به گزارش شهدای ایران رکود بر جبهههای غرب حاکم شده بود. فرماندهان مصمم بودند عملیاتی را انجام دهند و بهترین گزینه آزاد سازی ارتفاعات میمک بود.
اما ستون پنجم هم بیکار ننشسته بود و خبرهای جبهه را به دشمن مخابره کرده بود. به همین خاطر منتظر حمله بودند. از طرفی هم طرح عملیات ریخته شده بود و باید انجام میشد.
ولی الله معاون تیپ بود. اشک ریزان به نماز ایستاد. در قنوت نماز از خدواند طوفان و باران را با هم میخواست. فقط در این صورت بود که آمادگی دشمن غیر فعال میشد.
هنوز از نماز، ولی الله و توسل فرماندهان چیزی نگذشته بود که طوفان شروع شد. کم کم به حدی شدت گرفت که در جبهه خودی چادرها را از جا کند و در جبهه دشمن، دیده بانها را از ارتفاعات به دل سنگر هاشان کشاند.
با این عنایت الهی عملیات شروع شد. وقتی نیروهای خودی خودشان را بالای سر عراقیها رساندند، تازه از خواب خوش بیدار میشدند و فقط عده کمی از آنها توفیق فرار را پیدا کردند.
*جهان