شهدای ایران shohadayeiran.com

«سید» توانست در جهانی به غایت مادی و مملو از فسون و فسانه باشکوه‌ترین جلوه‌های توحید و منش شیعی را به رخ بشر بکشد و اثبات کند که جز پیروی از خط روشن اهل‌بیت (ع)، راهی برای رستگاری بشر وجود ندارد. او با ایمان بی‌بدیل خود، تحولاتی تمدنی را رقم زد و همراه با عده قلیلی از جوانان مخلص در برابر کفر جهانی ایستاد و چهره کریه آن را به آزادگان جهان از هر دین و مرام و قومیتی نشان داد

  شهدای ایران : در این روزها، آنان که دلبسته سید بودند، سخت بتوانند بگویند و بنویسند! بهت و شوک رفتن او - که از قضا دور از انتظار نیز نمی‌نمود- بسا مردمان را در کمند خویش دارد! چکامه‌ای پریشان و تاریخمند که درپی می‌آید، در چنین فضایی تحریر یافته است. تحقق وصال و حضور در ماورای حجاب، بر او فرخنده باد. 


سید یک ستاره صادق رسانه‌ای بود
 
 «قلم» و مردی که اینک بر اریکه اساطیر تکیه زده است!
کجایید‌ای شهان آسمانی؟
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید‌ای ز جان و جا رهیده؟
کسی مر عقل را گوید کجایی؟
و خدا فرمود: «بخوان». محمد (ص) عرض کرد: «خواندن نمی‌دانم، چه بخوانم؟» و خدا فرمود: «بخوان به نام پروردگارت»؛ و خدا کند که همان خدای شفیق و رفیق بر این قلم رحمت آورد که عاجز است از نوشتن درباره کسی که جایگاهی «فراسوی بودن‌ها» را به‌شایستگی تصاحب کرده است. آنان که صاحب این قلم را می‌شناسند، نیک می‌دانند که نه با خود تعارف دارد، نه با دیگران. هرگز مباد که بخواهم قلم را - که خداوند به آن و به آنچه می‌نویسد قسم خورد- به شائبه تملق آلوده کنم، که تملق دیگران را گفتن (در هر جایگاهی که باشند)، ساحت قلم را به پلشتی‌ها می‌آلاید و صاحب قلم را نیز به جایی نمی‌رساند. اما نوشتن درباره مردی که همه معیار‌های زمانه خویش را درنور دیده و نه پس از شهادت که در حیات خویش نیز بر مسند اسطوره و افسانه تکیه زده است، کاری بس دشوار می‌نماید. 
 
 ۳۰ سال در حصار تن، برای رهاندن جهان از زنجیر‌ها
بزرگی می‌گفت: «سید ۳۰ سال خود را زندانی کرد، تا جهانی را از منیت‌ها، پلیدی‌ها و غل و زنجیر‌ها برهاند...». زندگی به شیوه‌ای که سید و امثال او برای خود برمی‌گزینند، جز به مدد ایمانی ابراهیمی، میسر نیست. بسیار جوان بود که زمام امور جنبشی را در دست گرفت که قرار بود و قرار است نسل‌هایی را بپروراند که نمونه اعلای تشیع علوی باشند. نسل‌هایی که قادرند پیام رسول خدا (ص) و ائمه هدی (ع) را، همچنان پاک و خالص و دور از شائبه‌های انباشته شده در طی قرون و اعصار به گوش دنیایی برسانند که در وحشی‌گری، وقاحت و دریدگی گوی سبقت را از تمام همگنان تاریخی خود ربوده است. در طول این سال‌ها افرادی با سطحی‌نگری انتظار داشتند، وقاحت دشمن کاسه صبر سید را لبریز و او را وادار به واکنش‌های تند و هیجانی کند. هنوز هم هستند کسانی که تصور می‌کنند، دشمنی را که نه ۷۰ سال بلکه به درازای تمام تاریخ و از لحظه پدید آمدن، انواع و اقسام رذیلت‌ها را تمرین و تبدیل به ملکات ذاتی خود کرده است و امروز نیز همراهی، همکاری، همفکری و پشتیبانی تمام طواغیت عالم را دراختیار دارد، می‌توان با تشر و تهدید از میدان به در کرد. اما سید هرگز در این دام نیفتاد و همواره سخنانی را بر زبان راند که قادر به انجام آن‌ها بود و از همین روی به نماد و نمونه اتمّ و اکمل صداقت تبدیل شد، به‌گونه‌ای که دشمن به سخنان و وعده‌های او بیش از فرماندهان خود اعتماد می‌کرد. 
 
 او هماره دشمن را در تعلیق نگاه داشت
سیدحسن نصرالله، همواره دشمن را به لحاظ روانی در حالت سرگشتگی و تعلیق نگاه می‌داشت و اذهان قومی را که به تعبیر قرآن بیش از همه از مرگ بیمناکند، همواره درگیر نوع و دامنه درگیری‌های جدید می‌کرد و از شیوه ارعاب دشمن و در عین حال بی‌خبر نگاه داشتن او - که یک تاکتیک مهم نظامی است- بهره می‌برد. چندان دور نیست روزی که دشمن غدّار در صبرا و شتیلا و تل‌زعتر و... الخ، سرمست از پیروزی‌های مکرر، دست به قتل‌عام‌های گسترده می‌زد و مسلمانان به‌ویژه شیعیان لبنان، توش و توان و امکان یک مقاومت یک ساعته را هم در برابر او نداشتند. چندان دور نیست روزی که شیعیان لبنان در خفت‌بارترین وضعیت ممکن می‌زیستند و لبنان جایی نبود، جز عشرتکده و تفریحگاه اراذل و اوباش! مردان مردی، چون امام موسی‌صدر و شهید دکتر مصطفی چمران، به تربیت نسل‌هایی پرداختند که پرچم سرافرازی مسلمانان به‌ویژه شیعیان را به دست گرفتند و تبدیل به سلاله پاکی شدند که خواب و آرامش را از دشمن صهیونیستی سلب کردند و امروز او را در سراشیبی سقوط و نابودی قرار داده‌اند. در این مسیر صعب و دشوار، نفش سیدحسن نصرالله، یگانه، جاودانه و بی‌بدیل است. 
 
 شخصیتی به مثابه آمیزه‌ای از تضاد‌ها
سیدحسن نصرالله، همچون مولایش علی (ع)، آمیزه‌ای از تضاد‌ها بود. رأفت و صلابت، شور حسینی و تعقل علوی، احتیاط و ایثار، تواضع در برابر دوست و گردن‌فرازی در مقابل دشمن و چندین و چند ویژگی متضاد دیگر، از او شخصیتی را پدید آورد که در کنار چهره‌های یگانه روزگار معاصر، همچون ستاره‌ای پر فروغ بدرخشد. او در قامت یک سیاستمدار باهوش و کارکشته، دشمن خود را خوب می‌شناخت و می‌دانست که او برخوردار از مجهزترین ارتش‌های دنیا و مستظهر به حمایت بی‌چون و چرای امریکاست؛ لذا با او نمی‌توان با هیاهو، شعار و گزافه‌گویی رو به رو شد، بلکه باید همچون شطرنج‌بازی مجرب و هوشیار، مهره‌ها را با احتیاط و با در نظر گرفتن تمام جوانب جا به جا کرد و مراقب حیلت‌های بی‌شمار او بود. در عین حال گوشه‌چشمی هم به توصیفات قرآنی از این قوم داشت که صفات بارز آن‌ها را مال‌پرستی، جان‌دوستی و ترسو بودن معرفی کرده است. همین آگاهی‌ها و هوشمندی‌ها بود که سید را در برابر سبع‌ترین ارتش عالم - که نسل‌کشی و قربانی کردن کودکان را مایه افتخار خود می‌داند و نخست‌وزیرش در تریبون سازمان مللی که قرار بوده داد مظلوم را از ظالم بستاند و اینک خود به مهم‌ترین ابزار ظلم تبدیل شده است، ادعا می‌کند که ۴۰ هزار چریک را کشته است و جهان هم با بی‌شرمی بی‌سابقه‌ای می‌شنود و دم بر نمی‌آورد و واکنشی نشان نمی‌دهد- به فاتحی سرفراز تبدیل می‌سازد. در پرتو مدیریت و اخلاص و ایمان سید است که جمعی قلیل با دستی تنگ و در محاصره‌ای طولانی، رستاخیزی را می‌آفرینند که دشمن را در بهتی فرو می‌برد که پس از یک سال هنوز از آن ضربه سر برنیاورده و به جبران خفت و شکستی که در «طوفان‌الاقصی» تجربه کرده، دست به کشتار جمعی در غزه و لبنان زده و دیوانه‌وار به کشور‌های محور مقاومت می‌تازد، تا در این حرکت جنون‌آمیز اندکی برای خود اعاده حیثیت کند، غافل از اینکه در این مردابی که برای خود تدارک دیده است، هر چه بیشتر دست و پا بزند، بیشتر فرو می‌رود. 
موفقیت‌های حزب‌الله، بی‌تردید برآیند اتفاقاتی مانند از جان‌گذشتگی، ایمان و قدرت جسمی و روانی همه اعضای آن است، اما در این میان نقش بی‌بدیل سیدحسن‌نصرالله در هدایت این جمع کوچک که توانست پشت یکی از بزرگ‌ترین و مجهزترین ارتش‌های دنیا را به خاک بمالد، قابل انکار نیست. پیروزی حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶، چنان بلایی سر منیت و حیثیت صهیونیست‌ها آورد که پس از آن با اقداماتی عجولانه، جنگ‌های ۲۲ روزه، هشت‌روزه و ۵۱ روزه را بر ساکنان محصور و دست‌بسته غزه تحمیل کرد، اما ذره‌ای بر آبرویش نیفزود. 
 
 وکیل امام در ۲۱ سالگی!
کسانی که از نزدیک با امام خمینی ارتباط داشتند، از احتیاط شدید ایشان در دادن اجازه برای صرف وجوه شرعی و هزینه کردن آن‌ها به صلاح‌دید افراد بسیار گفته‌اند، ولی امام که ید طولائی در شناخت افراد داشتند، در دیدار سیدحسن‌نصرالله ۲۱ ساله با ایشان، او را نماینده خود در امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه قرار دادند. شاید بتوان امام را در عرصه تشخیص سید، به عنوان مرد مردستانی که قادر است بدون ذره‌ای اعوجاج و تردید، پرچم اهل‌بیت (ع) را به دوش بگیرد و این راه دشوار را تا انتها استوار بپیماید، مانند بسیاری از عرصه‌ها مقدم بر دیگران و یگانه دانست. برای مسجل شدن تشخیص امام، به زمان زیادی نیاز نبود، او پس از شهادت سیدعباس موسوی درخشیدن را آغاز کرد. در این فقره مروری کوتاه بر حیات کوتاه و پربار او، بی‌مناسبت نیست:
سیدحسن نصرالله، در یکی از فقیرنشین‌ترین محله‌های شرق صور، به دنیا آمد و از کودکی فقر استخوان‌سوز همگنان خود را درک کرد. او از دوران نوجوانی، علاقه شدیدی به امام موسی‌صدر داشت. هم از این روی از دوره دبیرستان و همزمان با شروع جنگ‌های داخلی لبنان، وارد جنبش «امل» شد و پس از مدتی به‌عنوان مسئول سازمانی جنبش شیعی «امل» در مولد خود، البازوریه، به فعالیت پرداخت. او در سال ۱۹۸۲ و پس از ربوده شدن امام موسی‌صدر، همراه با برخی از همفکرانش از جمله شهیدسید عباس موسوی، از جنبش «امل» جدا شد و از آن پس بود که حزب‌الله فعالیت خود را آغاز کرد. نخستین مسئولیت مهم سید‌حسن‌نصرالله، راه‌اندازی هسته‌های نظامی و آماده‌سازی نیرو‌های مقاومت بود. در سال ۱۹۹۲ و پس از ترور ناجوانمردانه سیدعباس موسوی و خانواده وی از سوی رژیم صهیونیستی، سیدحسن نصرالله، به دبیرکلی حزب‌الله انتخاب شد. او از همان ابتدا، موضعی تهاجمی را علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ کرد و حزب‌الله در سال ۱۹۹۲ طی یورشی هوشمندانه، ۲۶ سرباز صهیونیست را به هلاکت رساند و عزم خود را برای بیرون راندن صهیونیست‌ها از لبنان جزم کرد. اسرائیلی‌ها در نبرد سال ۱۹۹۷ با حزب‌الله، ۴۰ کشته دادند و با سخت‌تر شدن شرایط در سال ۲۰۰۰، مجبور به ترک لبنان شدند. شهادت سیدهادی، پسر سیدحسن نصرالله در نبرد سال ۱۹۹۷، صد چندان بر محبوبیت سید افزود. 
 
 «سید» فراتر از جمال عبدالناصر در جهان عرب
شخصیت تأثیرگذار سیدحسن نصرالله و قدرت سخنوری‌اش، او را به نمادی برجسته در جهان اسلام و عرب تبدیل کرد، به‌طوری که دشمن ضمن بررسی و تحلیل سخنان وی، حتی به لحن و حالات چهره او نیز دقت و توجه داشت و بررسی علل تأثیرات شگرف و عمیق او بر مردم لبنان و منطقه و بلکه بسیاری از مردم دنیا که به سخنانش گوش جان می‌سپردند، یکی از دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های دائمی اسرائیل بود. کارشناسان سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی بر این باور بودند که سید‌حسن‌نصرالله، سیاستمداری بسیار باهوش و آگاه است که از مرگ بیمی به دل راه نمی‌دهد و هر چند همواره نگاهی به آینده دارد، اما از پس چالش‌های آنی و عاجل نیز برمی‌آید. آن‌ها معتقد بودند که او خطیبی چیره‌دست و استاد جنگ روانی بود که با یک سخنرانی، شرایط بازی را به‌راحتی به نفع حزب‌الله تغییر می‌داد. 
بسیاری شخصیت سید را برتر و بالاتر از عبدالناصر و نماد مقابله با اسرائیل می‌دانستند و بر این باور بودند که حمله اسرائیل به لبنان، رهبر شیعیان را به قهرمان جهان عرب و به یکی از رهبران شگفتی‌ساز خاورمیانه تبدیل کرده است. او مردی بود که بر خلاف عادت مألوف سیاستمداران، هرگز دروغ نمی‌گفت و گفتار و کردارش یکی بود. او توانست با تأثیر شگفت‌انگیز خود، شکاف بین شیعه و سنی را پر کند و آن‌ها را به هم نزدیک سازد و ترفند رذیلانه تکفیری‌ها و وهابیون و شیوخ سعودی را، در ایجاد نفاق و تفرقه بین مذاهب مختلف مسلمانان خنثی کند. روزنامه واشینگتن پست زمانی نوشت: «نصرالله از بزرگ‌ترین اسرار خاورمیانه است!». از نگاه تحلیلگران مسائل سیاسی، سیدحسن نصرالله، یک ستاره رسانه‌ای بود که سخنانش باید کاملاً جدی تلقی می‌شد. گادی ایزنکوت، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، زمانی اظهار داشت: «وقتی سیدحسن نصرالله می‌گوید حزب‌الله توان موشکی خود را تا حد بسیار مهمی ارتقا داده است، من حرف‌هایش را باور می‌کنم!...». به عنوان نمونه سید در یکی از سخنرانی‌های روز عاشورا به اسرائیل وعده داد که اگر دست از پا خطا کند و بخواهد جنگ جدیدی را به مقاومت تحمیل نماید، از سوی حزب‌الله با واکنشی رو به رو خواهد شد که تا به حال به خواب شبش هم ندیده است! رژیم صهیونیستی نیک می‌دانست که سید حرفی را نمی‌زند، مگر آنکه به آن عمل کند. 
 
 گنجینه‌ای از تجربیات و حرمان‌های تاریخی اعراب
سیدحسن نصرالله، همواره در سخنان و رویکرد‌های خود، به آگاهی‌بخشی درباره سیاست‌های امریکا و تبعات آن در منطقه خاورمیانه و به نقد عملکرد حکام وابسته عرب می‌پرداخت و تأکید می‌کرد، حاکمان حقیقی کشور‌های عربی، سفرای امریکا در آن کشور‌ها هستند و لذا دشمن اصلی ما امریکاست. آنچه در این میان عبرت‌آموز و بس تأثر برانگیز به نظر می‌رسید، بی‌عملی دنیای اسلام و جهان عرب بوده و است. در حالی که مردمان و به‌ویژه جوانان آزاده و عدالت‌خواه امریکا و اروپا علیه جنایات اسرائیل تظاهرات اعتراضی به راه می‌اندازند، کتک می‌خورند و بازداشت می‌شوند، جنایات بی‌سابقه اسرائیل در برابر چشمان کشور‌های عربی صورت می‌گیرند و بوی باروت و خون فضا را آکنده است، نفسی از آنان بیرون نمی‌آید! سر مردم مصر که روزگاری کانون مقاومت در برابر اسرائیل بود، چه آمده است که حتی یک مبارز هم از میان آن‌ها سر برنمی‌آورد؟ این سر در گریبان فروبرده‌ها، قرار است تا کی گوششان را روی ناله‌های سر به فلک کشیده کودکان غزه و لبنان و یمن ببندند؟ اگر شنیدن فریاد سلحشوران شیعی برای آن‌ها دشوار است، دست‌کم صدای خواننده زن مسیحی جولیا پطرس را بشنوند که فریاد می‌زند: «کجاست ملت عرب؟ کجاست خشم عرب؟ کجاست خون عرب؟ کجاست حیثیت عرب؟» و وعده می‌دهد: «دار می‌زنند، به خاک و خون می‌کشند، اما سرزمین من پا برجا خواهد ماند، خون سرخم وطنم را آباد خواهد کرد، خدا با ماست، ما از صهیونیست‌ها قوی‌تر و بزرگ‌تریم...» و آرزو می‌کند که عبای سید‌حسن نصرالله را به پاره‌های کوچک تبدیل کند و هر پاره را به پیکر یک جوان عرب بزند، تا غیرت وی را پیدا کنند. 
سیدحسن نصرالله، به جایگاهی رسید که عمری در آرزوی دستیابی به آن تلاش کرد. او اینک تبدیل به اسطوره‌ای حماسی شده است و بی‌تردید شهادت او، بیش از حیاتش تأثیرگذار خواهد بود. امام خمینی این میراث ارزنده را برای پیروان صدیق خود به ودیعت نهاد که: «شهادت هنر مردان خداست.» و چه شگفت‌انگیز و تماشایی است، هنرمندی این مردان مردستان در دنیایی آکنده از نامردی‌ها و ناجوانمردی‌ها. معنای این سخن دکتر شریعتی، بیش از هر زمان دیگری معلوممان شده است که: «خدایا! چگونه زیستن را به من بیاموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت...». آدم‌ها همانگونه می‌میرند که زندگی می‌کنند. شهید در طول حیات، شاهد، ناظر و هوشیار است. با ظلم می‌جنگد، نستوه است، خستگی را نمی‌شناسد، از پای نمی‌نشیند، هیچ خدایی را به جای الله برنمی‌گزیند، تسلیم قدرت‌های پوشالی و هیاهو‌های بسیار برای هیچ نمی‌شود، تن به ذلت و خواری نمی‌دهد، چرب و شیرین دنیا او را نمی‌فریبد و در یک کلام: یوسف خود را به ثمن بخس نمی‌فروشد. شهید همواره به چهره مرگ، این بزرگ‌ترین دل‌نگرانی بشری پوزخند می‌زند و متهورانه فریاد بر می‌آورد: که کوچ از این جهان به ازای دادن جانی رنگ رنگ، از او جز دلقی بی‌رنگ چیزی نتواند ستاند. 
 
 به رنگ خون، به گستره همیشه... 
سراسر زندگی شهید سیدحسن نصرالله، چون شهدا سپری گشت و هم از این روی، شهادت سرنوشت محتوم او قلمداد می‌شد. او توانست در جهانی به‌غایت مادی و غیرتوحیدی و مملؤ از فسون و فسانه، باشکوه‌ترین جلوه‌های توحید، منش و کردار شیعی و علوی را به رخ بشر بکشد و اثبات کند که در هیچ زمان و مکانی جز پیروی از خط روشن اهل‌بیت (ع)، راهی برای رستگاری بشر وجود ندارد. سیدحسن نصرالله، توانست با ایمان و اخلاص بی‌بدیل خود، تحولاتی تمدنی را رقم بزند و همراه با عده قلیلی از جوانان مخلص و مؤمن، در برابر کفر جهانی بایستد و چهره کریه آن را به آزادگان جهان از هر دین و مرام و قومیتی نشان دهد. مهر سید را، تنها شیعیان و مسلمانان به دل ندارند. هر که درپی عدالت و زیبایی، زندگی شرافتمندانه، حریت و آزادگی است، او را دوست دارد و با دل و جان به سخنانش گوش فرا می‌دهد. بشر امروز تشنه آب زلالی است که امثال سید راه به سرچشمه‌اش برده‌اند و ما چه سعادتمند مردمانیم که عزت هم‌عصر بودن با چنین چهر‌های درخشانی که هر یک از آن‌ها قرنی را کفایت می‌کند، تجربه می‌کنیم. چهر‌هایی که هر یک «یک ملتند». امروز فرزندانی از سلاله فاطمه «س» به میدان آمده‌اند، تا با نثار خون خود، به یاری مظلوم بشتابند و نه تنها سرنوشت خاورمیانه که سرنوشت جهان را تغییر دهند. 
 
 کلام آخر
در این راه صعب و دشوار، نباید دشمنی را که به آخرین فناوری‌های نظامی، ارتباطی و الکترونیک مجهز است، دست کم بگیریم. در مبارزه با چنین دشمن غدار و خیانت پیشه‌ای که برای بقای خود از ارتکاب هیچ اقدام سبعانه‌ای ابا ندارد، هوشمندی، سختکوشی و از همه مهم‌تر ایمان و توکل بی‌چون و چرا و وحدت و یکپارچگی ضرورت دارد. دشمن تمام توش و توان خود را، برای ایجاد تفرقه در صفوف مسلمان به کار خواهد گرفت. برای در هم شکستن او، چاره‌ای جز همدلی، هوشیاری و وحدت فراروی ما نیست. ما نیک می‌دانیم، هر چند گاهی «شب تاریک است»، اما «دل قوی دار سحر نزدیک است». سید‌حسن نصرالله، نماد راهی است که صیرورت و در راه بودن را سرلوحه خود قرار داده و با هیچ فقدانی تضعیف نمی‌شود. این پرچم تا رساندن آن به صاحب حقیقی‌اش، همواره در اهتزاز خواهد بود. این سلسله، علمداران بی‌شمار دارد. این حقیقتی است که دشمن جبون، هرگز معنای آن را درنخواهد یافت.

*پروین قائمی

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار