یکی از اساتید شهید احمدیروشن میگوید: عمل رضایینژاد و احمدیروشن که به ظاهر مدرک تحصیلی دکتری نداشتند هشدار میدهد که مبادا بود و نبود مدرک تحصیلی، شما را بفریبد؛ درس را بخوانید، آموختن را محکم بچسبید، لازم شد مدرک هم بگیرید.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازفارس؛شهید «مصطفی احمدیروشن» وقتی شاغل میشود، مشغله زیادی
دارد؛ این مطلب را بارها و بارها از زبان بسیاری از دوستان و نزدیکان او
میشنویم. مگر او چگونه مشغلهای داشته؟ پاسخ دادن به این پرسش چندان آسان
نیست زیرا مهندس به اموری اشتغال داشته که لااقل برخی از آنها را از حیث
رعایت مسائل امنیتی نمیتوان افشا کرد.
احمدی روشن معتقد بوده با همین میزان درس خواندن ـ دوره کارشناسی ـ میتوان در سطوح بالا و حساس، کار علمی کرد. حدود یک ماه پیش از حادثه ترور، او در همین زمینه به مرحله تازهتری میرسد که به زودی این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
ما دانستیم که به نقل از رئیس دانشگاه صنعتی شریف، مهندس مصطفی در محیط علمی ایران نقشی ایفا کرده که کشور برای رفع نقایص چرخه تولید علم تا کاربرد علم، لازم است با الگویی که از فعالیت وی باقیمانده و تجاربی که دیگرانی به تبع وی یا مستقل از فعالیتهای او به دست آوردهاند، یک رشته تحصیلی در سطوح فوق لیسانس و دکتری تأسیس کند. چطور میشود او به دنبال ادامه تحصیل نبوده باشد؟
این موضوع از قضا در محیط اجتماعی و علمی ما بحثانگیز هم شده است که چرا احمدیروشن ادامه تحصیل نداد؟ در ادامه اظهارات «روستا آزاد» استاد تمام شیمی را که در کتاب «جسارت علیه دلواپسی» آمده است، میخوانیم.
* چرا مدرک تحصیلی؟
مدرک تحصیلی به خودی خود چیز بدی نیست. مدرک یعنی چه؟ یعنی من که عام هستم و میخواهم بروم چشمم را عمل کنم به یک پزشک متخصص چشم احتیاج دارم. من که از جراحی چشم سر درنمیآورم. نظامی باید وجود داشته باشد که به یک نفر که سواد درباره چشم دارد، یک گواهی داده باشد و من از بابت آن گواهی، جرأت داشته باشم چشم خود را به تیغ یک جراح بسپارم. حالا موضوع این است که باید مراقب باشیم این پدیده خوب، ممکن است به عکس خودش هم تبدیل شود.
* متخصصان دروغین
وقتی مدرک تحصیلی، به ما هو مدرک، به هدف نهایی و تنها هدف نزد برخی افراد بدل شود، آنگاه ما با یک معضل و یک آسیب در ساحت علمی مواجه خواهیم بود. این افراد عوض آنکه جوینده علم و در پی دانش باشند، به دنبال مدرک تحصیلی میافتند تا اینکه سرانجام آن را به دست میآورند. آنها حتی میتوانند با اتکاء به مدرکی که مشخصات و شرایط به چنگ آوردن آن، فقط به چنین افرادی اختصاص دارد، خود را به دروغ متخصص جلوه دهند. این وظیفه سیستم آموزشی در کشور است. این سیستم باید مراقب آسیبهایی باشد که ممکن است در خصوص مدرک تحصیلی، جامعه را تهدید میکند.
* خطر اینجاست
بازیچه شدن مدرک تحصیلی، یک آسیب است. طرف برای اینکه میخواهد نماینده مجلس شود یا یک پست یا یک موقعیت را تصاحب کند دنبال مدرک میافتد. چنین افرادی در حالی که سواد ندارند، مدرک تحصیلی دارند. اینجا خطر ایجاد میشود.
* روی دیگر ماجرا
ماجرای مدرک تحصیلی یک روی دیگر هم دارد در مواردی افراد متوجه میشوند در فضایی و در ساحتی امور کشور به کار علمی و عملیاتی نیاز دارد. کاستیهایی هست که ضرورت دارد رفع شود اما متخصص مرتبط وجود ندارد. رشته مرتبط در مراکز آموزش عالی وجود ندارد. حتی ممکن است دیگران، یعنی دستاندرکاران یا کارشناسان دیگر، اصلاً متوجه این نیاز نشده و درصدد برنیامده باشند که تخصص لازم را برای رفع این نیازها به دست بیاورند و خلاصه در این زمینه متخصص نداریم.
* کاشفان گمشده علم در ایران
یک جوینده علم و دانایی به معنای واقعی کلمه، متوجه میشود ما در ساحتی از کار علمی و عملیاتی، متخصص نداریم یا کم داریم یا دست کم متخصص مستقیم نداریم، اما چیزهای زیادی برای یاد گرفتن در همین ساحت وجود دارد، این نکته و دریچهای است که تنها نگرش تیز، دقیق و هوشمندانه یک جوینده حقیقی علم میتواند آن را کشف کند زیرا او مجاهده میکند و ظواهری چون مدرک برای او بیاهمیت است. این اوست که درمییابد امکان یاد گرفتن حقیقی و جستجوگری پژوهشگرانه، در محیط کاربردی و نه محیط آموزشی فراهم است. این افراد در شرایطی قرار میگیرند که مجبورند به دنبال آنچه باید بیاموزند باشند تا در محیط کاربرد، درنمانند. در این فرایند، یادگیری میسر است، اما اخذ مدرک تعریف نشده است. این یک اتفاق تازه در فضای علمی نیست. در جوامع دیگر هم اوضاع به همین منوال است. از قضا این فرایند، همان حلقه گمشدهای است که چرخه علم و کاربرد در کشور ما از نبود آن رنج میبرده است. اینجا افراد کار علمی میکنند و نزد آنها هیچ نیازی از بابت اخذ مدرک تحصیلی وجود ندارد.
* این گروه جاهل
ممکن است در این میانه مجاهدات علمی که در کشور ما رفته رفته به یک روال دارد تبدیل میشود، جاهلانی چیزهای در خصوص مدرک تحصیلی بالا نداشتن تسخیرکنندگان ساحتهای تازه علمی و کاربردی به زبان بیاورند؛ اینها از گروه سوءاستفادهکنندگان از مدرک تحصیلی هستند که ناگهان پیدا میشوند و از فوق لیسانس یا دکتری نداشتن رضایینژاد و احمدی روشن سخن میگویند. غافل از آنکه اینگونه سخن گفتن جاهلان، سبب میشوند همگان بدانند که گروه سوءاستفادهکننده از مدرک تحصیلی، فهم ناقصی از علم دارند. معلوم است؛ سخن جاهلان جایگاه و پایگاه و اساسی ندارد.
* خطشکنها
رضایینژاد و احمدیروشن در واقع پیشآهنگ و پیشقراول یک حرکت علمی در کشور هستند و نداشتن مدرک تحصیلی نزد این طور افراد از نظر علمی یک موضوع غیرقابل طرح تلقی میشود. اینها حکم خطشکنها را دارند. شب عملیات، خطشکنها بودند که راه را باز میکردند، مینها را خنثی میکردند، خاکریز اول دشمن را منکوب و نابود میکردند، نوار میکشیدند تا نیروهای خودی در معبر امن پیش بیایند. ممکن است در باز کردن معبر، خطشکنها جان هم نثار کنند که این اتفاق میافتاد و در مورد شهدای جهاد علمی هم همین اتفاق افتاد، ولی راه را به هر حال برای نیروهای دیگر باز میکند و پیروزی مسجل میشود. بدانیم در زمانی که مردم سرگردانند، وجود شهدا و راهنماییهای آنها نور است، نوری که شهدا با نثار جانشان در راه ایجاد کردهاند، حالا در مسیر پیشرفت علمی ایران عزیز، راه برای روندگان پیداست و سرگردانی از بین میرود.
* هشدار به رنگ خون
عمل رضایینژاد و احمدیروشن که به ظاهر مدرک تحصیلی دکتری نداشتند هشدار میدهد که مبادا بود و نبود مدرک تحصیلی، شما را بفریبد. درس را بخوانید، آموختن را محکم بچسبید، لازم شد مدرک هم بگیرید، بگیرید اما بدانید که قرار است اینها وسیله پیشرفت کشور در ساحت علم باشد. آنها راه را به وضوح نشان دادهاند. آنها ثابت کردند که آموختن و پیشرفت اولویت دارد و اگر اخذ مدرک قرار باشد موانع ایجاد کند، لازم نیست خود را در این موضوع متوقف کنید.
* یک ماه پیش از حادثه ترور
احمدیروشن یک ماه پیش از حادثه ترور آمد نزد من. درباره کارهایی که در مسیر مدیریت پژوهش و فناوری و روشهایی که تجربه کرده و موفقیتهایی که به دست آورده بود حرف زد و گفت: «حالا وقتش شده که بیایم و مدرک کارشناسی ارشد را بگیرم». گفت راهنمایی کنید که چه بکنم و چه نکنم و از این حرفها.
* ناجیان دانشگاهی
احمدی روشن به نظر من یک مهندس دانشپژوه بود. اینطور افراد از دانشگاه میروند، کار پژوهشی و مدیریت پژوهشی و مدیریت فناوری انجام میدهند. داشتههای خود را تدوین میکنند. وقتی برمیگردند دانشگاه، دانشگاه را هم در مسیر درست قرار میدهند. ظاهر قضیه این است که آمده مدرک کارشناسی ارشد را بگیرد ولی حضور او در دانشگاه ولو آنکه آمده مدرک کارشناسی ارشد بگیرد قطعاً سبب میشود همان کلاسی که او در آن حضور پیدا میکند دچار تحول شود و ارتقاء یابد و موجب رشد علمی شود.
* وقتی آمد
جالب است، وقتی آمد که پیگیر ادامه تحصیل باشد گفت: «میخواهم بیایم در حوزه مدیریت فناوری و مدیریت پژوهش با توجه به اینکه تجربیات عملی به دست آوردهام در محیط دانشگاه کار علمی کنم و ضمناً مدرک کارشناسی ارشد را هم اخذ کنم».
من مطمئن هستم اگر او در دانشگاه حاضر میشد، با سرمایههای تجربی گرانبهایی که به دست آورده بود، این تجربه عملی را به حوزه تئوری منتقل میکرد، هم استادها و هم همکلاسیهای خود را ارتقاء میداد و هم از تجربیات تئوری که استاد داشت بهرهها میبرد.
احمدی روشن معتقد بوده با همین میزان درس خواندن ـ دوره کارشناسی ـ میتوان در سطوح بالا و حساس، کار علمی کرد. حدود یک ماه پیش از حادثه ترور، او در همین زمینه به مرحله تازهتری میرسد که به زودی این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
ما دانستیم که به نقل از رئیس دانشگاه صنعتی شریف، مهندس مصطفی در محیط علمی ایران نقشی ایفا کرده که کشور برای رفع نقایص چرخه تولید علم تا کاربرد علم، لازم است با الگویی که از فعالیت وی باقیمانده و تجاربی که دیگرانی به تبع وی یا مستقل از فعالیتهای او به دست آوردهاند، یک رشته تحصیلی در سطوح فوق لیسانس و دکتری تأسیس کند. چطور میشود او به دنبال ادامه تحصیل نبوده باشد؟
این موضوع از قضا در محیط اجتماعی و علمی ما بحثانگیز هم شده است که چرا احمدیروشن ادامه تحصیل نداد؟ در ادامه اظهارات «روستا آزاد» استاد تمام شیمی را که در کتاب «جسارت علیه دلواپسی» آمده است، میخوانیم.
* چرا مدرک تحصیلی؟
مدرک تحصیلی به خودی خود چیز بدی نیست. مدرک یعنی چه؟ یعنی من که عام هستم و میخواهم بروم چشمم را عمل کنم به یک پزشک متخصص چشم احتیاج دارم. من که از جراحی چشم سر درنمیآورم. نظامی باید وجود داشته باشد که به یک نفر که سواد درباره چشم دارد، یک گواهی داده باشد و من از بابت آن گواهی، جرأت داشته باشم چشم خود را به تیغ یک جراح بسپارم. حالا موضوع این است که باید مراقب باشیم این پدیده خوب، ممکن است به عکس خودش هم تبدیل شود.
* متخصصان دروغین
وقتی مدرک تحصیلی، به ما هو مدرک، به هدف نهایی و تنها هدف نزد برخی افراد بدل شود، آنگاه ما با یک معضل و یک آسیب در ساحت علمی مواجه خواهیم بود. این افراد عوض آنکه جوینده علم و در پی دانش باشند، به دنبال مدرک تحصیلی میافتند تا اینکه سرانجام آن را به دست میآورند. آنها حتی میتوانند با اتکاء به مدرکی که مشخصات و شرایط به چنگ آوردن آن، فقط به چنین افرادی اختصاص دارد، خود را به دروغ متخصص جلوه دهند. این وظیفه سیستم آموزشی در کشور است. این سیستم باید مراقب آسیبهایی باشد که ممکن است در خصوص مدرک تحصیلی، جامعه را تهدید میکند.
* خطر اینجاست
بازیچه شدن مدرک تحصیلی، یک آسیب است. طرف برای اینکه میخواهد نماینده مجلس شود یا یک پست یا یک موقعیت را تصاحب کند دنبال مدرک میافتد. چنین افرادی در حالی که سواد ندارند، مدرک تحصیلی دارند. اینجا خطر ایجاد میشود.
* روی دیگر ماجرا
ماجرای مدرک تحصیلی یک روی دیگر هم دارد در مواردی افراد متوجه میشوند در فضایی و در ساحتی امور کشور به کار علمی و عملیاتی نیاز دارد. کاستیهایی هست که ضرورت دارد رفع شود اما متخصص مرتبط وجود ندارد. رشته مرتبط در مراکز آموزش عالی وجود ندارد. حتی ممکن است دیگران، یعنی دستاندرکاران یا کارشناسان دیگر، اصلاً متوجه این نیاز نشده و درصدد برنیامده باشند که تخصص لازم را برای رفع این نیازها به دست بیاورند و خلاصه در این زمینه متخصص نداریم.
* کاشفان گمشده علم در ایران
یک جوینده علم و دانایی به معنای واقعی کلمه، متوجه میشود ما در ساحتی از کار علمی و عملیاتی، متخصص نداریم یا کم داریم یا دست کم متخصص مستقیم نداریم، اما چیزهای زیادی برای یاد گرفتن در همین ساحت وجود دارد، این نکته و دریچهای است که تنها نگرش تیز، دقیق و هوشمندانه یک جوینده حقیقی علم میتواند آن را کشف کند زیرا او مجاهده میکند و ظواهری چون مدرک برای او بیاهمیت است. این اوست که درمییابد امکان یاد گرفتن حقیقی و جستجوگری پژوهشگرانه، در محیط کاربردی و نه محیط آموزشی فراهم است. این افراد در شرایطی قرار میگیرند که مجبورند به دنبال آنچه باید بیاموزند باشند تا در محیط کاربرد، درنمانند. در این فرایند، یادگیری میسر است، اما اخذ مدرک تعریف نشده است. این یک اتفاق تازه در فضای علمی نیست. در جوامع دیگر هم اوضاع به همین منوال است. از قضا این فرایند، همان حلقه گمشدهای است که چرخه علم و کاربرد در کشور ما از نبود آن رنج میبرده است. اینجا افراد کار علمی میکنند و نزد آنها هیچ نیازی از بابت اخذ مدرک تحصیلی وجود ندارد.
* این گروه جاهل
ممکن است در این میانه مجاهدات علمی که در کشور ما رفته رفته به یک روال دارد تبدیل میشود، جاهلانی چیزهای در خصوص مدرک تحصیلی بالا نداشتن تسخیرکنندگان ساحتهای تازه علمی و کاربردی به زبان بیاورند؛ اینها از گروه سوءاستفادهکنندگان از مدرک تحصیلی هستند که ناگهان پیدا میشوند و از فوق لیسانس یا دکتری نداشتن رضایینژاد و احمدی روشن سخن میگویند. غافل از آنکه اینگونه سخن گفتن جاهلان، سبب میشوند همگان بدانند که گروه سوءاستفادهکننده از مدرک تحصیلی، فهم ناقصی از علم دارند. معلوم است؛ سخن جاهلان جایگاه و پایگاه و اساسی ندارد.
* خطشکنها
رضایینژاد و احمدیروشن در واقع پیشآهنگ و پیشقراول یک حرکت علمی در کشور هستند و نداشتن مدرک تحصیلی نزد این طور افراد از نظر علمی یک موضوع غیرقابل طرح تلقی میشود. اینها حکم خطشکنها را دارند. شب عملیات، خطشکنها بودند که راه را باز میکردند، مینها را خنثی میکردند، خاکریز اول دشمن را منکوب و نابود میکردند، نوار میکشیدند تا نیروهای خودی در معبر امن پیش بیایند. ممکن است در باز کردن معبر، خطشکنها جان هم نثار کنند که این اتفاق میافتاد و در مورد شهدای جهاد علمی هم همین اتفاق افتاد، ولی راه را به هر حال برای نیروهای دیگر باز میکند و پیروزی مسجل میشود. بدانیم در زمانی که مردم سرگردانند، وجود شهدا و راهنماییهای آنها نور است، نوری که شهدا با نثار جانشان در راه ایجاد کردهاند، حالا در مسیر پیشرفت علمی ایران عزیز، راه برای روندگان پیداست و سرگردانی از بین میرود.
* هشدار به رنگ خون
عمل رضایینژاد و احمدیروشن که به ظاهر مدرک تحصیلی دکتری نداشتند هشدار میدهد که مبادا بود و نبود مدرک تحصیلی، شما را بفریبد. درس را بخوانید، آموختن را محکم بچسبید، لازم شد مدرک هم بگیرید، بگیرید اما بدانید که قرار است اینها وسیله پیشرفت کشور در ساحت علم باشد. آنها راه را به وضوح نشان دادهاند. آنها ثابت کردند که آموختن و پیشرفت اولویت دارد و اگر اخذ مدرک قرار باشد موانع ایجاد کند، لازم نیست خود را در این موضوع متوقف کنید.
* یک ماه پیش از حادثه ترور
احمدیروشن یک ماه پیش از حادثه ترور آمد نزد من. درباره کارهایی که در مسیر مدیریت پژوهش و فناوری و روشهایی که تجربه کرده و موفقیتهایی که به دست آورده بود حرف زد و گفت: «حالا وقتش شده که بیایم و مدرک کارشناسی ارشد را بگیرم». گفت راهنمایی کنید که چه بکنم و چه نکنم و از این حرفها.
* ناجیان دانشگاهی
احمدی روشن به نظر من یک مهندس دانشپژوه بود. اینطور افراد از دانشگاه میروند، کار پژوهشی و مدیریت پژوهشی و مدیریت فناوری انجام میدهند. داشتههای خود را تدوین میکنند. وقتی برمیگردند دانشگاه، دانشگاه را هم در مسیر درست قرار میدهند. ظاهر قضیه این است که آمده مدرک کارشناسی ارشد را بگیرد ولی حضور او در دانشگاه ولو آنکه آمده مدرک کارشناسی ارشد بگیرد قطعاً سبب میشود همان کلاسی که او در آن حضور پیدا میکند دچار تحول شود و ارتقاء یابد و موجب رشد علمی شود.
* وقتی آمد
جالب است، وقتی آمد که پیگیر ادامه تحصیل باشد گفت: «میخواهم بیایم در حوزه مدیریت فناوری و مدیریت پژوهش با توجه به اینکه تجربیات عملی به دست آوردهام در محیط دانشگاه کار علمی کنم و ضمناً مدرک کارشناسی ارشد را هم اخذ کنم».
من مطمئن هستم اگر او در دانشگاه حاضر میشد، با سرمایههای تجربی گرانبهایی که به دست آورده بود، این تجربه عملی را به حوزه تئوری منتقل میکرد، هم استادها و هم همکلاسیهای خود را ارتقاء میداد و هم از تجربیات تئوری که استاد داشت بهرهها میبرد.