهند؛ حالا به یک نفر در این سازمان می‌گویند که برو و روزنامه مجاهد بفروش، روزنامه می‌فروشد، در فاز نظامی هم نیست و اسلحه نکشیده است و بمب‌گذاری هم نکرده است، ولی محارب و باغی است، این صریح ماده قانونی است؛ در این قانون بجای تعریف این عناوین مصادیق آن را بدون تفکیک آورده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان درباره کارهای توجیهی برای توبه و برگرداندن زندانیان پرسید. حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی پاسخ داد: از بعد از انقلاب حتی در زمانی که این‌ها اعلام جنگ مسلحانه کردند و دستگیر شدند و در زندان خیلی از این‌ها هم اعدام شدند؛ نظام اسلامی به تأسی از وجود مقدس امیر المؤمنین علی (ع) و فقه شیعه که فقها در همین کتاب جهاد، در باب جهاد با بغات آورده‌اند که جنگ با بغات زمانی جایز و مشروع است که قبل از آن روشنگری شده باشد، قبل از آن اتمام حجت شده باشد، بدون اینکه حاکم اسلامی اتمام حجت کند حق ندارد با بغات برخورد کند چون امیر المؤمنین حضرت علی (ع) این کار را کرده است.

به تأسی از امیر المؤمنین همه دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و قضایی ما وظیفه خود دانستند، حاکم اسلامی نیز وظیفه خود دانسته است که این کار را انجام دهد، ازاین‌رو در زمان محاکمه این افراد در زندان‌ها این افشاگری و روشنگری انجام می‌شد.

معروف است مرحوم لاجوردی (ره) ضمن قاطعیتی که در مقابل محاربین و بغات داشت، برای جوانانی که فریب خورده بودند، جلساتی در زندان اوین گذاشته است، بسیاری از این‌ها توابین بودند که در زندان‌ها بویژه زندان اوین بودند که بسیاری از این‌ها ممکن است که به صورت متقلبانه و صوری توبه کرده باشند، اما چون بنای نظام بر بخشش حداکثری و به فرموده امیر المؤمنین آخر الدوا الکیّ بود، سعی کردند تا می‌توانند افراد را به اعدام محکوم نکنند و آن‌ها را آزاد کنند؛ بنا بر همین بود که پس از دستگیری افراد حتی از خانه تیمی، در صورتی که احساس می‌کردند که فرد پشیمان شده است و به اشتباه خود پی برده و توبه می‌کند، او را رها می‌کردند.

بسیاری که حتی در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرده بودند با توبه و به دلیل رأفت اسلامی نظام، بدون توجه به راست گویی یا دروغگویی فرد در توبه، و بی‌توجه به اینکه از سوی سازمان به توبه تاکتیکی توصیه شده بودند، درباره این‌ها سختگیری نشد؛ هر چند احتمال این بود که در توبه خود راستگو نباشند اما اساس و بنا بر این بود که اگر چهار نفر از مجازات بگریزند بهتر از آن است که یک توبه‌کار واقعی مجازات شود.

دبیر این جلسه درباره کمیته عفو و تخفیف و ساز و کار آن پرسید. رئیس اسبق سازمان قضایی نیروهای مسلح توضیح داد: قبل از این مسائل یعنی از ابتدای انقلاب اسلامی، «کمیته عفو» به دستور حضرت امام خمینی (ره) در قوه قضائیه تشکیل شد؛ حضرت امام خمینی (ره) و اکنون رهبر معظم انقلاب در مناسبت‌های مختلف به درخواست رئیس قوه قضائیه که مستند به نظر کارشناسان کمیسیون و کمیته عفو است، افرادی را از زندان‌ها آزاد می‌کنند؛ این نهاد قانونی است و در قانون ما آمده است که هر کس در زندان است می‌تواند از «کمیسیون عفو» تقاضای عفو کند؛ این تقاضا در کمیسیون بررسی می‌شود و با تقاضای هر فردی که شرایط لازم را داشته باشد موافقت می‌کند و آن را به واسطه رئیس قوه قضائیه به رهبر معظم انقلاب پیشنهاد می‌دهد.

هرچند کمیسیون عفو عام است اما حضرت امام خمینی (ره) کمیته عفو ویژه‌ای برای گروهک‌ها بویژه منافقین تشکیل دادند که پیش از سال 1367 پرونده زندانیان سیاسی و جرائم امنیتی را بررسی می‌کردند؛ آن‌ها که زمینه عفو داشتند، در لیست عفو قرار می‌گرفتند و پس از تقاضا از حضرت امام، آزاد می‌شدند؛ این کمیته ویژه عفو، قبل از این جریانات وجود داشته است و الان هم وجود دارد.

زندانیان بقای بر باغی بودن را با تأیید حمله مسلحانه مهاجمان ثابت کردند 

اشکال مهم دیگری که به حکم حضرت امام وارد می‌کنند این است که آیا این زندانی‌ها واقعاً طبق تعریف فقهی، باغی هستند؟ اگر هم باغی هستند، آیا می‌توان اسیر را اعدام کرد؟ در پاسخ به قسمت اول سئوال، مستشکل فقهی اصلی به این مسأله آیت‌الله منتظری است که باغی بودن این افراد را قبول دارد و حتی لشکر صدام را که به کشور اسلامی حمله کرده است باغی می‌داند؛ و جنگ با صدام را جنگ با بغات می‌داند.

در پاسخ به افرادی که ادعا می‌کنند امام راجع به باغی بحث فقهی ندارد، باید گفت که مبنای فقهی حضرت امام برای دفاع در هشت سال دفاع مقدس، جنگ با بغات است؛ ما در فقه دو نوع جهاد با کفار یا جهاد با بغات داریم؛ از این دو حال خارج نیست؛ کشور عراق و صدام مسلمان بودند؛ وقتی به ما حمله کرده است، دفاع می‌کنیم؛ دفاع ما از باب جهاد با بغات است؛ علیه کشور و حکومت اسلامی وارد جنگ شده‌اند و شوریده‌اند، بنابراین باغی هستند و باید در مقابل آن‌ها قتال کرد؛ امام خمینی (ره) نمی‌توانسته است در دفاع از کشور غیر از این مبنا، مبنای دیگری داشته باشد.

پس از قبول باغی بودن منافقین و سازمان آن‌ها، اشکال دیگر این است که در عملیات فروغ جاویدان عده‌ای کشته و عده‌ای اسیر شدند؛ آیا این اسرای باغی را می‌توان کشت؟ حضرت پیامبر اکرم (ص) در جنگ بدر بعضی از اسرا را کشتند و بقیه را عفو کردند و در جنگ‌های دیگر همین اتفاقات افتاده است؛ مشهور فقهای شیعه این نظر را داده‌اند که در مواردی کشتن اسیر جایز است و در مواردی حرام است.

مرحوم آیت‌الله منتظری در کتاب «دراسات فی ولایت الفقیه» به تفصیل بحث کرده است که مورد اجماع فقها به استناد سیره حضرت امیر در جنگ‌های ثلاثه است که اگر پس از دستگیری بغات، تشکیلات، سازمان و فرماندهی این‌ها هنوز پا برجا باشد، می‌توانید اسیر را بکشید؛ این کاری است که حضرت امیر در جنگ صفین انجام دادند؛ در این جنگ معاویه، عمرعاص، شام و تشکیلات فرماندهی سر جای خود بود، بنابراین نمی‌توانستند اسرا را آزاد کنند تا پس از تجدید قوا به تشکیلات بپیوندد و به صحنه نبرد برگردند.

اما در جایی که فرماندهی و تشکیلات سازمان نابود شده باشد نمی‌شود اسیر را کشت؛ به این دلیل است که امیر المؤمنین علی (ع) در جنگ جمل دستور داد فراریان را تعقیب نکنید، مجروحان و اسیران را هم نکشید؛ چون پس از جنگ جمل سران این فتنه کشته یا اسیر شدند و دیگر تشکیلاتی وجود نداشت.

روایتی مفصل از امام هادی (ع) است که یحیی بن اکثم می‌پرسد چرا یک جا اسر را می‌کشند و یک جا نمی‌کشند؟ امام می‌فرماید، فرماندهی تشکیلات باشد می‌شود کشت اما اگر از بین رفته باشد نمی‌شود کشت؛ این جزو مسلمات است؛ آیت‌الله منتظری هم به روایت حفص بن غیاث استناد کرده است که روایت معتبری است.

حال مرحوم آیت‌الله منتظری در اشکال به حکم حضرت امام خمینی (ره) به سیره امیر المؤمنین در جنگ جمل و به سیره پیامبر اکرم در جنگ حنین و جنگ حوازن استناد کرده است و می‌گوید که پیامبر در این جنگ‌ها اسرا را نکشت و حتی آن‌ها را آزاد کرد، در حالی که این‌ها با سی هزار نفر با پیامبر اکرم جنگیدند و شکست خوردند؛ آیت‌الله منتظری توضیح می‌دهد مالک بن عوف رئیس قبیله فرار کرد، صدها نفر از زن و بچه‌های این‌ها اسیر شدند و اموال خیلی زیادی از این‌ها مصادره شد؛ بعد پیامبر اکرم به رئیس قبیله پیام دادند که اگر بیایی و اسلام بیاوری، خودت را می‌بخشم و اسرا را هم آزاد می‌کنم؛ آن فرد آمد اسلام آورد و پیامبر به وعده خود وفا کرد؛ ایشان با آوردن این مثال رأفت پیامبر در حکومت‌داری را تذکر می‌دهد.

باید به آیت‌الله منتظری پاسخ داد که خودتان می‌فرمایید پیامبر فرمود که اگر تسلیم شود و اسلام بیاورد، اسرا آزاد می‌شوند؛ حضرت امام خمینی (ره) این حکم را داده است و می‌گوید که منافقی که در زندان است بر سر موضع خود مانده و می‌ماند، مجازاتش اعدام است؛ اگر توبه کرد و گفت اشتباه کردم و من تهاجم منافقین به کشور را قبول ندارم، کسی به او کاری نداشت؛ خیلی از زندانیان توبه کردند که آزاد شدند.

استدلال دیگر آیت‌الله منتظری این است که در جنگ جمل حضرت امیر المؤمنین علی (ع) پس از کشته شدن طلحه، اسارت پسر طلحه و دستگیری عائشه که همگی جنگیده بودند، مسلمانانی را شهید کرده بودند و باغی بودند، اسرا را آزاد کرد؛ جالب این است که آیت‌الله منتظری نقل می‌کند که حضرت موسی بن طلحه را فراخواند؛ او گفت انا لله و انا الیه راجعون یعنی به کشته شدن خودش ایمان داشت؛ حضرت فرمود قبول داری که اشتباه کردی و استغفار می‌کنی؟ گفت بله اشتباه کردم، حضرت فرمود سه بار استغفار کن، بعد از توبه و استغفار او را آزاد کردند؛ این نکته را باید به آیت‌الله منتظری یادآور شد که در جنگ جمل تشکیلات به هم خورده بود، اصلاً حکم فقهی این است که باید آزاد کند، حضرت امیر در جنگ جمل فرمان داد که اسرا را نکشید، طبیعی بود که آزاد کند.

بنابراین زندانیان منافق اسیر هستند، یعنی اسیر گروه باغی هستند؛ گفتیم که وقتی فرماندهی گروه باغی پابرجاست می‌توان آن‌ها را کشت؛ بنابراین حضرت امام با حکم حکومتی خود می‌گوید که حکم اسرای باغی اعدام است، پس اعدام کنید؛ این‌ها در فروغ جاویدان شکست خوردند اما فرماندهی کماکان وجود داشت؛ صدام، سازمان منافقین و تشکیلات و فرماندهی این‌ها وجود داشت؛ اسرای این‌ها مانند اسرای جنگ صفین است و ارتباطی به جنگ جمل ندارد.

این‌ها می‌گویند اعدام اسرای معرکه فروغ جاویدان را قبول داریم چرا زندانیانی که در عملیات نبودند را اعدام کردید؟ پاسخ این است که منافقین از سی خرداد 1360 وارد فاز نظامی شدند و از آن روز باغی هستند؛ سازمان باغی است و معرکه این‌ها از 30 خرداد شروع شده است؛ معرکه منحصر به فروغ جاویدان نیست؛ این‌ها عملیات‌های مختلفی از جمله چلچراغ را هم داشتند و در فکه هم عملیات انجام دادند؛ حتی خانه‌های تیمی هم که داشتند اردوگاهی برای جنگ‌های مختلف با مردم مسلمان ایران و حکومت اسلامی بود؛ آن‌ها هم معرکه بوده است؛ معرکه یعنی درگیری، فرقی نمی‌کند، هر کجا بغات درگیر شدند معرکه همانجاست؛ این‌ها از سال 1360 تا 1367 در این درگیری‌ها جنایات مختلفی انجام دادند و هفده هزار نفر از هموطنان را به شهادت رساندند؛ پس از نظر فقهی کشتن اسرای این‌ها و حکم اعدام این‌ها هیچ منعی ندارد و بر اساس و موازین فقه اسلامی است.

حکم حضرت امام درباره اعدام‌های 1367 از افتخارات نظام جمهوری اسلامی است

در اشکالی دیگر ادعا می‌کنند که این حکم امام از روی عصبانیت ناشی از حمله منافقین به کشور است؛ این حرف از اساس قابل قبول نیست و نمی‌توانند آن را توجیه کنند؛ چون اگر امام خمینی (ره) می‌خواست با عصبانیت بدون مبنای فقهی حکم بدهد همان روزی که این‌ها وارد کشور شدند و جنایت کردند، حکم می‌داد، در حالی که حکم چند روز بعد و پس از شکست منافقین در عملیات مرصاد صادر شده است؛ بعد از اینکه ثابت و مسجل شد که زندانیان با بیرون از زندان ارتباط دارند، با سازمان ارتباط برقرار کردند، شورش در زندان را طراحی کرده‌اند این حکم صادر شد.

برخی از این‌ها ادعا می‌کنند که روح این زندانیان از عملیات خبر نداشته است و شما این‌ها را باغی می‌دانید و حکم به اعدام این‌ها می‌دهید؛ پاسخ این است که امام نگفت هر منافقی که در زندان است اعدام شود؛ وقتی سر موضع بودن را تأکید می‌کنند و کسانی را مستحق اعدام می‌دانند که بر موضع خود در اتصال به سازمان مجاهدین خلق اصرار و پافشاری دارند این خود گویای همه مطلب است.

همبستگی زندانیان با منافقان باغی بارها سنجیده شد

یکی از آقایان عضو هیأت بررسی وضعیت منافقین در زندان یکی از استان‌ها که مرحوم آیت‌الله منتظری به استناد نامه ایشان به حضرت امام نامه نوشته است، می‌گوید با بعضی از منافقین بارها صحبت کردیم تا شاید از موضع خود عقب‌نشینی کند؛ برای آیت‌الله منتظری هم به صورت کامل توضیح داده‌اند که سعی می‌کردیم که فرد را به عقب نشینی از موضع تشویق کنیم، اما این‌ها که اعدام شدند سازمان منافقین را کماکان قبول داشته‌اند و حتی یکی از آن‌ها در همان جلسه صریح و بدون ترس گفته بود که اگر همین الان سلاح به دست من برسد خود شما را خواهم کشت؛ حال می‌خواهید بگویید که این فرد باغی نیست؟

از راه دیگر هم می‌توان سر موضع بودن منافقین زندانی را ثابت کرد؛ سازمان منافقین در شروع حمله به کشور و قصد براندازی جمهوری اسلامی روی این زندانیان حساب ویژه باز کرده بود؛ مسعود رجوی شب قبل از عملیات فروغ جاویدان در جلسه توجیهی با فرماندهان و نیروهای عملیاتی خود که فیلم آن هم در فضای مجازی موجود است، در پاسخ به اینکه چطور با این نیروها می‌خواهید ایران را تصرف کنید؟ می‌گوید، نگران نباشید، ما در داخل، نیروهایی داریم که به این‌ها ملحق خواهند شد؛ در بیان مأموریت یکی از فرماندهان خود تأکید می‌کند وقتی شهر را تصرف کردید، اولین جایی که می‌روید زندان است، زندانیان را آزاد کنید، آن‌ها که می‌خواهند را مسلح کنید، و کار را ادامه دهید؛ این‌ها روی زندان حساب ویژه داشتند.

رئیس دادگاه انقلاب قم نقل می‌کرد که پرونده‌ای داشتیم که زندانیان در زندان قم در جریان عملیات فروغ جاویدان و آمدن منافقین بودند و جلسه گرفته بودند که وقتی منافقین به قم رسیدند چگونه نیروهای زندان را خلع سلاح کنیم و زودتر به منافقین بپیوندیم؟ در پرونده این‌ها موجود است که به این نتیجه رسیدند که روزنامه‌هایی را که در اختیار داریم خمیر کنیم و با راهکارهایی این‌ها را به چماق تبدیل کنیم و در درگیری با مأموران زندان پیروز شویم؛  حتی برای پسا سقوط نظام، افرادی را برای فرمانداری و پست‌های دیگر شهری تعیین کرده بودند.

یک زندانی در مشهد، که الان آزاد شده است و خارج از کشور با رادیو فردا مصاحبه کرده است و مصاحبه او در فضای مجازی موجود است، درباره شب حمله منافقین می‌گوید، «در آن شب لعنتی ما یک دفعه دیدیم که صداهایی از بالای پشت بام می‌آید، این بچه‌های مجاهد در اتاق طبقه دوم جمع شده بودند که به آن اتاق جنگ می‌گفتند، نقشه‌ای داشتند که نمی‌دانم از کجا تهیه کرده بودند، نقشه جنگی، در جلسه نشسته بودند، آنجا حرکت مجاهدین از کرند غرب و اسلام آباد و غرب کشور را رصد می‌کردند که این‌ها الان کجا هستند؟ به کجا رسیدند؟ فلان موقع به فلان جا می‌رسند؛ این آدم‌های خوش خیال فکر می‌کردند که این صدایی که بالای پشت بام می‌آید مجاهدین هستند که به مشهد رسیده‌اند» منظور اعتقاد این‌ها نیست، همه این مثال‌ها برای این است که بدانید که منظور از سر موضع بودن چیست؛ البته خیلی از این‌ها، از جمله این فردی که مصاحبه کرده، اعدام نشده است.

بنابراین تنها کسانی اعدام شدند که سر موضع بودند، بر موضع خود پافشاری داشتند، همدلی داشتند، هماهنگی داشتند، اطلاعات رد و بدل کردند، به تشکیلات متصل بودند؛ این‌ها ثابت شده است یعنی مقامات امنیتی و اطلاعاتی از اتصال این‌ها به منافقین مطمئن بودند و این‌ها را تهدید جدی می‌دانستند؛ این تهدید بزرگی است که افرادی را در زندان نگهداری کنید، خورد و خوراک بدهید، و این‌ها ماری در آستین باشند تا روزی که سازمان این‌ها به تهران برسد و این‌ها وارد عمل شوند؛ بنابراین این‌ها اسیر باغی هستند، معرکه منحصر به فروغ جاویدان نیست، از سی خرداد هر کجا این‌ها درگیر بودند معرکه هست، هر جا دستگیر شدند اسیر هستند و حکم فقهی اسیر باغی هم اعدام است.

دبیر این جلسه درباره نگاه پیشین آیت‌الله منتظری پرسید و گفت: فتوای آیت‌الله منتظری در چه نقاطی در این مسأله تغییر پیدا کرده است؟ در نگاه فتوایی در کجا با امام تفاوت دارد که به امام انتقاد می‌کند؟ اگر ممکن است درباره ریشه تحلیل و نگاه منفی ایشان به این مسأله را هم بفرمایید.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی مرحوم آیت‌الله منتظری را یکی از بهترین شاگردان حضرت امام خمینی (ره) توصیف کرد و ابراز داشت: مبانی آیت‌الله منتظری به صورت عمده، مبانی حضرت امام است؛ مهمترین مبانی فقهی او که در درس ولایت فقیه تجلی پیدا کرد که بعد هم چهار جلد کتاب دراسات ولایت فقیه به چاپ رسید، نظرات فقهی خوبی است که بسیار خوب بحث کرده است و در این جلسه هم از آن مطالب استفاده کردم؛ ولی ایشان بعد از ماجرای سید مهدی هاشمی و عزل او از قائم مقامی رهبری در مبانی قبلی خود تجدید نظر کرد و متأسفانه در تقابل با حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفت.

برای مثال یکی از شبهاتی که آیت‌الله منتظری و دیگران مطرح کردند این است که چرا این محاکمات بدون تشریفات آیین دادرسی، محاکمه و قضا انجام شده است؛ آیت‌الله منتظری هم به صورت مفصل در کتاب دراسات خود بحث کرده است که یکی از شئون ولی فقیه قضاوت است اما همیشه بر اساس قضاوت حکم نمی‌دهد؛ یکی از شئون ولایت فقیه حکم حکومتی است؛ برخی احکام حضرت امام حکم حکومتی است و قضاوت نیست که نیازمند محکمه و محاکمه باشد؛ مانند حکمی که امام راجع به سلمان رشدی داد؛ حضرت امام فرمود که سلمان رشدی مرتد و محکوم به اعدام است؛ نه جلسه دادگاهی برگزار شد و نه سلمان رشدی از خود دفاع کرد و نه وکیلی در این محکمه حضور داشت.

حجت‌الاسلام والمسلمین نعیمیان پرسید: آیا می‌شود کمیته‌هایی که برای تشخیص سر موضع بودن افراد بودند و جلساتی را که تشکیل دادند را به عنوان محکمه و تشریفات آیین دادرسی به حساب آوریم؟

رئیس اسبق سازمان بازرسی کل کشور با رد این مطلب اظهار داشت: کمیته‌ها محکمه نبودند، چون تنها پرسیدن اینکه سر موضع هستید یا نه، محاکمه با آیین دادرسی نیست؛ باید تفهیم اتهام شود، او از خود دفاع کند و قوانین ما اجازه برگزاری چنین محکمه‌ای را نمی‌دهد؛ حضرت امام حکم داده است و تنها هیأتی برای تشخیص موضوع تعیین شده است؛ در حکم می‌گوید کسانی که سر موضع هستند و پافشاری دارند محکوم به اعدام هستند؛ البته امام خمینی (ره) احتیاط کرده است و گفته است که سه نفر سر موضع بودن را بررسی کنند و احتیاط با اجماع نظرات است.

آیت‌الله منتظری بحث کرده است و قبول دارد که جایی که مصلحت نظام اسلامی و کشور اسلامی ایجاب کند، ولی فقیه می‌تواند حکم حکومتی صادر کند؛ همانطور که حضرت امام عقیده دارد تمام اختیارات حکومتی پیامبر اکرم و ائمه معصومین را ولی فقیه هم دارد؛ بنابراین حضرت امام حکم حکومتی صادر کرده است، حکم تحریم تنباکوی میرزای شیرازی چیست؟ چه مبنایی دارد؟ تنها می‌توانیم بگوییم که این حکم است و فتوا نیست؛ این حکم هم بر این اساس صادر شده است که ولی فقیه به عنوان نایب خاص امام زمان (عج) می‌تواند چنین حکمی را صادر کند؛ بعد هم می‌گوید که «در حکم محاربه با امام زمان علیه السلام» است، می‌گوید که قلیان کشیدن در حکم محاربه با امام زمان است، این توضیحی جز حکم حکومتی ولی فقیه دارد؟روشن و مشخص است که مبانی مرحوم آیت‌الله منتظری بیشتر مبانی امام خمینی است.

در این قضیه عمده اشکالات آقای منتظری غیر فقهی است؛ برای مثال اشکال می‌کند که «اگر ما اعدام کنیم، آن‌ها مظلوم نمایی می‌کنند و چهره امام و قضاوت و اسلام را خشن جلوه می‌دهند» در پاسخ به چنین شبهاتی باید گفت، آنکه مصلحت را تشخیص می‌دهد ولی فقیه است؛ اگر قرار باشد که هر کسی بنشیند و خودش مصالحی را تشخیص دهد، که جای ولی فقیه را گرفته است؛ در حکم سلمان رشدی هم خیلی‌ها گفتند که نظام جمهوری اسلامی مورد هجمه قرار می‌گیرد و غربی‌ها چه کارهایی می‌کنند؛ کما اینکه اروپایی‌ها هر کاری از دستشان بر می‌آمد کردند اما حضرت امام خمینی (ره) مصلحت جامعه اسلامی را در صدور این حکم دید و به چنین حرف‌هایی اعتنا نکرد.

ولی فقیه نظر اسلام، خدا، پیامبر و مصلحت جامعه را می‌بیند؛ مصلحت جامعه در گرو پیاده شدن حکم خدا است؛ همانطور که حضرت امیر این ملاحظات را نداشت؛‌ مگر مخالفان نگفتند که امیر المؤمنین خشن است؟ دشمنانش گفتند در جنگ‌ها تعداد زیادی را کشته است، اما حضرت امیر وظیفه خود را می‌داند و از سویی تشخیص می‌دهد که حفظ امنیت جامعه اسلامی در چنین تصمیمی و اجرای آن است؛ نه تنها چنین ملاحظاتی را نکرد بلکه بعد افتخار کرد که «أَنَا فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ» «من بودم که چشم فتنه را کور کردم»؛ اگر شما اعتقاد دارید که ولی فقیه باید مصلحت را تشخیص دهد، شما که ولی فقیه نیستید چرا با دو نامه و تذکرات مختلف به ولی فقیه اصرار دارید و او را تحت فشار قرار می‌دهید؟ نامه نوشتید، آدم فرستادید، حرف‌هایتان را زدید و منتقل کردید.

اگر او ولی فقیه است، او باید جواب بدهد و او باید مصلحت را تشخیص دهد، چرا اصرار می‌کنید و بعد هم کارهای دیگری که اصلاً قابل توجیه نیست؟ بنابراین حرف‌های آیت‌الله منتظری بعد از این حکم، با مبنای فقهی خودش هم سازگار نیست.

دبیر این جلسه با اشاره به اتمام وقت جلسه از حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی خواست تا جمع‌بندی مطالب را ارائه دهد.

حجت‌الاسلام والمسلمین نیازی در جمع بندی مطالب این جلسه گفت: حکم حضرت امام خمینی (ره) در شرایطی خاص صادر شد؛ صدور این حکم در خرداد 1360 و بعد از آن نبود؛ بلکه در شرایط بحرانی کشور بود که منافقین علاوه بر جنایات گذشته خود به صورت مسلحانه به صورت رسمی به جنگ با ایران اسلامی وارد شدند و شهرهایی از کشور را اشغال کردند و جنایات فجیعی را انجام دادند؛ این‌ها برای رسیدن به حکومت از کشتن صدها هزار نفر نیز ابایی نداشتند؛ با توجه به این شرایط ویژه بحرانی و امنیتی حضرت امام خمینی (ره) این حکم را صادر کردند؛ این از افتخارات ما و حضرت امام است، که توانستند کشور را از یک تهدید و ناامنی جدی نجات دهند؛ این بحران باعث صدور چنین حکم خاصی شده است.

نکته دوم اینکه حضرت امام خمینی (ره) طبق فتوای فقهی خود این حکم را صادر کرد؛ در این حکم کلمه محاربه را تکرار کردند و به کار بردند اما در منظورشان بغی به عنوان نوعی از محاربه است؛ توضیح دادم که نزد فقها و در روایات به بغات محارب هم گفته شده است؛ فقها در کتاب فقهی خود بحث کرده‌اند که محاربه اقسامی دارد که یکی از اقسام محاربه همین جنگیدن با حکومت اسلامی است، محاربه یعنی جنگیدن؛ کسی که با مردم می‌جنگد محارب است، کسی که با حکومت می‌جنگد هم محارب است؛ بنابراین با مبنای فقهی حضرت امام، تعریف محارب و باغی با هم سازگار است؛ مجازات باغی هم اعدام است، مگر توبه کند.

نکته آخر هم اینکه کسانی که در زندان بودند و علاوه بر این که با ارتباط و همکاری با سازمان نفاق محارب بودند و سر موضع بودند و پافشاری می‌کردند اسیر باغی بودند؛ ملاک اسیر بودن هم معرکه است، در معرکه کسی دستگیر شود، و معرکه سازمان منافقین از خرداد 1360 است نه فروغ جاویدان یا عملیات‌های دیگری که انجام دادند؛ در همه عملیات‌هایی که انجام دادند و هر که دستگیر می‌شد، اسیر باغی و اسیر محارب بوده است؛ بنابراین این‌ها هم باغی و هم محارب بوده‌اند.

اشکالاتی هم که درباره اعدام اسرای منافقین وارد می‌کنند وارد نیست؛ طبق سیره امیر المؤمنین (ع) در باب تکلیف اسرای بغات اگر تشکیلات فرماندهی سازمان باغی پا بر جا باشد، کسانی که اسیر می‌شوند را می‌توان کشت، این را همه فقهای شیعه قبول دارند، اما اگر تشکیلات از بین رفته باشد، اسیر را باید آزاد کرد؛ سر موضع بودن و توبه نکردن هم از این رو در حکم حضرت امام تأکید شده است؛ کما اینکه بسیاری از زندانیان توبه کردند و آزاد شدند.

دبیر نشست در پایان این جلسه گفت: هدف این نشست، تحلیل و بررسی فقهی حقوقی ماجرای اعدام منافقین در سال 1367 بود؛ قصد ما تشریح مسائل سیاسی و امنیتی آن نبود؛ امیدواریم توانسته باشیم با تبیین جناب استاد نیازی گام خوبی در این راستا برداریم؛ این موضوعات نیازمند تبیین و شفاف سازی فقهی است؛ وقتی ما به مقوله‌ها نمی‌پردازیم به راحتی بر شخصیت‌های بزرگی مانند مرحوم شهید رئیسی و نظام مقدس جمهوری اسلامی برچسب اعدام‌های ناروا می‌خورد و به جای اینکه این راهگشایی از نظام به عنوان نقطه قوت نظام باشد تحت تأثیر جنگ رسانه‌ای منافقین و مجاهدین به نقطه ضعف نظام تبدیل می‌شود؛ ما نیازمند این هستیم که از منظر عینی، فقهی و حقوقی چنین مسائلی را تحلیل کنیم و حلقه‌های دیگری از چنین ماجراهایی را از زاویه فقهی و دانشی مورد بررسی قرار دهیم.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار