
شهدای ایران: روایتی از زندگی شهید سیدعلی دوامی تقدیم شما فرهیختگان می شود؛
روایت دوستان: روی گونیهای سنگر نشسته بود که یکی از بچهها بهش گفت: سید ببخشید! خطرناکه.
سیدعلی گفت: شما سرتون رو بیارید پایین، من الان چیزیم نمیشه.
من ۲۱ رمضان به دنیا آمدم و ۲۱ رمضان هم شهید میشم
شب شهادت امامعلی(ع) بود؛ ۲۱ رمضان ۱۳۶۷.
در حالیکه خودش رو معطر کرده و شال سبز سیدیاش به کمر بسته بود، گفت:
«میدونم امشب به شهادت میرسم. من ۲۱ رمضان شهید میشم؛ اگه بیست و یکم گذشت و شد بیست و دوم؛ دیگه شهید نمیشم!»
اون شب خیلی بیقرار بود.
نیمهشب از این سنگر به اون سنگر میرفت.
گاهی به نماز میایستاد. راه میرفت.
رفقای شهیدش رو صدا میزد. اشک میریخت. واقعا بیقرار بود؛ بیقرار.
دیدم ایستاد به نماز. بهش گفتم: «سیدعلیجان! تو که نماز مغرب و عشا رو خونده بودی؛ این چه نمازیه که این وقت شب میخونی؟»
همونجوری که اشک میریخت؛ گفت: «نمازِ شهادتم رو خوندم.»
با قرآن سرگرفتن داخلِ سنگرهای خط پدافندی شلمچه شب قدر ۲۱رمضان رو هم به صبح رسوندیم.
نماز صبح رو همونجا خوندیم و ساعاتی بعد خبر رسید که سید علی به شهادت رسیده.
منبع: کانال خاکریز خاطرات شهیدان