شهدای ایران:به نقل از جوان، اکران فیلم «صیاد» در نخستین سانس جشنواره چهلوسوم فجر را باید به فال نیک گرفت و امیدوار به جشنوارهای باکیفیت بود. «صیاد» هر آنچه را از یک فیلم بیوگرافی میخواستیم در خود داشت و به شکلی حرفهای و قابل قبول به برههای مهم و حساس از زندگی شهید علی صیادشیرازی پرداخته بود.
در فیلمهای زندگینامهای تماشاگر به چند مؤلفه بیش از همه توجه میکند، نخست شبیهسازی شخصیتها و بازنمایی درست و اصولی وقایع و موقعیتها، همچنین شخصیت پردازی باید به گونهای باورپذیر انجام گیرد تا تماشاگر حس همذاتپنداری با شخصیت اصلی پیدا کند و با او تا پایان همراه شود. اینها نکات مهمی هستند که اگر در کنار فیلمنامه و داستان به خوبی و به درستی پیش بروند، آن فیلم رسالتش را انجام داده و نمره قبولی میگیرد.
انتخاب هوشمندانه در انتخاب بازیگران
«صیاد» در تمام این موارد فیلمی قابل دفاع است و خیلی خوب توانسته قهرمانش را به مخاطب نشان دهد. جواد افشار که بیشتر با سریالهای «گاندو» و «کیمیا» به خاطر آورده میشود در دومین فیلم سینماییاش جهش بلندی در کارنامه کاریاش برداشته و فیلمی باکیفیت را کارگردانی کرده است.
جواد افشار در «صیاد» برای انتخاب بازیگر هوشمندی به خرج داده و گروه بازیگرانش به برگ برنده او در فیلم تبدیل میشوند. علی سرابی که در تئاتر سابقه زیادی دارد، در ظاهر، فیزیک و صدا نزدیکترین آدم به شهید صیادشیرازی شده است. این یک انتخاب عالی برای نقش صیادشیرازی است و باید به افشار بابت این انتخاب آفرین گفت. حضور بازیگران تئاتری در سینما در چنین مواقعی خودش را بیشتر نشان میدهد. سرابی با اندوخته و تجربههایش از تئاتر، کاملاً مشخص است که برای درآوردن نقش شهید صیادشیرازی سختی کشیده و تمرینهای زیادی برای این شبیهسازی انجام داده است که باید به او نیز برای این نقشآفرینی تبریک گفت.
هوشمندی دیگر افشار به انتخاب مارال بنیآدم به عنوان همسر شهید صیادشیرازی برمیگردد. افشار با استفاده از بنیآدم موانع شرعی جهت سکانسهای خانوادگی فیلم را برداشته و بر واقعگرایی داستان افزوده است. سکانسهای خانوادگی فیلم زیاد نیستند ولی همان چند سکانس با این ایده تأثیرگذارتر و باورپذیرتر شده است.
کارگردان برای معرفی شخصیت اصلی و قهرمان فیلمش زیادهگویی نکرده و به جاده خاکی نمیزند و اتفاقاً او را خیلی درست در دل داستان و موقعیتها معرفی میکند. بیننده شهید صیاد را در دل عملیاتها و کنش و واکنشهایش با افراد و شخصیتهایی مثل بنیصدر میشناسد و جنبههای وجودی او را درک میکند.
بااینکه سکانسهای مربوط به خانه شهید صیاد زیاد نیستند ولی از دل همانها میتوان به علاقه و علقه او به خانواده پی برد. در فیلمنامه درست حسین ترابنژاد، همه چیز به اندازه و به قاعده است. همین فیلمنامه خوب به نقطه قوت فیلم تبدیل میشود و اجازه همراهی به مخاطب را میدهد.
همچنین فیلم در شبیهسازی شخصیتهای آن دوره مثل محسن رضایی، شهید حسن باقری و ابوالحسن بنیصدر موفق عمل کرده است و تصویری باورپذیر از آنها ارائه میدهد. توجه به همین مسئله سبب میشود مخاطب بیشتر درگیر اتفاقات و حوادث متعدد دهه ۶۰ شود و آنها را باور کند.
دراماتیککردن اتفاقات
افزودن بار درام به فیلمهای بیوگرافی مسئله مهم دیگری است که اگر به درستی صورت نگیرد، تمام تلاشهای دیگر را از بین خواهد برد. «صیاد» در فیلمنامه نیز خیلی خوب عمل و با ریتمی مناسب اتفاقات زندگی شهید صیادشیرازی در حدفاصل سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ را روایت میکند.
«صیاد» برای پیشبرد داستانش تمرکز اصلیاش را روی چند محور قرار داده است. غائله کردستان و نقش شهید صیادشیرازی در فرماندهی نیروها و ارتباط و اختلاف او با بنیصدر اصلیترین محورهای فیلم هستند. زندگی شهید صیادشیرازی در این سالها به قدری دراماتیک است و اتفاقات ریز و درشت دارد که دست فیلمساز را برای پردازش داستان باز میگذارد.
گرهها و نقاط عطف در فیلم با فاصلهای مناسب آمده و زمانی که با صحنههای نبرد هوایی و زمینی ترکیب میشود، تصویری دلچسب از فیلم ارائه میدهد. «صیاد» در طول مدت زمانش حالتی ایستا پیدا نمیکند و داستان فیلم پویایی خوبی از بابت گرهافکنی و گرهگشایی دارد.
شاید بعضی اتفاقات در حالت عادی چندان جنبه دراماتیک نداشته باشند ولی در فیلم خیلی خوب دراماتیزه شدهاند تا ریتم فیلم حفظ شود. «صیاد» فیلم آبرومندی درباره شهید علی صیادشیرازی است که میتوان با افتخار آن را در سینما دید و از صلابت و اقتدار قهرمانش لذت برد.
وقتی فیلمی در سینمای ایران میتواند بازنمایی دقیق و درستی از شخصیت اصلی و قهرمانش داشته باشد، میتوان به آن فیلم افتخار و با سری بالا از آن دفاع کرد. «صیاد» با حساسیت قابل توجهی ساخته شده و سربلند از آن بیرون آمده است. «صیاد» و علی سرابی نشان دادند یکی از گزینههای اصلی برای مراسم اختتامیه هستند که میتوانند به جمع نامزدها و برندگان راهپیدا کنند.