به گزارش به نقل از جهان،سردار اباذری را دعوت کرده بودند تا در جمع طلاب حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران درباره شهید دانشگر سخنرانی کند.
این سخنرانی همان و علاقه مند شدن طلاب به شهید عباس همان.
من هم از جمله طلبه هایی بودم که دلم پیش این شهید گیر کرد! چندی بعد تصمیم گرفتم که در حوزه علمیه امام رضا(ع) و همچنین در زادگاه خودم شهرستان گچساران، عباس را به جوانان بشناسانم. با پدر شهید که تماس گرفتم یک سری کتاب و عکس برای من فرستاد.
در مدت کوتاهی تعداد خیلی زیادی از جوانان به شهید روی آوردند.
شبی در عالم رؤیا دیدم که مراسم تشیع پیکر عباس دانشگر در گچساران برپاست. جوانان زیادی در آن مراسم شرکت کرده بودند و اجتماع عظیمی را شکل داده بودند. من گوشه ای از جمعیت گریه میکردم که ناگاه عباس را در کنارم دیدم. گفت: «باید بیشتر از این گریه کنی!»
بیدار که شدم، معنای این خواب ذهنم را به شدت مشغول کرده بود. آن زمان حضرت آیت الله «حائری شیرازی» هنوز در قید حیات بودند. خوابم را برای ایشان تعریف کردم. گفتند: «باید راه شهید را بیشتر به مردم بشناسانی.»
حالا بیشتر می فهمم که شهید آنچه را که در راهش انجام می شود، میبیند.
برگرفته از کتاب «تاثیر نگاه شهید» روایتی از زندگی شهید مدافع حرم عباس دانشگر
راوی: سید احسان یحیی زاده