شهدای ایران shohadayeiran.com

در روز باشکوهی که زن و مرد و پیر و جوان، بی‌اعتنا به تهدیدهای سگ هار آمریکا، از چهارگوشه ایران خود را به پایتخت رساندند و نماز جمعه تهران را به نماز جمعه تاریخی ایران تبدیل کردند، دنیا فهمید سوخت موشک‌های جمهوری اسلامی ایران از کجا تامین می‌شود.
 
ماجرای یک انتقام خانوادگی در مصلای امام خمینی(ره)!
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، «4بعدازظهر پنجشنبه از شهرمان راه افتادیم و 5صبح جمعه رسیدیم تهران و مستقیم آمدیم مصلی!»...پیرمرد بختیاری که این را می‌گوید،می‌پرسم:پس چه می‌گفتند که مردم ایران بعد از عملیات موشکی، از ترس واکنش اسرائیل، برای نماز جمعه نمی‌آیند؟انگار به غیرتش برخورده باشد، می‌گوید:«بترسیم؟!به خدا انگار دنیا را به من دادند وقتی آن موشک‌ها را به اسرائیل زدیم. کافی است آقا حکم جهاد بدهد، من پیرمرد می‌روم و آتش‌شان می‌زنم.»
 
«بترسیم؟! از چی؟ مگه جان ما، عزیزتر از جان حضرت آقاست؟ تازه، مگه اسرائیل جرأت داره به ایران اسلامی، چپ نگاه کنه؟»، «یک عمر گفتیم خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست. امروز اومدیم بهش عمل کنیم. اومدیم بگیم ما اهل کوفه نیستیم، یعنی چی»، «با بچه‌های کوچکمون اومدیم که دشمن بفهمه در این سرزمین، روحیه مقاومت از نسلی به نسل دیگه منتقل میشه» و...



دیر یا زود، بالاخره روزی می‌رسد که هر انسانی باید با ادعاها و شعارهایی که در طول زندگی مطرح کرده، روبه‌رو شود و در عمل، نشان دهد چند مرده حلاج است. مردم ایران اما سال‌هاست شعارهایشان را زندگی کرده‌اند. جمعه 13 مهرماه 1403 که با پیشانی‌نوشت «جمعه نصر» در تقویم افتخارات ملت ایران ماندگار شد هم، بزنگاه سرنوشت‌سازی بود که یک‌بار دیگر به همه دنیا نشان داد ملت صادق الوعد ایران، در عمل به شعارهای عزتمندانه خود در وفاداری به ولایت و حمایت از محور مقاومت، لحظه‌ای به خود تردید راه نخواهد داد.
 

 
در روز باشکوهی که زن و مرد و پیر و جوان، بی‌اعتنا به تهدیدهای سگ هار آمریکا، از چهارگوشه ایران خود را به پایتخت رساندند و نماز جمعه تهران را به نماز جمعه تاریخی ایران تبدیل کردند، دنیا فهمید سوخت موشک‌های جمهوری اسلامی ایران از کجا تامین می‌شود...
 

 
دیدار بعد از 5 سال، با دسته گل «زیتون»
زیر تیغ آفتاب، روی سنگ‌های محوطه باز مصلی در صف نماز نشسته‌اند. خبری از سایبان و زیرانداز و پذیرایی نیست و حتی آب خوردن هم کیمیاست. با همه اینها اما، لبخند از روی لب‌هایشان پاک نمی‌شود. مثل فرزندانی که بعد از 5 سال انتظار، دوباره چشم‌شان به جمال پدر روشن شده باشد و مجالی پیدا کرده باشند برای تجدید ارادت و بیعت، سراپا شور و شوق‌اند. در آن میان، تصویر یک دسته‌گل خاص در دست بانوی جوان، قلاب می‌شود و نگاهم را دنبال خودش می‌کشد.

شاخه زیتون زیبایی که با نماد چفیه، پرچم حزب‌الله و سربند سرخ انتقام تزیین شده، در میان جمعیت جلب توجه کرده و تبدیل به گزینه عکاسی بعضی بانوان نمازگزار شده. از ماجرای این دسته‌گل ابتکاری که می‌پرسم، «حوریه رضایی‌فر» لبخندبرلب می‌گوید: «درخت زیتون، نماد کشور فلسطین و نماد مقاومت مردمان صبور آن است. من امروز با در دست داشتن این شاخه زیتون و عکس شهید سید حسن نصرالله، می‌خواهم به دشمنان اسلام بگویم هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. هر اتفاقی بیفتد، ما پشت مردم فلسطین و لبنان هستیم. امروز هم با وجود احتمال خطر، خودمان را به این اجتماع بزرگ رسانده‌ایم تا همه بدانند ما ملت امام حسینیم و شهادت را برای خودمان عزت می‌دانیم و هرگز میدان را ترک نمی‌کنیم.»
 

 
این رنگین‌کمان وحدت
سیل نمازگزاران از ورودی‌های مصلی به سمت محل اقامه نماز روان شده و ازدحام به حدی است که در بعضی نقاط، این موج جمعیت است که تصمیم می‌گیرد تو را به کدام سمت ببرد. با این حال، شلوغی و ازدحام جمعیت باعث نشده نمازگزاران از ارائه ایده‌های ابتکاری‌شان منصرف شوند. مثل دختران نوجوان حوزه بسیج ۳۲۴ حضرت ام البنین(س) از محله بیسیم منطقه ۱۵ تهران که با پرچم‌های ترکیبی‌شان در بخشی از مسیر حرکت جمعیت، میان‌داری می‌کنند.

همان‌طور که نمازگزاران از زیر سایه این نمادهای افتخارآمیز عبور می‌کنند، در میان همهمه بلندگوها گوش تیز می‌کنم تا قصه این پرچم‌ها را از زبان دختران میدان بشنوم. از آن جمع، «حنانه افشاری» پیشقدم می‌شود و می‌گوید: «ازآنجاکه حضرت آقا همیشه درباره اتحاد کشورهای اسلامی و محور مقاومت صحبت می‌کنند، به فکرمان رسید این وحدت را به شکل نمادین نشان بدهیم. بنابراین با گره زدن پرچم‌های ملی و مقاومت کشورهای ایران، فلسطین و لبنان، خواستیم به ساده‌ترین شکل به همه بگوییم اعضای محور مقاومت با هم متحد و یکپارچه‌اند و دشمن هرچقدر سمپاشی کند، آنها پشت همدیگر را خالی نمی‌کنند.»

 
تا می‌پرسم: چقدر امید داری این جمعیت، یک روز با در دست داشتن همین پرچم‌های مشترک، برای نماز جمعه راهی قدس شریف شوند، گل از گل ریحانه می‌شکفد و با هیجان می‌گوید: «خیلی زیاد. ما اصلاً به وعده‌ای که آقا دادند، شک نداریم و به همین زودی‌ها منتظر روزی هستیم که نماز جمعه را به امامت حضرت آقا در قدس بخوانیم. ما برای رسیدن روزی که مردم کشورهای محور مقاومت، دست در دست همدیگر و با دل‌های شاد در قدس نماز برپا می‌کنند، لحظه‌شماری می‌کنیم.»

*(عکس،‌تزیینی است)
 

 
یک جواب خانوادگی به جنگ روانی دشمن
جمعه نصر در حالی از راه رسید که چند شب قبل، نیروهای مسلح قهرمان جمهوری اسلامی ایران با انجام عملیات وعده صادق 2، رژیم جعلی اسرائیل را در چشم جهانیان تحقیر کرده بودند. اینطور بود که بازوهای رسانه‌ای صهیونیست‌ها تمام تلاش‌شان را به کار بستند تا با راه‌اندازی جنگ روانی و طرح انواع تهدیدها، اراده ملت ایران را برای حضور در نماز جمعه وحدت و اقتدار، سست کنند. جواب ایرانی‌ها به این فضاسازی‌ها اما یک حضور دشمن‌شکن بود. در این میان، آنهایی که خانوادگی به مصلی آمده بودند، جور دیگری اسرائیل و مزدورانش را ناامید کردند.

*(خانواده «شاه علی»)
 

 
خانواده «شاه علی»، یکی از همین خانواده‌های شجاع است که با صلابتشان، جواب قاطعی به تهدیدهای دشمن دادند. تا از تهدیدهای غیررسمی که در روزهای قبل از برپایی نماز جمعه در فضای مجازی منتشر شده بود، می‌پرسم، «احسان شاه علی»،‌ پدر خانواده در جواب می‌گوید: «دشمن هرچقدر هم که بزرگ باشد، ما خدا را داریم و می‌دانیم اگر طبق وعده خدا عمل کنیم، او هم ما را کمک می‌کند. بنابراین دلیلی برای ترس وجود ندارد.

موضوعی که دل برخی را لرزانده بود، نگرانی برای حضرت آقا بود اما ما اطمینان داریم دشمن هرگز جرأت ندارد جسارتی نسبت به ایشان انجام دهد. از آن طرف هم، اگر کوچکترین آسیبی به هر نقطه کشور ما وارد کند، قطعاً حکم پایان عمر اسرائیل امضا خواهد شد. با این نگاه، ما تا نابودی اسرائیل و آزادی قدس از پا نمی‌نشینیم و بی‌صبرانه منتظر کوچکترین خطای دشمن صهیونیستی هستیم.»

*(عکس، تزیینی است)
 

 
اما با تمام این اوصاف، می‌شد تنها قدم به این معرکه شجاعت و غیرت گذاشت و بچه‌ها را از هر خطر احتمالی دور نگه داشت... می‌پرسم و بابای «علی، فاطمه و محسن» با لبخند دشمن‌آزاری می‌گوید: «ما خانوادگی به نماز جمعه نصر آمدیم چون باید این روحیه مقاومت به بچه‌ها منتقل شود. ولی هدف اصلی‌مان این بود که یک تودهنی باشد برای دشمن که فکر نکند ما از تهدیدهایش ترسیده‌ایم. بر فرض اگر هم می‌خواست مصلی را با بمب بزند، شهید می‌شدیم و به آرزویمان می‌رسیدیم اما خب می‌بینید که هیچ غلطی نتوانست بکند. بعد از این هم، هر خطایی انجام دهد، حکم مرگ خود را امضا کرده...»

*(مادر فلسطینی و فرزندانش بعد از بمباران اسرائیلی)
 

 
ظلم جنایتکاران که از حد گذشت، باید منتظر نابودی باشند
پدر این خانواده 5 نفری، استدلال محکمی هم دارد برای شروع شمارش معکوس حیات ننگین رژیم کودک‌کش: «ما به وعده‌های خدا ایمان داریم. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِک قَرْیةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا(آیه 16 سوره اسراء».

یعنی اگر بخواهیم گروهی را نابود کنیم، به آنها می‌گوییم تا جایی که می‌توانند ظلم و فساد انجام دهند... الان نگاه کنید. اسرائیل دیگر دارد خودش را می‌کشد بس که جنایت و ظلم انجام داده. این رژیم جعلی هیچ‌وقت در عمرش تا این حد جنایت و فساد نکرده بود. و طبق وعده قرآن، این فسادی که دارد لبریز می‌شود، نشانه پایان عمر اسرائیل است. به همین دلیل است که ما بسیار امیدواریم در آینده نزدیک، به امامت حضرت آقا در مسجدالاقصی نماز بخوانیم.

البته این را هم بگویم که هدف نهایی ما، نابودی اسرائیل نیست بلکه هدف نهایی ما، نابودی آمریکاست چون اسرائیل، سگ هار آمریکاست و نقش اصلی در این جنایات را شیطان بزرگ بر عهده دارد. ما منتظر نابودی آمریکا هستیم که آن روز دیگر، روز ظهور امام زمان (عج) است.»

*(حضور نمازگزاران غیرایرانی در نماز جمعه نصر)
 

 
روایت مهمانان پاکستانی و بنگلادشی از نماز جمعه با چاشنی عشق
پادوهای رسانه‌ای اسرائیل در روزها و ساعات منتهی به جمعه وحدت و اقتدار، تمام امکانات‌شان را به کار بستند تا شکوه و عظمت نماز جمعه تهران محقق نشود اما آنچه در جمعه نصر اتفاق افتاد، تمام محاسبات آنها را به هم ریخت. مصلای تهران در 13 مهر، نه‌تنها میزبان جمعیت میلیونی نمازگزاران از چهارگوشه ایران بود که به عشق اقامه نماز به امامت رهبر معظم انقلاب، رنج سفرهای طولانی را به جان خریده بودند بلکه مهمانان عزیزی از هند، پاکستان، بنگلادش، عراق، لبنان و... هم دوشادوش ایرانیان در صفوف این نماز جمعه بی‌نظیر حضور پیدا کردند. شاهدش، 2 دختر جوانی که در صف جلویی یک لحظه آرام و قرار ندارند و مکالمه به زبان اردو، می‌شود ابزار شناسایی‌شان.
 
«مدحت فاطمی» و «عالِم‌النساء آشا»، طلبه‌های پاکستانی و بنگلادشی هستند که از جوار حضرت معصومه(س) خودشان را به تهران و نماز جمعه خاصش رسانده‌اند. تا می‌گویم: چرا خودتان را به خطر انداختید؟ مگر نشنیدید که می‌گفتند ممکن است اسرائیل، مصلی را بزند؟ نترسیدید؟ خنده معناداری روی صورتشان می‌نشیند. عالِم‌النساء می‌گوید: «یعنی به خاطر جان‌مان نباید می‌آمدیم؟ مرگ، حق است و اگر زمانش برسد، هرجا که باشیم، نمی‌توانیم از آن فرار کنیم.»

 

 
مدحت هم در تکمیل صحبت‌های دوستش می‌گوید: «وقتی رهبرمان با وجود همه تهدیدها، به نماز جمعه می‌آیند، ما چطور نیاییم؟ مگر جان ما از جان رهبری باارزش‌تر است؟! ایشان که وجودشان اینهمه در عالم اسلام، موثر است، بدون نگرانی در اینجا حاضر شده اند. آن وقت، ما که بود و نبودمان اصلا تاثیری ندارد، بترسیم و نیاییم؟ ما شیعیان امام علی(ع) هستیم و شجاعت را از ایشان یاد گرفته‌ایم...»

*(عکس، تزیینی است)
 

 
با حرف‌های مدحت، نقل‌هایی که از «نعره حیدری» شیعیان پاکستانی شنیده‌ام، در ذهنم تداعی می‌شود؛ فریادهای «یا علی» که منبع روحیه و انرژی می‌شود برای این شیربچه‌های باغیرت. عالِم‌النساء هم لبخندبرلب می‌گوید: «می‌دانید، اسم مولا علی(ع) که برده می‌شود، خون ما به جوش می‌آید و غیرتمان برانگیخته می‌شود. بنابراین کسی نباید با شیعیان امیرالمومنین(ع) از ترس حرف بزند.»

*(عکس، تزیینی است)
 

 
سید را که می‌دیدیم، می‌گفتیم سرباز واقعی امام زمان (عج) باید همین باشد
اما وسط این گپ و گفت شیرین، همین‌که از مرد شجاع عالم تشیع و جبهه مقاومت نام می‌برم، خنده از روی لب دختران خوش‌غیرت پاکستانی و بنگلادشی محو می‌شود و مدحت می‌گوید: «هنوز باورمان نمی‌شود سید حسن نصرالله دیگر در میان‌مان نیست. سید، واقعا انسان شجاعی بود.

ما از کودکی که سخنرانی‌های ایشان را از تلویزیون می‌دیدیم، سرباز امام زمان (عج) را اینطور برای خودمان ترسیم می‌کردیم. و همیشه این تصور را داشتیم که وقتی آقا (عج) ظهور می‌کنند، سید حسن نصرالله حتما در کنار ایشان خواهد بود. به همین خاطر، خبر شهادت ایشان واقعا برایمان قابل باور نبود و نیست. اما به قول رهبری، شاید جسم سید حسن نصرالله از بین ما رفته باشد اما مکتب ایشان و تفکر ایشان، زنده است و راهش ادامه دارد.»
 



 
یک مراسم بزرگداشت به وسعت دل‌های داغدار آزادیخواهان عالم
قرائت قرآن، مرثیه‌سرایی و شعرخوانی به یاد سید عزیز مقاومت که شروع می‌شود، یاد حرف‌های شهید اسماعیل هنیه می‌افتم که می‌گفت رهبر انقلاب همیشه می‌گفتند: «من، کفیل ملت فلسطین در ایران هستم». حالا در جمعه نصر، ولی امر مسلمین، محبت پدری را در حق ملت صبور لبنان و شیعیان غیور این کشور هم تمام می‌کنند و با برپایی مجلس بزرگداشت برای شهید سید حسن نصرالله، مرهم می‌گذارند روی قلب‌های مجروح آنها.

مردم قدرشناس ایران هم، با حضور میلیونی‌شان، رونق می‌دهند به این مجلس باعظمت و به جای مردم لبنان که زیر آتش بمب‌های چند تنی امکان عزاداری ندارند، در رثای سید عزیز مقاومت، نوحه‌خوانی می‌کنند و اشک می‌ریزند.
 

نوبت به خطبه‌های نماز که می‌رسد، کلمات آقا آبی می‌شود روی آتش دل‌هایی که در روزها و ماه‌های اخیر، داغ پشت داغ دیده‌اند. بعد از نماز جمعه که در کمال امنیت و شکوه و صلابت اقامه می‌شود، اقامه نماز عصر به امامت حضرت آقا، می‌شود حکایت نورٌ علی نور. بنابراین برنامه‌ای که بعضی می‌گفتند زیر سایه تهدیدهای رژیم جعلی، فشرده و کوتاه برگزار خواهد شد، طولانی‌تر و با طمأنینه‌تر از همیشه پی گرفته می‌شود و لذتش می‌نشیند به جان نمازگزاران. اینطور است که بعد از پایان مراسم، در چهره جماعتی که چند ساعت زیر آفتاب داغ نشسته و مسیر پرازدحامی را هم برای برگشت پیش رو دارد، چیزی به نام خستگی و کلافگی دیده نمی‌شود.
 

«مریم شیخی»، یکی از همین نمازگزاران است که با وجود گذشت دقایقی از پایان نماز، پرچم مقاومت به‌دست، در گوشه‌ای از مصلی نشسته و انگار از تماشای سیل جمعیت هواداران محور مقاومت سیر نمی‌شود. از حال و هوایش بعد از حضور در یکی از خاص‌ترین نماز جمعه‌های تاریخ انقلاب که می‌پرسم، بدون مکث می‌گوید: «امروز وقتی به مصلی آمدیم و در این فضا قرار گرفتیم، تمام نگرانی‌های روزهای اخیر به آرامش تبدیل شد و خدا به برکت وجود حضرت آقا، آرامش و سکینه را بر دل‌هایمان غالب کرد. ان‌شاءالله نماز جمعه بعدی که به امامت آقا اقامه می‌کنیم، به مناسبت نابودی رژیم صهیونیستی باشد.»
 
ما از جنگ و ترور به سلامت گذشتیم، مردم فلسطین و لبنان هم می‌توانند...
برای گفتن و شنیدن از خطبه‌های حیدری رهبر معظم انقلاب که به سرعت نقل تمام رسانه‌های جهان شده، بهانه نیاز نیست. خانم شیخی اما به بهانه همدلی با مردم لبنان و فلسطین، دست می‌گذارد روی بخشی از خطبه دوم و می‌گوید: «گرچه خطبه دوم، به زبان عربی و خطاب به ملت‌های عرب منطقه ایراد شد اما ما هم جسته و گریخته، مفهوم آن را متوجه شدیم. آقا در بخشی از این خطبه، با اشاره به حوادث تلخ اوایل انقلاب به‌ویژه اوایل دهه 60 ازجمله ترور و شهادت شخصیت‌های بزرگ انقلاب مثل آیت‌الله بهشتی (رییس دستگاه قضا) و شهیدان رجایی و باهنر (رییس‌جمهور و نخست وزیر)، به مردم فلسطین و لبنان دلداری و قوت قلب دادند و گفتند حرکت انقلاب اسلامی با این ترورها و شهادت‌ها متوقف نشد بلکه سرعت گرفت. جبهه مقاومت هم با شهادت رهبران و فرماندهانش، تضعیف نخواهد شد.
 

 
من و هم‌نسل‌هایم، آن زمان هنوز متولد نشده بودیم اما مادران و پدران‌مان برایمان تعریف می‌کنند مردم ایران در آن دوران چه روزهای سختی را از سر گذراندند. فقط هم، این ترورها نبود. ما 8 سال درگیر جنگ با عراق و درواقع با کل دنیا بودیم. با این حال، به لطف خدا بر دشمن پیروز شدیم و هر روز که گذشت، بر اقتدار جمهوری اسلامی ایران اضافه شد.

بنابراین، مردم فلسطین و لبنان هم می‌توانند از این روزهای سخت عبور کنند و طعم شیرین آزادی و پیروزی را بچشند. تازه، ما به‌تنهایی با جبهه استکبار می‌جنگیدیم و هیچ حامی و پشتیبانی نداشتیم اما این دو ملت مظلوم، یک حامی قدرتمند و وفادار به نام جمهوری اسلامی ایران دارند که هیچ‌وقت دست از حمایت آنها برنداشته. ما به مردم فلسطین و لبنان اطمینان می‌دهیم به یاری خدا، همیشه پشتیبان جبهه مقاومت خواهیم بود.»

*(سارا سادات)
 

صحبت‌های بانوی جوان تمام شده اما این به معنای مجوز ترک محل برای من نیست چون «سارا سادات»، خواهرزاده او، هنوز حرف‌هایش را نگفته. دختر کوچولوی صورتی‌پوش، میله پرچم مقاومت فلسطین را محکم در دست می‌گیرد و می‌گوید: «من امروز اومدم اینجا که به آمریکا و اسرائیل بگم کور خوندید. ما پشت رهبرمون هستیم. موشک می‌زنیم و نابودتون می‌کنیم.»

*(حاج «علی محمد صادقی» و همسرش که از شهرستان ایذه در خوزستان به نماز جمعه نصر آمده بودند)
 

خط و نشان هم‌تبار حاج قاسم برای رژیم کودک‌کش
«ساعت 4 و نیم بعدازظهر پنجشنبه از شهرمان راه افتادیم و 5 صبح روز جمعه رسیدیم تهران و مستقیم آمدیم مصلی!»... اما نمی‌شود از جمعه نصر و نماز دشمن‌شکن و وحدت‌آفرینش گفت و از مهمانان بلندهمت و باصفایی یاد نکرد که رنج سفرهای طولانی از گوشه و کنار کشور را به جان خریدند و با حضور در مصلای تهران، به این اجتماع، شکوه و عظمت مضاعف دادند. بخت یارم می‌شود و در مسیر طولانی خروج از مصلی، توفیق هم‌صحبتی با یکی از این هموطنان خستگی‌ناپذیر نصیبم می‌شود.

حاج «علی محمد صادقی» همراه همسرش از استان خوزستان و شهرستان ایذه به تهران آمده تا بعد از عمری خدمت و جهاد، در یکی از حساس‌ترین مقاطع انقلاب و جبهه مقاومت، جلوی اسمش غایب نخورد. از لباس زیبای حاج علی محمد، پیداست از ایل سربلند بختیاری و هم‌تبار حاج قاسم است. از ماجرای حضورش در نماز جمعه امروز که می‌پرسم، می‌گوید: «من سابقه 36 ماه خدمت در جبهه دارم و جانباز شیمیایی هستم. تمام زندگی‌ام را برای انقلاب داده‌ام و حالا هم حاضرم هرکجا لازم باشد و رهبر دستور بدهند، جان‌فدایی کنم. امروز هم به عشق رهبرم از ایذه آمده‌ام و البته به عشق آن موشک‌هایی که به اسرائیل زدند. آمده‌ام بگویم هرکجای دنیا که لازم باشد، حاضرم هم با جانم و هم مالم در راه اسلام و انقلاب فداکاری کنم.»
 

 
می‌گویم پس اسرائیلی‌ها چه می‌گفتند که مردم ایران بعد از عملیات موشکی وعده صادق 2، از واکنش اسرائیل ترسیده‌اند و برای نماز جمعه نمی‌آیند؟ انگار به هم‌تبار 67 ساله حاج قاسم برخورده باشد، کلاه بختیاری‌اش را روی سرش محکم می‌کند و می‌گوید: «بترسیم؟! به خدا انگار دنیا را به من دادند وقتی آن موشک‌ها را به اسرائیل زدیم. من، بیش از 45 سال است دارم به انقلاب و مملکت خدمت می‌کنم. زمان جنگ که ۴ تا اتوبوس نیرو از ایذه و اهواز جمع می‌کردم می‌بردم برای لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) در خط مقدم. خودم هم در 8 تا عملیات شرکت کردم و غیر از اینکه شیمیایی شدم، ترکش‌های جبهه هنوز در دست و پهلویم هست. اما هنوز هم آماده‌ام به میدان بروم.
 

کافی است رهبر حکم جهاد بدهد، آمریکا باشد، اسرائیل باشد، حاضرم بروم و آتش‌شان بزنم. آقا حکم جهاد بدهد، میلیون‌ها نفر مثل من، پای کار هستند. آن وقت ما را می‌ترسانند که نماز جمعه نیاییم؟! اینها که عددی نیستند. قرآن گفته دشمنان مثل تار عنکبوت هستند. سید حسن نصرالله گفت اسرائیل حتی از تار عنکبوت هم، سست‌تر و ضعیف‌تر است. یاد سید بخیر که با شهادتش، اسلام را زنده کرد همانطور که در زمان حیاتش به اسلام، عزت داد. ای کاش ما هم بتوانیم راهش را ادامه بدهیم.»
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار