به گزارش شهدای ایران به نقل ازدفاعپرس - سارا هوشمندی؛ حزباللّه توانست پس از ۵۵ روز از حمله زمینی ارتش اشغالگر به جنوب لبنان، رژیم را شکست داده و مجبور به آتشبس کند. در یک شگفتی بزرگ، حزبی که دبیرکل، معاون اجرایی، فرماندهان عملیاتی و نظامی و بسیاری از نیروهای خود را با ترورهای ناجوانمردانه رژیم غاصب از دست داده بود، با درایت شیخنعیم قاسم و تغییر تاکتیک نبرد بر مبنای حملات و جنایات اسرائیل و دکترین تلآویو در برابر بیروت، موفق شد برای چندمین بار بنیاسرائیل مجهز به تمام سلاحهای متعارف و غیرمتعارف را مقهور توان معنوی و عملیاتی خود کرده و رژیم تروریست را وادار به آتشبس کند.
شباهت سرنوشت جنگ ۵۵ روزه و ۳۳ روزه لبنان
حزبالهی که علاوه بر دشمنان، حتی برخی دوستان تصور نمیکردند پس از شهادت سید محبوب مقاومت، سیدحسن نصرالله دوام بیاورد، توانست ۵۵ روز مقتدرانه نه فقط برابر صهیونیستها بلکه مقابل بزرگترهای حامی آنها؛ آمریکای جنایتکار و اروپای فریبکار بایستد و در روز آخر جنگ بیش از ۲۰۰ موشک، پهپاد و راکت به سوی حیفا و تلآویو پرتاب کند که اغلب آنها نیز به اهداف اصابت و بنا بر اعلام خود رسانههای عبریزبان، در روز پنجاه و پنجم، ۴ میلیون شهروند غاصب را راهی پناهگاهها کند!
پس از آتشبس
با توجه به بدعهدی قطعی رژیم نسبت به توافقات و رعایت نکردن هیچ یک از قوانین حقوقی، سیاسی و دیپلماتیک بینالمللی و ۳۶ هزار بار نقض قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت(تصویبشده در زمان جنگ ۳۳ روزه جولای ۲۰۰۶) در ۲ دهه اخیر از سوی ارتش صهیونیستی، به رغم آتشبس، تهدید در جنوب لبنان همچنان موجود است و قطعا شیخنعیم قاسم که به طرز حیرتآوری حزبالله را کمتر از ۲ ماه از شهادت سیدحسن نصرالله به خوبی سازماندهی و آن را در پیروزی بر صهیونیستها رهبری کرد، به رژیم اشغالگر و آتشبس اعتماد نخواهد کرد و از فرصت شکست اسرائیل برای بازسازی بیشتر سازمان سیاسی و رزم حزبالله برای جنگهای احتمالی آینده استفاده خواهد کرد.
اسرائیل چگونه به خفت پذیرش شکست تن داد؟
رژیم با یک برنامهریزی دقیق و با استفاده از برطرف کردن اشتباهاتش در نسخه جنگ ۳۳ روزه، به زعم خود تمام راههای شکست دادن مقاومت شیعی لبنان را طی کرده بود. انفجار پیجرها و شهادت و جراحت تعداد زیادی از فرماندهان میانی و رزمندگان حزب، سپس ترور و شهادت شیخ حسن نصرالله به همراه ابراهیم عقیل، علی کرکی و تعداد دیگری از مقامات بلندپایه نظامی و سیاسی حزبالله، حملات هوایی به بیروت بویژه ضاحیه بهعنوان مقر اصلی مقاومت لبنان و کشتار هدفمند هزاران غیرنظامی مظلوم حامی حزب، ترور و شهادت علامه سیدهاشم صفیالدین جانشین محتمل شهید نصرالله، همه و همه با موفقیت اجرا شد تا جنگ زمینی آغاز، روستا به روستای جنوب لبنان اشغال و حزبالله نابود شود. نقشه آنها به ظاهر دقیق بود؛ ولی مکر خدا بر ماکران صهیونیست غلبه کرد و تحمیل تلفات پرشمار از سوی نیروهای رزمنده حزبالله بر تکاوران زبده صهیونیست و کمینهای موفق آنها، در کنار اجرای درست دکترینهای «حیفا مانند کریات شمعون» و دست آخر «تلآویو در برابر بیروت» با حملات گسترده موشکهای بالستیک و هایپرسونیک به پایتخت خودخوانده صهیونیستها، آنها را وادار به پذیرش آتشبس بدون دستیابی به هدف اشغال جنوب لبنان مانند ۴ دهه پیش(۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰) و از بین بردن حزبالله کرد.
رژیم درس میگیرد؟
جنگ ۵۵ روزه و پیروزی قدرتمندانه حزبالله ثابت کرد مقاومت لبنان که یک گروه چند هزار نفره است بدون نیاز به هیچ کمکی، میتواند شمال سرزمینهای اشغالی را برای مدت طولانی فلج کند. شکست دادن ۶ لشکر ارتش صهیونیستی آن هم پس از زخم کاری شهادت رهبر محبوب حزب و پذیرش آتشبس از سوی نخستوزیر تروریست اسرائیل به رغم میل وی و تندروهایی مانند بنگویر و اسموتریچ و حتی اپوزیسیون و شهرکنشینان که مدعیاند اکنون وقت مناسبی برای نابود کردن حزبالله است و به رغم تلفات فراوان ارتش اسرائیل، جنگ لبنان باید ادامه مییافت، اختلافات شدید موجود میان مراکز تصمیمگیری صهیونیستها را آشکار کرد. به گزارش وزارت جنگ رژیم، ارتش اسرائیل در این ۵۵ روز ۲۰ هزار حمله هوایی انجام داد و در آن آنقدر از بمب استفاده کرد که مهمات آن کاهش یافت. در این میان نبرد زمینی با حضور ۷۰هزار سرباز تا بن دندان مسلح و با آن همه ادوات و تجهیزات پیشرفته جنگ زمینی از جمله تانکهای نسل ۵ مرکاوا و… نه تنها هیچ تأثیری بر روند جنگ نگذاشت بلکه تبدیل به پاشنه آشیل صهیونیستها شد و آنها را زمینگیر کرد. ارتش اسرائیل پس از یک سال جنگ در غزه و حدود ۲ ماه در لبنان فرسوده شده بود.