به گزارش شهدای ایران به نقل از مهر، تبیین بهمعنای روشنگری و بیان حقیقت و واقعیت است. در حقیقت آنچه در تبیین مدنظر است، زدودن غبار بدفهمی، تحریف و کجفهمی از مفاهیم و معارف انقلاب اسلامی و همچنین فهمیدن تحلیلهای نادرست، غلط و مغرضانه از رویدادها و پیشگیری از تحریف و دریافت نادرست است؛ بنابراین، تبیین در جهت روشنگری است، بدون جهتگیری خاصی که بخواهیم مطلبی را توجیه کنیم یا امر نادرستی را درست جلوه دهیم.
سید علی موسوی در یادداشتی رابطه میان «تبیین» با «تحلیل»، «افکار عمومی»، «درس و عبرت» و «ترسیم» را در بیان رهبر انقلاب شرح داده است که در ادامه میخوانیم:
رهبر انقلاب در یک مقدمه روش شناختی، خود با نگاه درجه دو، روش تبیینی خودشان را در ابتدای سخنانشان شرح دادند: «امروز حوادثی در جریان است؛ هم این حوادث را باید درست فهمید، هم از این حوادث بایستی درس گرفت و عبرت گرفت. افکار عمومی کشور هم درگیر این مسائل است؛ سؤالاتی دارند، حرفهایی دارند، نظراتی دارند؛ لازم است ابهامها هم برطرف شود. من قصد ندارم تحلیل کنم قضایای سوریه را تحلیل را دیگران میکنند قصد من امروز «تبیین و ترسیم» است. منظورم از «تبیین» این است که آنچه واقع شده و احیاناً سعی میشود از چشمها مخفی بماند، تا آن جایی که ما میبینیم و میفهمیم بیان کنیم» در این یادداشت رابطه میان «تبیین» با «تحلیل»، «افکار عمومی»، «درس و عبرت» و «ترسیم» را در بیان رهبر عزیزمان شرح میدهیم.
در این مقدمه «تبیین» از «تحلیل» جدا شده است. تحلیل وقایع سوریه، الزاماً تبیین مورد نظر ایشان در جهاد تبیین نیست. تحلیل گران گاه در دادههای جزئی شکست و یا عقب نشینی در میدان غرق میشوند و خود را موظف به ساخت روایت نمیبینند. تحلیلگران مسئله مرکزی شأن «افکار عمومی» نیست. این دست تحلیلها برای درس عبرت و بیان غفلت مفید اند اما از آنجایی که افکار عمومی را مورد توجه قرار نمیدهند، جهاد تبیین مورد اشاره رهبر معظم انقلاب نیستند.
«شعار دادن و رجز خوانی» نیز جهاد تبیین نیست. تبیین باید بتواند «سوالات» و «ابهامات» موجود در افکار عمومی را برطرف کند. جهاد تبیینی که سوال و ابهام افکار عمومی را ندیده گرفته و از آن عبور کرده و به رجز خواندن و شعار دادن بسنده کند، جهاد تبیین نیست. تا وقتی مخاطبمان خودمان هستیم و برای یکدیگر شعار داده و با «افکار عمومی» مواجه نمیشویم، مشغول جهاد تبیین نیستیم.
سوالات و ابهامات افکار عمومی عموماً متوجه دستگاه فکری انقلاب اسلامی است. طیف صورتی به غلط تصور میکند افکار عمومی عمیقاً با دستگاه فکری انقلاب اسلامی دشمنی دارد و از این رو به دنبال ندیده گرفتن سوالات و ابهامات افکار عمومی است. این طیف تلاش دارند مخاطب را اقناع کنند که هیچ ایدئولوژی ای در پشت رفتارهای جمهوری اسلامی نیست و اساساً این سوالات غلط است. در حالی که مبدأیت سوالات و ابهامات افکار عمومی در تبیین، به معنای ندیده گرفتن مرجعیت دستگاه فکری انقلابی در تبیین نیست.
ایشان در این مقدمه «تبیین» را در مناسبت با «عبرت» معنا میکنند. تبیینی که شکست را منکر است، ضرورتی بر «عبرت» نمیبیند. پذیرش شکست در دل پیروزیها، مقدمهای مهم در «باورپذیری افکار عمومی» بر تبیین پیروزی هاست. منکر شکست، منکر سوال و ابهام است و نباید توقع داشته باشد افکار عمومی شعارهای او را بپذیرد. وی تنها مخاطب از پذیرش تبیین بر پیروزیها منزجر میسازد و بر ابهامات او میافزاید.
عبرت گرفتن از شکست در دل پیروزیها، امکان ترسیم حرکتی به مراتب گستردهتر، عمیقتر و تهاجمیتر را فراهم میکند. کسی که منکر شکست است عملاً نیازی به ترسیم تهاجمیتر نمیبیند. در توهم شعاری این عده، حرکت طبق برنامه و به صورت پیروزمندانه ای پیش میرود و هیچ نیازی به ترسیم خط مشی جدید و حرکت آفرینی نوینی نیست.