به گزارش شهدای ایران ، حدود ساعت 18 سهشنبه 22 شهریور 1401، گشت ارشاد مستقر در ایستگاه متروی حقانی، در مقابل درب خروجی آن با تعدادی جوان دختر و پسر مواجه گردید که بعضا پوشش مناسبی نداشتند، با تذکر ماموران مربوطه، چند نفر از افراد یاد شده، پوشش خود را درست کرده اما یک نفرشان چون بنا به نظر مامور مربوطه پوشش قابل اصلاحی نداشت (پوشیدن ساپورت و مانتوی جلو باز)، طبق تبصره ماده 638 قانون مجازات عمومی، بایستی به مرکز پلیس انتقال مییافت و ضمن حضور در یک کلاس توجیهی
(که معمولا و به روال عادی برای افراد فاقد پوشش مناسب در مرکز پلیس برقرار میگشت) پوشش مناسب را از طریق خانواده فراهم نموده و با اخذ تعهد مرخص میگردید.
فرد مورد وصف، یک دختر 22 ساله اهل سقز کردستان بود به نام مهسا امینی که براساس اظهارات شاهدان در صحنه و گزارشهای پلیس، بدون مقاومت سوار ون گشت ارشاد شد تا همراه چند نفر دیگر که به همین دلیل در آن ماشین حضور داشتند به اداره مربوطه در پلیس تهران منتقل شوند.
براساس گواهی برخی از همان حاضرین در ون، هیچگونه درگیری اعم از لفظی یا فیزیکی مابین هیچکدام از آنها و از جمله مهسا امینی با مامورین صورت نگرفت، فقط چند بار مهسا امینی اظهار داشت که از شهرستان آمده و در تهران مهمان خویشاوندانش است.
براساس تصاویر دوربینهای مداربسته مقر پلیس، مهسا امینی همراه تعدادی دیگر به محل رسیده، وارد سالنی شده و روی صندلی نشسته، سپس یکی دوبار از جایش بلند شده و به مامورین در سالن مراجعه کرده شاید تا موقعیت خود را توضیح دهد که در یکی از این مراجعات، ناگهان بر روی زمین افتاد. دوربینهای اداره پلیس به وضوح تمامی این لحظات را ثانیه به ثانیه ثبت کردند که در تمامی شبکههای اطلاعرسانی هم منتشر گردید.
حضور فوری امدادگران و انتقال به بیمارستان در حالی صورت گرفت که مهسا امینی در بیمارستان به کما رفت و سرانجام معالجات مؤثر واقع نشد و متاسفانه در 25 شهریور فوت کرد.
خبر هنوز پخش نشده بود که آشوب آغاز گردید
هنوز خبر فوت مهسا امینی منتشر نشده بود که جماعتی در مقابل بیمارستان تجمع کرده و به سردادن شعارهای ساختار شکنانه و سپس آتش زدن اموال عمومی اقدام کردند و در مقابل هشدار و ماشینهای پلیس با پرتاب سنگ و مواد آتش زا مقاومت نمودند.
فردای آن روز یعنی 26 شهریور، این تجمعات و اغتشاشات به میدان ولی عصر تهران و برخی خیابانهای اطراف کشیده شد. تجمعات سازماندهی شده بلافاصله در سقز و برخی شهرهای دیگر کردستان به راه افتاد و درگیری با پلیس به وسیله سنگ و سلاح سرد و کوکتل مولوتف و حتی سلاح گرم در روز بعد ادامه و گسترش یافت.
مهسا امینی؛ یک پروژه از پیش طراحی شده؟
هزاران نوع اخبار جعلی و تحریف شده توسط رسانههای مختلف خارجی و داخلی از مرگ مهسا امینی از جمله اینکه مورد ضرب و شتم قرار گرفته یا در مقر پلیس کشته شده و یا ضربه مغزی شده و... منتشر شد و شبکههای مجازی را در بر گرفت، در این رسانههای زنجیرهای، پلیس و نظام جمهوری اسلامی متهم به قتل مهسا امینی شدند.
این درحالی بود که در تمام مدت کمای مهسا امینی، فرماندهی نیروهای انتظامی پیگیر معالجات و درمان وی شده و مقامات کشور از جمله رئیسجمهوری و رئیس قوه قضائیه و رئیسمجلس شورای اسلامی و... ضمن صدور پیامهایی برای فوت مهسا امینی، از آن ابراز تاسف و تاثر کرده و با تعیین هیئتهای مختلف بررسی و حقیقتیابی، پیگیر رسیدگی فوری به ابعاد مختلف مرگ مهسا امینی شدند.
اما گویا از قبل طرحی حاضر و آماده شده بود و دشمنان تاریخی و همیشگی این ملت به همراه شبکه عظیم رسانهایشان به میدان آمدند و با ترفندهای لو رفته اینترنتی مانند استفاده از هشتگ و توئیت، تبلیغات عظیمی را علیه انقلاب و نظام اسلامی شکل دادند.
دو روز بعد در 29 شهریور، در مصاحبهای که ابراهیم علیزاده، سرکرده گروهک تروریستی کومهله با رسانه سلطنتی انگلیس یعنی بیبیسی انجام داد، به طراحی دقیق و برنامهریزی قبلی این تجمعات و درگیریها اعتراف کرد. او گفت:
«... تفاوت اساسی این حرکت با بقیه اعتراضات که سالهای گذشته در سطح ایران داشتیم، در این است که این حرکت (آشوبها و اغتشاشات پس از مرگ مهسا امینی) آگاهانه، رهبری شده و سازمان داده شده بوده و روز و ساعتش هم معین بوده و نتیجهاش هم معین است...»
آیا جمجمه مهسا امینی شکسته بود؟
صبح 28 شهریور در حالی که تجمعات غیرقانونی و آشوبها و خرابکاریها و حملات به پلیس در تهران و برخی از شهرها ادامه داشت، شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال وابسته به عربستان سعودی عکسی از سیتی اسکن مرحوم مهسا امینی منتشر کرد و مدعی شد که «سیتی اسکن مهسا نشانگر شکستگی جمجمه، خونریزی و ادم مغزی است».
اما متخصصان و کارشناسان پزشکی پس از بررسیهای سی تی اسکن بیمارستان اعلام کردند هیچ شواهدی از ضربه به سر و خونریزی در آن تصاویر به چشم نمیخورد. بررسیها نشان میداد که سالها قبل، یک عمل جراحی در ناحیه سر بیمار انجام شده ولی از طریق تصاویر سیتیاسکن نمیتوانستند تشخیص دهند که جراحی دقیقاً مربوط به چند سال قبل بوده است. پزشکان مغز و اعصاب نیز جراحی تومور بیمار را تایید کردند.
انکارهای پدر مهسا امینی در برابر بیگانگان
این در حالی بود که پدر مهسا امینی به طور مکرر در گفتوگو با رسانهها اظهار میداشت «دخترش در 22 سال گذشته سابقه هیچگونه بیماری نداشته و جز برای سرماخوردگی به پزشک مراجعه نکرده» که این گفته وی، بارها و بارها در شبکههای مجازی و رسانههای زنجیرهای منتشر گردید و القاء آنها مبنی بر شکستگی جمجمه مهسا امینی در اثر ضرب و شتم را بیشتر جا انداخت.
اسناد دیگری انتشار یافت
اما در 29 شهریور، علی رغم تمامی انکارهای خانواده به خصوص پدر مهسا امینی، مدارک و مستندات مراجعات مکررش به مراکز درمانی مختلف برای عارضه مربوط به تخصص مغز و اعصاب انتشار یافت. این مراجعات طی سالهای 1394 تا 1399، نشان میداد وی به طور مکرر به متخصصان مغز و اعصاب و همچنین پزشک غدد مراجعه کرده و نسخهها و داروهایی برایش تجویز شده که به طور مدام بایستی استفاده نماید.
از طرف دیگر داروهای تجویز شده برای بیمار، احتمال ابتلای مهسا امینی به بیماری مغزی را نیز افزایش میداد. همچنین بررسی پرونده پزشکی نشان میداد وی طی همان سالها چند نوبت به صورت مکرر به شهر تبریز برای درمان توسط متخصص غدد مراجعه کرده بود.
در همان تاریخ 29 شهریور، مسعود شیروانی پزشک جراح مهسا امینی درباره عمل جراحی وی در کودکی گفت:
«.. مرحوم مهسا امینی در ۸ سالگی بر اثر تومور مغزی تحت عمل جراحی قرار گرفته و عمل جراحی موفقیتآمیز بوده است؛ اما این قبیل بیماران به دلیل اینکه دچار مشکل هورمونی میشوند باید تحت درمان دارویی زیر نظر متخصص غدد قرار بگیرند و مرحوم مهسا امینی تحت درمان زیر نظر متخصص غدد بوده است...»
بالاخره در 15 مهرماه با انتشار گزارش رسمی پزشکی قانونی مشخص شد، دلیل فوت مهسا امینی ضرب و جرح نبوده و مهسا به دلیل جراحی تومور مغزی در هشت سالگی، به نارسایی هورمونی و مغزی مبتلا گشته که این موضوع باعث غش کردن وی در مقر پلیس شده که به دلیل عدم احیای مؤثر در لحظات اولیه، او دچار مرگ مغزی میشود. تمامی این واقعیات اسنادی در حالی بود که در فرم مجوز عمل جراحی بیمارستان به امضای امجد امینی (پدر مهسا)، صراحتا به بیماری مغزی وی اشاره شده بود.
اعتراف پدر مهسا به بیماری و عمل جراحی و عدم ضربه مغزی
بعد از این ماجراها بود که بعد از گذشت حدود یک ماه از مرگ مهسا امینی و غوغای رسانههای زنجیرهای خارجی و داخلی و متهم نمودن پلیس، فیلمی که در همان روز درگذشت مرحومه امینی، در بالای سر جنازهاش گرفته شده بود و در آن فیلم، پدرش علنا و رسما به بیماری و عمل جراحی و همچنین عدم وجود آثار ضرب و شتم در بدن دخترش اعتراف نموده بود، منتشر شد!
اما پروژه طراحی شده، آغاز گردیده بود، اگرچه پس از مدتی با شکستی مفتضحانه مواجه شد.
پس از یک سال مدعیان اعتراف کردند
پس از گذشت حدود یک سال از ماجرای فوت مهسا امینی و کتمان واقعیات آن توسط رسانههای زنجیرهای، سرانجام دو تن از پزشکان متخصصی که در آن زمان در گفتوگو با شبکههای رسانهای یاد شده با تحلیل سی تی اسکنهای سر مهسا امینی، بر ضربه سنگین به سرش گواهی داده و آن را ناشی از برخورد جسم سخت به سر او دانسته بودند، سکوت خود را شکستند و اعتراف کردند، گواهی سال گذشته آنها نادرست بوده و تصاویر سی تی اسکن یاد شده از مغز مهسا امینی هیچ نشانهای از ضربه سخت به سرش نداشت، بلکه حکایت از یک عمل جراحی بر روی مغز مهسا در سالهای گذشته میکرد، چنانکه حتی در وهله نخست، به این تصور افتادند که تصاویر سی تی اسکن اشتباهی و متعلق به فرد دیگری را به عمد در اختیار رسانههای خارجی گذارده بودند تا آنها را به انحراف بکشانند!!
«رضا بهروز» متخصص بیماریهای عروق مغزی در دانشگاه تگزاس سن آنتونیو از جمله کارشناسان شبکه ایران اینترنشنال بود که برای موارد کارشناسی در حوزه مغز و اعصاب مهمان این شبکه میشد. وی در شبکه توئیتر یا ایکس خود افشا کرد که هیچ علائمی از برخورد و ضربه در عکس سی تی اسکن مربوط به مهسا امینی مشاهده ننموده است!
به دنبال این افشاگری دکتر رضا بهروز، یکی دیگر از همکاران وی به نام دکتر شهرام ماکویی که او نیز سال قبل با مشاهده تصاویر سی تی اسکن مهسا امینی، گواهی داده بود، ضربه سخت به سر مهسا خورده، پس از یک سال گواهی سال قبلش را تکذیب و حرفهای اخیر دکتر رضا بهروز را تایید کرد!!
*جهان