شهدای ایران shohadayeiran.com

حیدر رحیم‌پور
شهدای ایران: حیدر رحیم‌پورازغدی طی یادداشتی به برخی از اقدامات شهید نواب صفوی اشاره کرد.

متن این یادداشت بدین شرح است:

فداییان اسلام گروه سوم پیش از ما از انجمن پیروان قرآن و مهدیه، خارج شده بودند که انگیزه انقلابی داشته و در واقع انقلابیون ملحق شده به فداییان اسلام بودند.

پس از ورود شجاعانه فداییان اسلام در صحنه سیاست جدید در ایران جذبه شهید نواب صفوی و شهید واحدی مرد شماره 2 فداییان اسلام در میان جوانان مذهبی هر لحظه بیشتر می‌شد تا آنجا که چون پس از اعدام کسروی، شنیدیم که آن شهید بزرگوار در مسجد بازار، سخنرانی دارد صرفا برای شنیدن سخنرانی‌اش به سرعت خود را به تهران رسانیدیم.

برخی از بچه‌های پیشکسوت مهدیه هم تا آنجا به فداییان اسلام علاقه‌مند شدند که از سال 1329 شعبه فداییان اسلام را در مشهد افتتاح کردند.

عمده این گروه، آقایان ضیایی، دوست شهید نواب (که نواب دوران مخفی شدنش در مشهد در منزل ایشان بود بهزادیان، ظریف، فاطمی، رحیم‌پور اصفهانی، افشار پاشایی و ... بودند.

آنان بر پایه مرامنامه فداییان اسلام پیش از ما از عضویت مهدیه، خارج شده بودند لیکن در آن سال‌ها وسعت دامنه انجمن به اندازه‌ای بود که هر گروه دینی در عین حال، خود را سمپات مهدیه هم می‌دانست و کسی چنین حرکتی را انشعاب به حساب نمی‌آورد و انشعاب به معنی سیاسی کلمه هم نبود.

اضافه بر این دوستان، رابطه خود را با مهدیه محفوظ می‌داشتند و در حقیقت حاجی عابدزاده هم با اقدامات شان چندان مخالف نبود لیکن از روزی که اختلاف بین مصدق و نواب، جدی شد از آن رو که مهدیه، با شکوه‌ترین مرکز موتلفه اسلامی و مشخص‌ترین مرکز ملیون و مصدقی‌ها بود، فداییان اسلام مشهد از ارتباط خود با مهدیه کاستند.

با همه اینها در شبی که گویا یکی از شب‌های محرم و

قرار بود شهید نواب و یاران او را به شهادت رسانند، فداییان اسلام مشهد با من که از ارکان انجمن پیروان قرآن و مهدیه بودم تماس گرفتند که امشب قرار است ما در اتاق سابق بهزادیان در مهدیه تا صبح برای نواب و برادرانش بیتوته و شب زنده داری و دعا کنیم.

من هم تا سحر در مجلس پربار و معنوی و سوزناک شان شرکت داشتم اما نواب و یارانش تیر باران شدند و پس از شهادت مرکزیت فداییان اسلام و شهادت نواب صفوی در تهران، بچه‌های فداییان در مشهد که تحت نظر بودند دیگر در هیچ اجتماعی علنی، شرکت نمی‌کردند و در لاک خود فرو رفتند و فقط به عنوان

پوششی با منزل آیت‌الله میلانی رفت و آمدی داشتند.

با این توضیح می یابیم که پیش از ما 3 انشعاب نامحسوس و بی سر و صدای دیگر هم در مهدیه رخ داده بود گرچه از ریزش فسیل‌ها همه خرسند بودند لیکن گروهی که در پی ادامه تحصیل رفته بودند به هر کجا که می شدند باعث افتخار انجمن پیروان قرآن و مهدیه و عابدزاده بودند.

ولی انشعاب گونه فداییان اسلام نه کسی را خرسند ساخت و نه عابدزاده، خود را دور از نواب می‌دید و نه هم نواب، عابدزاده را به چشم دیگر رهبران ملی در خراسان می‌نگریست تا آنجا که در بحبوحه درگیری نواب و مصدق آنگاه که نواب صفوی به دعوت فداییان اسلام به مشهد آمد آن شهید عزیز به مهدیه

عابدزاده وارد شد و میهمان ما بود و همین جا بود که نواب عزیز، پاسخ خود را به نامه‌ای که قبلا گفتم برای سه رهبر تراز اول نهضت نفت نوشته بودم به من داد. شهید نواب صفوی آن گاه که در مشهد و میهمان ما بود. گاه در مهدیه نماز جماعت می‌خواند.

گفت‌وگوی کوتاه حیدر رحیم پور با شهید نواب صفوی روزی همین که اطراف‌مان خلوت شد و من ایستاده و به نواب، خیره شده بودم

نمی‌دانم در نگاه من چه دید که آن شهید به من گفت: برادر چرا به من چپ چپ نگاه می‌کنی؟؛ عرض کردم: جانم فدایتان ،کور گردد چشمی که به شما چپ چپ نگاه کند.

البته من در نامه‌ای که برای هر 3 بزرگوار در یک نسخه نوشته بودم آشکارا دلیل نارضایتی خود را بیان داشته و از هر سه بزرگ برای اختلافات شان، نقد کرده بودم. شهید به پاسخم فرمود: از نظر شما، ما آیا در این نهضت آنقدر سهم نداشتیم که از این برتخت نشاندگان (مرادش مصدق بود که به یاری فداییان به قدرت باز گشته بود) بخواهیم دست کم، مغازه‌های مشروب فروشی را

تعطیل کنند و آنان دست رد به سینه ما نزنند؟!

من هم بدون این که به پاسخ جگر سوز آن شهید بپردازم گریستم و از حضرتش دور شدم.

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار