به گزارش شهدای ایران به نقل ازجوان، حجتالاسلام دکتر سیدامیر عباس عبداللهی، جامعهشناس و استاد حوزه و دانشگاه در مصاحبهای با «جوان» در آستانه چهل و ششمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی اظهار داشت: «تأکید بر ارزشها باعث میشود نسل جدید از آن ارزشها دور نشوند و شکاف نسلی اتفاق نیفتد. بنابراین نیاز به ترکیب و تکرار است، اما با زبانی نو و آرام.» وی همچنین معتقد است برای ماندگاری انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده برجسته در میان دیگر انقلابهای جهان، باید ادبیات انقلاب اسلامی را با زبان جدید بازتعریف و ترجمه کرد و سپس در اختیار جامعه قرار داد، چراکه برای ساخت تمدن عظیم ایرانی، لازم است ادبیات آن را به درستی ارائه کنیم. متأسفانه در این زمینه با بحران معنا روبهرو هستیم. بنابراین بازخوانی ادبیات انقلاب با توجه به نسل جدید یک ضرورت است.
مصاحبه پیشرو با وی است که در ادامه میخوانید.
علت ماندگاری ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران نسبت به دیگر انقلابها چیست؟
مسئله انقلاباسلامی یک پدیده برجسته در میان انقلابهای جهان است، زیرا اگر تمام انقلابهای دنیا را بررسی کنیم، انقلاباسلامی ایران زندهترین و پویاترین انقلابی است که باقیمانده. به عنوان مثال، انقلاب جمهوری ویتنام و انقلاب الجزایر به موقع اتفاق افتادند، اما بعد از مدتی دچار تردید شدند و ارزشهای انقلابی خود را از دست دادند. همچنین انقلابهای تاریخی مانند انقلاب روسیه و انقلاب فرانسه نیز دچار توقف شدند و اهداف و شاکله انقلابی خود را از دست دادند. انقلاب مائو نیز نهایتاً دچار دگردیسی شد و احزاب انقلابی در آن قدرت و ماهیت اولیه خود را از دست دادند، اما تنها انقلابی که در دنیا با تغییر و تحول نهادهای قدرت همچنان ماندگار بوده و بر مبنای ایدئولوژی، منطق و فرهنگ انقلابی حرکت کرده، انقلاب اسلامی ایران است. این انقلاب هنوز هم فرهنگ انقلابی خود را در جامعه جاری و ساری نگه داشته و دچار تغییر و تحولاتی که انقلاب الجزایر، انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه تجربه کردند، نشده است.
از عوامل ماندگاری انقلاب اسلامی، فرهنگ انقلابی آن است که به طور عمیق در روح و بدنه تمام اقشار جامعه انقلابی نفوذ کرده و هنوز هم ادامه دارد. از جمله این فرهنگها میتوان به فرهنگ شهادت اشاره کرد. نکته بعدی، فرهنگ استکبارستیزی و مبارزه با ظلم است. همچنین فرهنگ دفاع از مظلوم و نظریه مقاومت بهعنوان سه رکن اساسی مطرحند که در انقلاب جاری و ساری هستند.
البته در برخی برههها انقلاب دچار تنشها و نوساناتی شده است. اما این رویکردها در انقلاب اسلامی همچنان مشهود است. دیگر دلیل ماندگاری انقلاب آن است هر دولتی که سر کار آمده، بسته به شرایط زمانی یا بخشی از این موارد را تقویت یا آنها را کنترل کرده است. به هر حال، وقتی از دید جامعهشناسی به این مسئله نگاه میکنیم، هر جامعهای که دچار تحول میشود، این تحول اجتماعی باید تا پایینترین ارکان جامعه نفوذ کند و کارآمدی خود را نشان دهد. وقتی میگوییم مسئله انقلاب، منظورمان حفظ دستاوردها و ارزشهاست که این موارد باید به تمام ارکان جامعه منتقل شوند.
آیا در این انتقال موفق بودهایم؟
در علم جامعهشناسی، وقتی به آناتومی جامعه نگاه و یک مسئله یا پدیده را بررسی میکنید، اگر این جامعه نتواند کاربستهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود را تقویت کند آن پدیده بهآرامی دچار اضمحلال میشود و از بین میرود. بنابراین اگر میخواهیم انقلاب و دستاوردهای آن را حفظ کنیم و به جامعه عرضه کنیم، باید کاربری لازم را برای آن آماده کنیم. باید این جامعه را با تمام ابعاد آن مورد بررسی قرار دهیم و برنامههایی برای انتقال فرهنگی و علمی داشته باشیم.
ما دو نوع انتقال داریم؛ یکی انتقال فرهنگی و دیگری انتقال معنا. متأسفانه در انتقال معنا بعد از انقلاب و در دهههای اخیر دچار مشکل شدهایم. ما نتوانستهایم ارتباط لازم بین افراد انقلابی و آن سابقه و هماهنگی که بین سران و فرماندهان انقلاب با بدنه جامعه وجود داشت را حفظ کنیم. این یکی از علل عقبماندگی فرهنگ انقلابی است. روحیه انقلابی و ارتباط عمیق بین مردم و مسئولان به مرور کمرنگ شده است، زیرا فاصلهای ایجاد شده که باعث تضعیف این ارتباط و در نتیجه کاهش شور و انگیزه انقلابی در میان مردم شده است.
علت این فاصله چیست؟
فاصله بین مردم و انقلاب، علتهای متعددی دارد که یکی از آنها مسئله فرهنگی است. نکته بعدی به رفتار برخی افراد انقلابی برمیگردد که زیادهخواهی میکنند و انتظارات بیش از حد از انقلاب دارند. وقتی این زیادهخواهی اتفاق میافتد، شبیه به روندی میشود که در بسیاری از انقلابهای دنیا دیده شده است. بهعنوان مثال، اگر به انقلاب الجزایر یا انقلاب فرانسه نگاه کنید، میبینید بعد از اینکه انقلابیون مسئولیت را به عهده گرفتند، به تدریج همان راهی را رفتند که پیش از انقلاب وجود داشت.
این افراد دچار نوعی توقف یا بازگشت به دوران قبل از انقلاب شدند، یعنی اگر انقلاب علیه سلطنت و سلطنتطلبی بود، افراد جدیدی که جایگزین شدند، مجدداً خصلتهای سلطنتطلبانه را پیش گرفتند. این موضوع باعث ایجاد یأس و ناامیدی در میان مردم شد و آنها را به سمت حرکتهای انقلابی یا اقدامات ایذایی نسبت به انقلاب سوق داد.
در نگاه دیگر باید گفت در انقلاب اسلامی ایران، فرماندهان و رهبران انقلاب تا حد زیادی خوی انقلابی خود را حفظ کردهاند، اما این نکته درباره همه صدق نمیکند. این تزلزل در منش انقلابیگری و رفتار انقلابی را میتوان در تاریخ رصد کرد و به درستی برای جوانان توضیح داد تا آنها بتوانند این روند را درک و تحلیل کنند.
اگر بخواهیم در بعضی از دستاوردهای انقلاب دچار دگردیسی نشویم چه باید کنیم؟
باید به صحبتهای اساسی انقلاب اسلامی توجه کنیم. بحث روح استکبارستیزی و نظریه مقاومت یکی از مهمترین این مباحث است. وقتی مقام معظم رهبری نظریه مقاومت را مطرح میکنند، این بر مبنای انقلاب اسلامی و ارزشهای آن مطرح میشود.
یکی دیگر از مسائل مهم، بحث نظام مردمسالاری دینی است که غربیها به تعبیری از آن بهعنوان دموکراسی دینی یاد میکنند. همچنین مسئله دستاوردهای انقلاب، از جمله تئوری شهادت و شهادتطلبی و آزادیخواهی بسیار مهم است، اما اگر این مفاهیم بهخوبی نهادینه نشوند، دچار تغییر و تحول میشوند و ممکن است به قرائتهای نادرست و انحرافی منجر شوند.
مسئله دیگر، نظریه بقای ولایت فقیه است. اگر روی این مسئله بهطور جدی کار نکنیم و نقش اجتماعی آن را برای مردم و به ویژه برای جوانان به خوبی توضیح ندهیم، ممکن است دچار تزلزل فکری و اعوجاج در باورهای اساسی شویم. این موضوعات نیازمند تلاش و برنامهریزی برای تبیین درست هستند تا بتوانند در جامعه اثرگذار باقی بمانند.
از نگاه شما کدام چالش و موانع باعث فاصله نسلی شده است؟
چیزی که باعث فاصلهگرفتن نسلها شده، این است که نسل جدید نمیتواند اهداف و ارزشهای نسل قبل را بهخوبی درک، احساس و آن را در زندگی خود جاری و ساری کند. اکنون ما با مشکل انتقال فرهنگ میان نسلها مواجه هستیم. همچنین شکاف طبقاتی موجود نیز باعث میشود نسل جدید پذیرای ارزشهای نسل قبل نباشد و این مسئله را به وضوح در جامعه خود مشاهده میکنیم.
راهکار چیست؟
جنگ امروز جنگ طبیعی نیست، بلکه جنگ روایتهاست. اگر ما روایت درستی از انقلاب، احزاب و انقلاب اسلامی ارائه ندهیم، دیگران بهجای ما تعبیر و تفسیر خواهند کرد. ما باید بر روایت صحیح کار کنیم، اما متأسفانه میبینیم که به رغم تلاشها تأثیر کافی روی جوانان ندارد و باید روی ارزشگذاری و مبانی ارزشی نظام و انقلاب اسلامی کار کنیم. بهعنوان مثال، در ابتدای انقلاب، کراوات نمادی منفور بود. اگر شخصی کراوات میزد، حس انزجار و تنفر نسبت به او شکل میگرفت، چون این نماد به رژیم طاغوت و افراد سرمایهدار منتسب میشد، کسانی که با اعتقادات و افکار مردم مخالف بودند، اما امروز شما در بیمارستانهای دولتی میبینید که کراوات بهعنوان یک نماد زیبا و نشاندهنده انضباط و شخصیت نرم معرفی میشود. این تغییر استحاله فرهنگی را نشان میدهد. در واقع اتفاق فرهنگی که باید در این زمینه رخ میداد، به درستی تبیین و منتقل نشده است. این موضوع بهدرستی برای جامعه و جوانان جا نیفتاده است و ما در این زمینه کوتاهی کردهایم.
عناصر فرهنگی ما، وزارت ارشاد و دستگاههایی که باید در این زمینه معناسازی و فرهنگسازی میکردند، نتوانستهاند به خوبی عمل کنند. این کمبود باعث شده که ادبیات جدید و متناسب با ارزشهای انقلاب اسلامی تولید نشود. اکنون ما با مشکل ادبیات مواجه هستیم و نیاز به کار جدی در این حوزه داریم.
نهادهایی مثل خانواده، مدرسه، دانشگاه، نهادهای مذهبی و مساجد هم در این مسیر نقشهای کلیدی دارند. از نظر شما کدام یک از این نهادها بیشتر تأثیرگذار هستند؟
همه مواردی که گفتید مانند حلقههای یک زنجیر هستند؛ اختلال در یک نهاد به نهادهای دیگر هم سرایت میکند و اقتدار آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. بهعنوان نمونه، اگر فیلم «عصرجدید» چاپلین را دیده باشید، میبینید که اگر یک بخش از آن سیستم بهدرستی کار نکند، بقیه بخشها هم دچار ضعف و اختلال میشوند. حالا در نظر بگیرید، اگر دانشگاه که بخشی مهم از جامعه ماست، در انتقال فرهنگ و ارزشها دچار اختلال شود، اولین تأثیر آن روی استاد و دانشجو خواهد بود. آن هم دانشجویی که قرار است آیندهساز جامعه باشد. وقتی نمیتواند مسائل و ارزشها را درک و برای خودش حل کند، دچار پارادوکس میشود؛ وقتی این پارادوکس به زندگی اجتماعی و عمومی او سرایت میکند، تضادهایی به وجود میآید؛ تضادهایی بین آنچه در دانشگاه به او آموزش داده شده و آنچه در فضای بیرونی جامعه میبیند، شکل میگیرد. این تضاد میتواند تضاد رحمانی یا گفتاری باشد، اما وقتی به تضاد رفتاری میرسد، جامعه را با مشکل مواجه میکند.
در این حالت، دانشجو یا فرد برای اینکه خودش را با جامعه تطبیق دهد، ممکن است به خلق فرهنگ یا واژههای جدیدی بپردازد که برخلاف هنجارهای موجود جامعه است. این تضاد فرهنگی در نهایت به انتقاد و نارضایتی اجتماعی منجر میشود و جامعه نمیتواند این تضادها را بپذیرد و آرامآرام به سمت آشوب و ناهنجاری پیش میرود. این آشوب به مرور مسیر تحولی جامعه را تغییر میدهد. وقتی این مسیر از ارزشها و اهداف اصلی فاصله بگیرد، جامعه دچار چالشهای جدی میشود و از مسیر درست دور میشود.
آیا تأکید بیش از حد بر برخی ارزشهای انقلاب میتواند باعث فاصله گرفتن نسل جدید از این ارزشها شود؟
خیر. انسانها به ترکیب و تکرار نیاز دارند. وقتی ما میخواهیم یک عمل را درونی کنیم، تکرار و تأکید بر آن لازم است.
شیوه مناسب چگونه است؟
باید با زبانی جدید و آرام باشد. برای مثال اگر قرار است فرهنگ شهادت در جامعه زنده و جاری بماند، باید به شیوهای مناسب بیان شود. ما میگوییم فرهنگ شهادت یکی از دستاوردهای مهم انقلاب است. در برههای از زمان این فرهنگ باعث شد جوانان ما با عشق به حضرت امام (ره) به جبههها بروند و از انقلاب دفاع کنند، اما بعد از جنگ، این مسئله کمرنگ شد. تا زمانی که به موضوع دفاع از حرم رسیدیم و دوباره شاهد جریانسازی در این زمینه بودیم. به عنوان نمونه، فرماندهانی مانند حاجقاسم سلیمانی توانستند با تعریف و ادبیات جدیدی از مسئله شهادت این ارزش را در جامعه تقویت کنند. این تلاشها باعث میشود فرهنگ شهادت نه تنها از بین نرود، بلکه پررنگتر نیز شود. ما میبینیم که این ارزش همچنان در جامعه جاری است، مگر اینکه عناصر فرهنگساز جامعه بهطور کلی آن را منکوب کنند.
مثال دیگر، جشنواره فیلم فجر که بهعنوان ابزاری برای انتقال دستاوردهای انقلاب عمل میکرد، اما در مقطعی دچار نوسان شد. به همین دلیل جشنواره عمار آمد و آن کاستیها را جبران کرد. این نشان میدهد اگر ارزشهای انقلابی در ظاهر دچار دگردیسی شوند از بین نمیروند، بلکه با شیوههای جدید احیا میشوند. مسئله این است که هنوز از اهداف و ارزشهای انقلاب فاصله جدی نگرفتهایم و دچار ترید یا نابودی نشدهایم، تنها شکل ارائه این ارزشها تغییر کرده است.
این همان فرمایش حضرت آقاست که میفرمایند: «اگر روایت را خودتان نقل نکنید، دیگران برای شما آن را تعریف میکنند»؟
دقیقاً اگر تأکید و روایت نباشد آن موقع دیگرانی که با فرهنگ و نیت ما آشنا نیستند، برای ما روایت میکنند و این ممکن است، تحریف شود. الان مشکلی که در حوزه فرهنگ دفاعمقدس داریم، این است که نتواستهایم هنجارهایی که در جبهه و در بحث فرهنگ مقدس اتفاق افتاده را به درستی منتقل کنیم. مسئله دیگر اینکه باید یک بازخوانی از نهادهای فرهنگی اجتماعی و عزیزانی که در مسئله فرهنگ و فرهنگ شفاهی مشغول هستند، به ویژه در صداوسیما و رسانهها انجام دهیم. یکبار دیگر باید ادبیات انقلاب اسلامی را تعریف کرده و به زبان جدید ترجمه کنیم و در اختیار جامعه قرار دهیم. اگر قائل به این هستیم که باید تمدن عظیم ایرانی را بسازیم، باید ادبیات آن را هم به درستی ارائه کنیم. متأسفانه در این قسمت دچار بحران معنا هستیم، به ویژه در رابطه با مسئله تمدن نوین اسلامی و آن مطالبهای که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب مطرح کردند که مانیتور اجرایی انقلاب ماست؛ این بخش را خوب کار نکردهایم. مقال دیگر بحث نامهنگاری را در نظر بگیرید. در دنیا، نامهنگاری به نوعی منسوخ شده بود و دیگر کسی به نامههایش توجه نمیکرد، اما رهبر معظم انقلاب با نوشتن چندین نامه برای جوانان، مخصوصاً نامههایی به جوانان امریکایی، موجی را ایجاد کرد. این اقدام باعث شد که نامهنگاری و نوشتن نامه دوباره در جامعه سیاسی و اجتماعی و حتی در نگرشها مطرح شود؛ این تأثیر هنوز هم ادامه دارد. پس در واقع، بازخوانی ادبیات انقلاب با توجه به نسل جدید یک ضرورت است.