به گزارش شهدای ایران به نقل از همشهری،روزگاری که خبری از مدرسه و کلاس درس نبود، اهالی فرحزاد یادگیری خواندن و نوشتن را ضرورری و برای فرزندانشان اجباری میدانستند. به همین خاطر خودشان دست به کار شدند و کلاس درسی در این محله برپا کردند که در آن از نیمکت، تخته و ... خبری نبود و تدریس به دانشآموزان را هم یکی از بانوان باسواد محله به عهده داشت.
آنقدر این مکتبخانه بر سر زبان افتاده بود که حتی از روستاهای اطراف هم فرزندانشان را به این کلاس میفرستادند. برای مثال، «محمد فدایی» آخرین کدخدای محله پونک هم شاگرد این مکتبخانه بوده است. در واقع مکتبخانه، دکان یا اتاق بزرگی در کوچه یا خانهای بود که مکتبدارهای مرد یا مُلاباجیهای زن، آن را اداره کرده به تعلیم و تربیت کودکان می پرداختند. فرش حصیر یا نمد یا گلیمی مندرس، میز کوتاه و تشکچه مکتبدار، چند ترکه آلبالو یا عناب روی زمین یا کنار میز و چوب فلک همه داشتههای مکتبخانه بود. خانوادهها اغلب در مکتبخانه در قبال آموزش به فرزندانشان به ملا یا باجی هزینه یا اجناسی را تقدیم میکردند.
زینالعابدین لآلی از ساکنان قدیمی محله فرحزاد در باره مکتبخانه و مدرسه قدیمی این محل میگوید: «پدربزرگ و مادربزرگهای ما همه سواد قرآنی داشتند. ۸۰-۹۰سال قبل در عمارت ارباب اتحادیه مکتبخانهای شکل گرفت که «لعیا خانم لالی» عمه من، ملاباجی این مکتبخانه بود. البته قبل از او هم دو یا ۳ ملای دیگر هم حضور داشتند. چندین سال در فرحزاد بالا یک مدرسه قدیمی به راه افتاد که بسیاری از موسفیدان ده فرحزاد در آن مدرسه درس خواندند.
ساختمان فرسوده آن مدرسه سال ۱۳۶۵ با کمک اهالی بازسازی شد، اما پس از انقلاب به مدرسه دخترانه تغییر کاربری داد. هر چند همان مدرسه هم به دلیل فرسودگی بنا، تعطیل و ساختمان متروکه آن که سالها به محل تجمع معتادان تبدیل شده بود، تخریب شد. چند سالی است که در محل آن مدرسه، ساختمان سرای محله بنا شده است.» هر مکتبخانه فلک و چوب مخصوص داشت، هر معلمی چندین ترکه در پهلوی خود داشت، برخی بلند برای دوردست، برخی کوتاه برای نزدیک، برخی از مدارس نیز فلک یا فلکه داشتند. اگر کودکی درس خود را خوب پس نمیداد و یا شیطنت می کرد تنبیه بدنی میشد.