هویت گلزار شهدا زیر تیغ بهسازی شتابزده! / قواعد میراث فرهنگی کجاست؟
شهدای ایران:سرویس فرهنگی/ به نقل از خبرگزاری دانشجو/ مهدی عندلیب/ برای اهالی فرهنگ، هنر و خانواده معظم شهدا، آنچه این روزها تحت عنوان «بهسازی گلزار شهدا» در حال اجراست، بیش از آنکه یک پروژه عمرانی ساده باشد، به مسئلهای فرهنگی، تاریخی و هویتی تبدیل شده است؛ مسئلهای که اگر با نگاه کارشناسی و مشارکت ذینفعان اصلی آن پیش نرود، میتواند به گسستی عمیق میان نسل امروز و حافظه تاریخی انقلاب و دفاع مقدس منجر شود.
در گفتگوهایی که به تعدادی از خانواده های شهدایی داشتیم که به این پروژه معترض بودند عمدتا بر دو موضوع تأکید داشتید، اول اینکه این پروژه بدون اطلاع و مشورت با خیلی از آنها شروع شده بود و آنها به طور ناگهانی با تغییرات گسترده ای مواجه شده بودند و مسئله بعدی نیز انجام این پروژه بدون رعایت اصول مربوط به میراث فرهنگی، شتابزدگی و بدون توجه به بعد هویتی این مزارها بود.
گلزار شهدا صرفاً مجموعهای از قبور نیست که بتوان با منطق پیادهروسازی یا نوسازی شهری با آن برخورد کرد. این مکان، حاصل بیش از چهار دهه زیست عاطفی، آیینی و فرهنگی خانوادههای شهدا و مردم است؛ فضایی که خاطره، احترام و معنا در آن انباشته شده و هر سنگ، هر نوشته و آرایش طبیعی و مردمساختهیآن، بخشی ازهویت تاریخی آن بهشمار میرود.
مسئله اصلی منتقدان این پروژه، مخالفت با «ساماندهی» یا «تسهیل تردد» نیست؛ بلکه اعتراض به نوع نگاه و شیوه اجراست. بهسازی، زمانی معنا دارد که به حفظ اصالت بینجامد، نه آنکه به حذف آن منتهی شود. تغییر یعنی حذف. صرفا حفظ سنگ مزار و حجله هم حفظ اصالت به حساب نمیآید. همانگونه که بازسازی یک اثر تاریخی به معنای تخریب کامل و ساخت نمونهای نو از آن نیست، گلزار شهدا نیز با یکدستسازی و تغییرات شتابزده، هویت خود را از دست میدهد.


نکته تأملبرانگیز آن است که این پروژه بدون نظرخواهی از خانوادههای شهدا، قریب به ۲۰ رشته دانشگاهی و تخصص هنری مرتبط، خصوصا متخصصان مرمت و نخبگان فرهنگی آغاز شده است. پروژهای با چنین ابعاد راهبردی تاریخی، نیازمند سیاستهای بالادستی و قوانین شفاف است؛ نه تصمیمگیریهای غیرکارشناسی مدیران اجرایی پشت درهای بسته.
در همین راستا، پس از چهار دهه رهاشدگی و بیسامانی مزارهای شهدا در سراسر کشور که حتی در هیچ قانونی «متولی» نداشته و عموما گرفتار قوانین ناقص و آییننامههای مغایر با قوانین و اجراهای مغایر با آییننامهها و سلایق مدیران و پیمانکارن زودگذر بوده، سپهبد شهید دکتر محمدباقری رییس فقید ستاد کل نیروهای مسلح در مورخ ۲۳/۰۸/۱۴۰۳ هفت سیاست مورد موافقت مقام معظم رهبری با موضوع «حفظ، نگهداشت و مرمت تخصصی مزارهای مطهر شهدا» که معظم له برای پیگیری آن کارگروه تعیین فرموده بودند را به دستگاههای مسئول ابلاغ کردند. در بند اول این سیاستها صراحتا قیده شده «مزارهای شهدا از هرگونه تغییری مصون بماند و با مرمتهای لازم برابر استانداردهای مربوط در فهرست آثار ملی ثبت گردد». طبق پیگیریهای بعمل آمده، سیاستهای مذکور حاصل کار جمعی اساتید دانشگاهی و فعالان فرهنگی بوده و میبایست «ملاک عمل در حوزههای تقنینی و اجرایی» قرار بگیرد، اما متاسفانه پروژهی بهسازی گلزار شهدای بهشت زهرای تهران با بیتوجهی به سیاستهای مصوب مقام معظم رهبری ادامه یافته و در این ایام شتاب گرفته است. این شتاب در پیشبرد و اتمام بهسازی، منجر به شکستن بیش از ۸۰۰ سنگ مزار تاریخی شهدا و تغییر شکل طبیعی و میراثی قطعات شهدا شده است؛ که با جایگزینی سقفهای جدید، عموما هیچ جای قطعات شبیه گذشته نیست؛ و این امحاء حافظه بصری و تاریخی مردم به حساب میآید.
منتقدان بهسازی شتابزدهی مزارها، علاوه بر دستور رهبر انقلاب و تعیین کارگروه توسط ایشان که مرجع و مسئول در موضوع مزارهای شهدا است، به قوانین مصوب مجلس و آراء دیوان عدالت اداری نیز استنا میکنند و پروژه بهسازی را از اساس، غیرقانونی و فاقد کارشناسی میدانند؛ و خواستار ورود دستگاههای نظارتی به موضوع هستند.
از منظر فرهنگی، حذف یا تغییر سنگهای قدیمی و حتی شکل دهه شصتی قطعات با مصالح همان برهه تاریخی، به معنای فاصله گرفتن حس نسل جدید از حس نسل گذشته است. نوجوان و جوانی که در گلزار شهدا قدم میزند، باید پا به دهه شصت بگذارد نه اینکه هر آنچه از آن دهه بود و نسل اول انقلاب و دفاع مقدس آن را خلق کرده یا دیده بودند را نبیند و به او بگویند در آن گستره وسیع، فقط سنگ مزارها و حجلهها از آن دهه تاریخی حفظ شده است! نسل بعد باید حس کند جایی از تاریخ برایش به میراث گذاشته شده و وظیفه دارد از آن صیانت کند.
همزمانی تشدید این پروژه با شرایط خاص و دفن شهدای جدید نیز نگرانیها را دوچندان کرده است. مدیریت بحران، هرچند ضروری است، اما نمیتواند توجیهی برای اجرای پروژههای بلندمدت و هویتی بدون مطالعه و رضایت اجتماعی باشد. سرعت، جای دقت را گرفته و «انجام کار» بر «درست انجام دادن» مقدم شده است.
خطر اصلی، فراتر از تخریب چند سنگ یا تغییر چند قطعه است؛ خطر، تهیشدن گلزار شهدا از روح و تبدیل آن به قبرستانی با سنگفرش خاکستری مدرن مشابه سایر قبرستانهاست. در چنین شرایطی، نباید انتظار داشت نسل جوان با تاریخ این سرزمین، با مفهوم شهادت که در آن هویت بصری معصومانه و منحصربهفرد بطور مداوم بازتولید میشد ارتباطی زنده و عمیق برقرار کند.

اگر قرار است گلزار شهدا بهسازی شود، این بهسازی باید مبتنی بر حفظ اصالت، احترام به حافظه تاریخی (همان شکل طبیعی که مردم ساخته بودند) و مشارکت خانوادههای شهدا و متخصصان باشد. در غیر این صورت، آنچه باقی میماند نه گلزار شهدا، بلکه فضایی بیهویت است که گذشته را پاک میکند؛ نه آنکه آن را روایت کند.
روزها وقتی با بچههای جبهه و جنگ درباره گلزارش شهدا و خاطرات آن زمان هم صحبت میشویم ما را میبرد به دهه شصت و حال و هوای همان روزگار، در خلال بحث میتوجه میشویم که گویا آنچه که درباره گلزار شهدای دهه شست صحبت میکنند با آنچه که امروز است در طول سالیان مختلف دستخوش تغییرات زیادی قرار گرفته. تغییراتی که هر دفعه شاید با یک استدلال یک توجیهی توسط مسئولان آن بازه زمانی انجام شده باشد، اما بخشی از تاریخ و هویت این سرزمین را با خود برده است.



