شهدای ایران shohadayeiran.com

جنگیدن علیه اشغالگران و متجاوزان تنها حق مسلمی است که از ابتدای تاریخ جنگ سالاران ایرانی برای خود قائل بوده‌اند و هر مبارزی که از پهنه جغرافیایی ایران دفاع کرده و خونش آب و خاک میهن را رنگین کرده است باید نامش مثل حروف الفبای «ایران» در یادها بماند.

به گزارش شهدای ایران به نقل ازایسنا، خون مبارزان اسطوره‌ای ایران به جای آنکه سرخ  و کبود باشد به رنگ آب و جنگل و خاک وطن است؛ به رنگ فداکاری افرادی مانند: میرُمهنّا و رئیس علی دلواری، میرزا کوچک‌خان و شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس که هریک در کرانه‌ای از ایران تا پای جان با بیگانگان جنگیدند تا کشورمان از اشغال و سلطه خارجی‌ها آزاد باشد ایو این چنین هم شد.

این روزها که بحث جزایر سه گانه بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بحث داغ محافل سیاسی منطقه و کشورمان است به معرفی دو مبارز دیگر حوزه دریا و جنوب کشورمان می‌پردازیم چرا که آنها نام خلیج فارس را با فداکاری‌های خود در تاریخ جاودان کردند.

هرچند مورخان غربی و اروپایی – همان‌هایی که اکنون وسوسه بازپس گیری جزایر ایرانی را در دل اعضای شورای همکاری خلیج فارس نهاده‌اند -  در پی مخدوش کردن نام و عنوان «میرمُهّنا» از مبارزان ایرانی هستند و او را دزد دریایی می‌نامند، اما کسانی که با تاریخ مبارزات چهره‌های معاصر در جنوب ایران با بیگانگان آشنایی دارند،  میرمهنا را می‌شناسند یا با نام آن روبرو شده‌اند زیرا این قهرمان بندر ریگی دوره‌ای با هلندی‌ها و انگلیسی‌هایی که خلیج فارس را اشغال کرده بودند، به مبارزه پرداخت.

 

میرمهنا دوغابی (بندرریگی)، در سال ۱۱۱۴  خورشیدی در زمان پادشاهی کریم خان زند در بندر کوچکی از توابع بندر گناوه در استان بوشهر به نام بندر ریگ به دنیا آمد. پدر او میر ناصر بندرریگی نام داشت که در واپسین سال‌های فرمانروایی نادرشاه افشار، حاکم بندر ریگ و رود حله و جزیره خارک بود.

میرمهنا از  سرداران مبارز دیار خطه جنوبی کشور و حکمرانان جنوب ایران بود که با هلندی‌ها و انگلیسی‌ها در خلیج فارس جنگید و  مهمترین کار او شکست  و بیرون راندن آنان از جزیره خارگ بود و درسال ۱۱۸۲ هجری قمری به شهادت رسید.

میرمهنا فرمانده‌ای بی‌پروا در دریای جنوب است و شاید کمتر کسی اسم او را شنیده باشد، اما ایران و مردمش بسیار به او مدیون هستند. برای دو قرن، استعمار، استوارانه تلاش کرده است تا هویت این جنگ‌سالار فداکار را به خاک بسپارد، گویی که او هرگز زندگی نکرده و اگر هم زندگی کرده، تنها یک دزد دریایی سرکش بوده است. گویا اروپاییان و غربی‌ها از همان زمان این رویه را در پیش گرفته‌اند تا هرکس را که در مقابلشان برای دفاع از کیان وطن سینه سپر می‌کند «دزد» یا «تروریست» بنامند.

مرحوم نادر ابراهیمی در بخشی از کتاب «بر جاده‌های آبی سرخ» درباره مناجات میرمهنا می‌نویسد: «خداوندا! کینه‌ام را به دشمنان سرزمینم عمیق تر کن، زبانم را تیزتر کن، پایم را استوارتر کن، زبونی‌ام را کمتر کن، شاید بتوانم سنگی از کوه سنگی دردهای مردم بردارم و باری از بار عظیم غم‌های‌شان بکاهم! خدایا! بیکاره ام مکن، بی مصرفم مکن، عیاشم مکن، ورّاجم مکن، بهانه گیرم مکن، خودْباورم مکن، اسیر تنم مکن، پیش فرزندان سرزمینم سرافکنده و سرشکسته‌ام مکن، در به درم کن امّا دلبسته به زر و زیورم مکن! خدایا! کاری مکن که کودکان، آنگاه که از مادران و پدران خود می‌پرسند: «این میرمهنا، برای مردم ما چه کرده است؟ هیچکس هیچ داستانی برای گفتن نداشته باشد!»

همچنین رئیس‌علی دلواری هم از دیگر جنگ سالاران خطه جنوب است. او در سال ۱۲۶۱ خورشیدی برابر با ۱۸۸۲ میلادی (۱۲۹۹ قمری) در روستای دلوار از توابع تنگستان متولد شد. دلوار امروزه شهری در شهرستان تنگستان از توابع استان بوشهر است. مادر رئیس‌علی بنام شهین اهل تنگستان و پدرش زائر محمّد از کدخدایان اهل دلوار بود که بعدها به «معین‌الاسلام» ملقب شد. با شروع نهضت مشروطیت، رئیس‌علی در حالی که ۲۴ سال بیشتر نداشت از جمله پیشگامان مشروطه‌خواه در جنوب ایران شد و همکاری نزدیکی با محافل انقلابی و عناصر مشروطه‌طلب در بوشهر، تنگستان و دشتی آغاز کرد.

دوران جوانی او همزمان با حضور گسترده استعمار انگلیس در خلیج فارس بود. وی نقشی کلیدی در قیام جنوب داشت. قیام مردم تنگستان به رهبری وی روی هم هفت سال طول کشید و در این مدت دلیران تنگستانی دو هدف عمده را دنبال می‌کردند، پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود و جلوگیری از حرکت قوای بیگانه به درون مرزهای ایران و دفاع از استقلال وطن.

زمانی که مقامات انگلیسی تصمیم قطعی دربارهٔ اشغال بوشهر و پیشروی به سوی شیراز را داشتند به منظور تطمیع رئیسعلی، دو نفر از متابعان حیدرخان حیات داودی را به دلوار گسیل داشتند تا موافقت او را با پیاده‌شدن قوای انگلیس در کرانه خلیج فارس و حرکت به سوی شیراز جلب کنند. نمایندگان حیدرخان ضمن ملاقات با رئیسعلی متذکر شدند که چنانچه او از قیام علیه قوای اشغالگر صرف نظر کند، مقامات انگلیسی چهل هزار پوند به او خواهند پرداخت. رئیسعلی در پاسخ می‌گوید: «چگونه می‌توانم بی‌طرفی اختیار کنم در حالی که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته‌است؟»

پس از مراجعت نمایندگان حیدرخان، نامه تهدیدآمیز از طرف مقامات انگلیسی به رئیسعلی نگاشته شد مبنی بر این که: «چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ می‌نماییم، در این صورت خانه‌هایتان ویران و نخل‌هایتان را قطع خواهیم کرد.»
رئیسعلی در پاسخ مقامات انگلیسی نوشت: «خانه ما کوه است و انهدام و تخریب آن‌ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیای کبیر است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد».

جنگ میان دلیران تنگستان به رهبری رئیسعلی دلواری در کنار ۳۰۰ تفنگدار برازجانی به رهبری غضنفرالسلطنه برازجانی از یک سو و نیروهای بریتانیا و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به‌طور پیاپی و پراکنده تا شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی ادامه یافت و انگلیسی‌ها نتوانستند بر رئیسعلی و یارانش برتری یابند.

رئیسعلی در محلی به نام «تنگک صفر» هنگام شبیخون به قوای بریتانیا توسط فردی نفوذی به نام غلامحسین تنگکی، از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و در سن ۳۳ سالگی شهید شد. تاریخ شبیخون مذکور و کشته شدن رئیسعلی دلواری در همه منابع، شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳ قمری برابر با ۳ سپتامبر ۱۹۱۵ میلادی نقل شده‌است، که می‌تواند با ۱۲ شهریور تقویم خورشیدی برجیرایج آن زمان برابر بوده باشد.

در ایران با مصوبه شورای عالی انقلاب (سال ۱۳۸۹) سالروز کشته شدن رئیسعلی دلواری برابر با روز ۱۲ شهریور ماه، به نام «روز ملی مبارزه با استعمار» نامگذاری شده‌است.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار