شهدای ایران shohadayeiran.com

امام صدر در گفتار مفصلی راجع به کرامت انسان سخن می‌گویند و به نظر می‌رسد این کرامت را به گونه‌ای معنا می‌کنند که مبتنی بر بندی از عهدی است که امام علی (ع) نسبت به مالک اشتر بیان کرده است.

مبانی روایت انسان‌مدارانه امام صدر در جامعه لبنان/راز محبوبیت صدر

به گزارش شهدای ایران : روزهای ابتدایی شهریور ماه ۱۳۵۷ خبری تلخی در روزنامه‌های خاورمیانه مبنی بر ربوده شدن امام موسی صدر رئیس مجلس اعلی شیعیان لبنان منتشر شد و باعث شد نهم شهریورماه یادآور خاطره تلخی برای جهان تشیع باشد. در این روز امام موسی صدر، رهبران شیعیان لبنان که طی سفری رسمی به دعوت معمر قذافی به کشور لیبی سفر کرده بود، ربوده و ناپدید شد. روایت‌های مختلفی درباره کشته شدن امام موسی صدر در همان زمان یا زندانی شدن وی توسط قذافی وجود دارد ولی تا امروز تلاش‌هایی که در راستای پیدا کردن نشانی از وی صورت گرفته، به نتیجه نرسیده است.

 

امام سید موسی صدر بعنوان یک روحانی شیعه و ایرانی در لبنان تشکیلات رسمی بنام مجلس اعلی شیعیان لبنان را به راه انداخت و رهبری شیعیان لبنان را به عهده داشت. صدر با متفکران و صاحب نظران و مبارزان انقلاب اسلامی از جمله دکتر مفتح، دکتر بهشتی، دکتر علی شریعتی، آیت الله طالقانی، آیت الله سید محمد باقر صدر، آیت الله مطهری و مهندس بازرگان و … ارتباط و همکاری داشت. امام موسی صدر به راه امام خمینی و مبارزه او اعتقاد داشت و آن را یک حرکت رو به جلو و استثنایی تاریخی می‌دانستند که نباید از دست برود. امام موسی صدر در مقابل نصایحی که امام همواره به مبارزان داشتند با دیده احترام می‌نگریست و امام خمینی هم به امام موسی صدر عنایت داشتند، امام موسی صدر همواره تاکید بر بزرگداشت و تکریم امام داشتند و امام نیز همواره جویای حال ایشان بودند. بعد از ربودن امام موسی صدر در سال ۱۳۵۷ در سفر به لیبی امام همواره پیگیر جدی سرنوشت ایشان بودند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این «عالم مبتکر و پرنشاط» می‌گویند: «وحدت و هویت بخشیدن به شیعه‌ی لبنان و ایجاد هم‌زیستی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوایف سیاسی در آن کشور از سویی و صراحت در معرفی رژیم غاصب صهیونیست به‌عنوان «شرّ مطلق» و اعلام حرمت همکاری با آن از سوی دیگر و بالاخره ابراز ارادت و صمیمت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، چه در عرصه‌ی فرهنگی و نوشتاری و چه با همکاری با عناصر مبارز ایرانی در مدتی طولانی، از این عالم بزرگوار که فرزند حوزه‌ی علمیه‌ی قم و بازمانده‌ی یکی از خاندان‌های بزرگ علمی در جهان تشیع است، شخصیتی همه‌جانبه پدید آورده بود و چنین بود که امام راحل بزرگوار ما دلبستگی و تکریم خود به این شخصیت معزّز را از اوایل پیروزی انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند. یقیناً محروم شدن صحنه‌ی لبنان از حضور چنین عنصر ممتاز و ارزشمندی، یک خسارت بزرگ بوده و هست.»

مبانی روایت انسان‌مدارانه امام صدر در جامعه لبنان/راز محبوبیت صدر

گرچه بیش از چهل سال از زمان ناپدید شدن جسم امام موسی صدر می‌گذرد ولی در این چهار دهه تفکر او مورد توجه صاحب نظران و اندیشمندان بوده است. خوشبختانه آثار متعددی از امام برجای مانده و پژوهش‌های بسیاری به همت مؤسسه فرهنگی امام موسی صدر حول تفکر و شخصیت او انجام گرفته که به خوبی می‌تواند منظومه فکری ایشان را برای علاقه‌مندان وی بازنمایی کند. با مروری بر آثاری امام موسی صدر مشخص می‌شود محور تفکر او «انسان معاصر» است و همه تلاش‌های فکری و عملی وی معطوف رساندن انسان به جایگاه واقعی خود و حرکت در مسیر تعالی این اشرف مخلوقات است. امام موسی صدر حتی ادیان را در خدمت انسان می‌داند و اساس تفکر دینی و خوانش معنوی او بر پایه بازسازی و بازتعریف رابطه انسان و خدا است.

به همین مناسبت درباره نقش و جایگاه مردم در اندیشه امام موسی صدر و نحوه تعامل و رفتار او با جامعه با شریف لک‌زایی، استاد فلسفه سیاسی در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت‌وگو کردیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

مبانی روایت انسان‌مدارانه امام صدر در جامعه لبنان/راز محبوبیت صدر

* درباره جایگاه مردم در منظومه فکری امام موسی صدر توضیح بفرمائید و اینکه مردم به چه دلیل در اندیشه ایشان واجد اهمیت بودند؟

روایتی که می‌شود از امام موسی صدر داشت روایت انسان است. امام در باب انسان تأمل می‌کند، امام در باب انسان سخن می‌گوید، سیره، اندیشه و رفتار امام در مواجهه با انسان طرح می‌شود، بسط پیدا می‌کند و تجلی پیدا می‌کند. بنابراین اگر بخواهیم راجع به مردم در اندیشه امام موسی صدر صحبت کنیم باید راجع به انسان صحبت کنیم و اینکه انسان در اندیشه ایشان چه جایگاهی دارد و ایشان از چه منظری به انسان نگاه می‌کند.

نکته‌ای که در باب جایگاه انسان در اندیشه امام موسی صدر مهم است و مورد توجه ایشان است و در مواقع متعددی راجع به آن صحبت کرده است و در فضای عمومی هم آن را تجلی بخشیده بحث کرامت انسان است، فارغ از همه ویژگی‌ها و مختصاتی که این انسان به آن متصف می‌شود. از این جهت رفتار امام موسی صدر در مواجهه با انسان به گونه‌ای رقم می‌خورد که در جهات مادی و معنوی ارتقا پیدا کند، یعنی یک گام نسبت به آنچه که به آن پیوند خورده و علاقه دارد جلوتر بیاید و یک حرکتی داشته باشد و این حرکت بتواند زندگی مادی و معنوی او را چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی و در تعامل با دیگران ارتقا دهد.

امام صدر در گفتار مفصلی راجع به کرامت انسان سخن می‌گویند و به نظر می‌رسد این کرامت را به گونه‌ای معنا می‌کنند که مبتنی بر بندی از عهدی است که امام علی (ع) نسبت به مالک اشتر بیان کرده است

همین موضوع اهمیت اندیشه ایشان را نشان می‌دهد. شاید این وجه اختصاصی دیدگاه امام موسی صدر در باب انسان باشد. ایشان در گفتار مفصلی راجع به کرامت انسان سخن می‌گویند و به نظر می‌رسد این کرامت را به گونه‌ای معنا می‌کنند که مبتنی بر بندی از عهدی است که امام علی (ع) نسبت به مالک اشتر بیان کرده است. در آن بند حضرت می‌فرمایند در مواجهه با دیگران اینگونه است که یا آنها هم‌نوع ما هستند و در انسانیت با ما مشترکند یا اینکه علاوه بر آن ویژگی‌هایی دارند که آنها را به ما نزدیک‌تر می‌کند مثلاً در دیانت، در مذهب، در رفتارهای اجتماعی نزدیک به ما هستند. به بیان دیگر حضرت آنجا می‌گوید انسان‌هایی که شما با آنها مواجهه دارید و می‌خواهید به آنها کمک کنید، خدمت کنید یا آنها را هدایت کنید یا مثل تو هستند در اختصاصاتی که به هویت آنها گره خورده و هویت تو و آنها مثل هم است یا اینکه در ذات مثل تو هستند.

وجه اهمیت نگاه امام موسی صدر این است که در جامعه لبنان یا در هر جامعه‌ای این معیار انسانیت را به خوبی پرورش داده و در رفتار و اندیشه خودش تجلی بخشیده است. اگر از این منظر نگاه کنیم خیلی از این منازعات وجه می‌بازد. این وجه اهمیت اندیشه و سیره امام است که در جامعه متکثر و متنوع لبنان به گونه‌ای با انسان مواجهه پیدا می‌کند که این انسان فارغ از رنگ‌هایی که به خودش گرفته، فارغ از هویت‌هایی که به خودش گرفته می‌تواند با دیگران تعامل کند و هم خودش را ارتقا ببخشد و هم جامعه خودش را و هم دیگری را. از این جهت به نظرم می‌آید اگر این روایت امام را یعنی روایت انسان‌مدارانه امام را در جامعه لبنان بپذیریم می‌تواند اندیشه امام و سیره امام را توضیح دهد و شاید از این منظر بتوانیم منظومه فکری امام را هم توضیح دهیم که در جاهای مختلف چگونه با این انسان مواجه می‌شود.

در جامعه لبنان رنگ‌های مختلفی هست و این رنگ‌ها و قومیت‌ها و ادیان مختلف دائم سعی می‌کنند خودشان را پررنگ‌تر از دیگری نشان دهند و معرفی کنند تا در جامعه بهای بیشتری به آنها داده شود. حرف امام این است که ببینیم چه مشترکاتی وجود دارد و در پس این رنگ‌ها بتوانیم بر اساس مشترکات زیست بکنیم و آن مشترکات را برجسته کنیم و آن نقاط اشتراک بتواند وضعیت این جامعه را رقم بزند، تعاملات و مناسبات این جامعه را رقم بزند و بتواند یک تغییر و تحولی در این جامعه به وجود بیاورد.

* «مردم» در نظر امام موسی صدر شامل کدام گروه از افراد می‌شد؟ همچنین بفرمائید آیا ایشان با یک چشم به جامعه متکثر فکری و دینی و مذهبی لبنان می‌نگریست و همه در نظر او برابر بودند یا خیر و اگر پاسخ مثبت است، چگونه ایشان به این نظرگاه رسیده بودند؟

اشاره کردم امام موسی صدر به یک معنا از منظر امام علی (ع) به انسان و مردم نگاه می‌کند. البته وقتی ما داریم جوامع مختلف را بررسی می‌کنیم می‌بینیم جوامعی که تکثر فکری، دینی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی دارند به راحتی نمی‌توانند با هم زندگی کنند یا در طول تاریخ منازعات به شدت خشونت‌آمیزی را رقم زدند. اگر این منازعات بخواهد رنگ ببازد باید یک طرح نویی درانداخته شود. امام در جامعه متکثر لبنان بر این بود که این فضا ایجاد شود؛ این فضای تعاملات و مناسبات و ارتباطاتی که بتواند این جامعه متنوع به لحاظ فرهنگی و اقتصادی را به هم نزدیک کند. بنابراین به آموزه‌های زیادی چنگ می‌زند که بتواند این مسئله را تبیین کند.

مبانی روایت انسان‌مدارانه امام صدر در جامعه لبنان/راز محبوبیت صدر

مهم‌ترین آموزه‌ها آموزه‌هایی قرآنی است و بر اساس آموزه‌های قرآنی ایشان به این فضا ورود می‌کند. به طور مثال ایشان بحث انفاق را مطرح می‌کند اعم از انفاق مال، انفاق جان و هر چیزی که می‌تواند مظهر انفاق قرار بگیرد و جامعه به آن نیاز دارد و با توجه به آن نیاز خودش را می‌تواند برطرف کند. امام می‌گوید کسانی که انفاق می‌کنند خودشان در این دنیا بهره بیشتری از این انفاق می‌برند تا کسی که محتاج است و ما این انفاق را نسبت به او انجام می‌دهیم. ایشان نسبت به بحث انفاق یک نگاه اجتماعی دارد و معتقد است اگر در جامعه‌ای انفاق در سطوح مختلف اتفاق نیفتد، باعث اضمحلال و هلاکت اجتماعی می‌شود چون یک عده که نیازمند هستند علیه کسانی که برخوردار هستند برمی‌شورند و این باعث به هم خوردن تعادل اجتماعی می‌شود و توازن اجتماعی به هم می‌ریزد و در نتیجه جامعه دچار اخلال می‌شود.

مثال دیگر یک بحث اخلاقی است. وقتی ایشان بحث غیبت در قرآن را مطرح می‌کند می‌گوید غیبت اثر مهم اجتماعی دارد که این اثر مهم اجتماعی فروپاشی اجتماعی را رقم می‌زند چراکه اعتماد از جامعه سلب می‌شود. وجود اعتماد یک امر لازمی است تا جامعه مناسباتش و ارتباطاتش به گونه درستی سامان پیدا کند. وقتی غیبت در جامعه رواج پیدا می‌کند این باعث سلب اعتماد می‌شود. در بحث کذب هم ایشان همین را مطرح می‌کند که دروغ‌گویی باعث فروپاشی اجتماعی می‌شود. در واقع ایشان خیلی از آموزه‌های دینی را با نگاه اجتماعی مورد تحلیل قرار داده است و خود این یک زمینه و بستری است برای اینکه گروه‌ها و افراد متکثر و متنوع فرهنگی را بهم نزدیک کند و تعاملات آنها در یک نسبت متوازنی پیش رود.

ایشان درک متفاوتی نسبت به تعادل اجتماعی دارد. ایشان می‌گوید وقتی شما بتوانید حقیقت دیگران را درک کنید شما به یک تعادل اجتماعی رسیدید و ضرورت تعادل اجتماعی را از همین باب می‌داند که این باعث انسجام و توازن اجتماعی می‌شود و باعث می‌شود افراد خودشان را برتر از دیگری فرض نکنند. همه اینها یک جامعه الگو و تراز را سامان می‌دهد. البته که پیاده‌سازی چنین جامعه‌ای سخت است ولی خود ایشان عامل به این نگاه بوده و همه گروه‌ها را با یک چشم نگاه می‌کرده. البته نسبت به محرومان و نیازمندان یک نگاه متفاوت‌تری داشته و در کنار آنها قرار می‌گرفته. بنابراین تلاش عمده ایشان در لبنان این بود که این فضا را متفاوت کنند. فضایی که ممکن است نسبت به بخشی از جامعه ستم روا داشته شود و نسبت به برطرف کردن نیازمندی‌های آنها اهمیت کمتری داده شود. لذا ایشان از دولت متوقع است با تلاش بیشتر به این نیازها پاسخ دهد. علاوه بر آن، بخشی از این اقدامات را خود ایشان در جامعه لبنان رقم زده و در همین راستا مؤسسات مختلف آموزشی، خیریه‌ای و علمی و فرهنگی ایجاد کرده تا بتواند این فضا را به نحو بهتری سامان دهد. ایشان یک ایده مهمی دارند و آن ایده این است طوایف نعمت‌هایی هستند که باید از آنها محافظت شود ولی طایفه‌گرایی یک آفت برای جامعه است. بنابراین ایشان بر اساس این ایده عمل می‌کند و از این ایده در ارتباط با انسان مراقبت می‌کند.

* مشی مردمی امام موسی صدر چگونه بود و این سلوک مردی برخاسته از کدام مبانی و فرهنگ بود؟

عرض کردم که سلوک مردمی ایشان برخاسته از مبانی و فرهنگ امامت و ولایت و قرآن هست. هم تفسیر قرآن ایشان و آیات برگزیده‌ای که مورد تفسیر قرار دادند و هم صور قصاری که از طرف ایشان تفسیر شده است همه در این راستا است. وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم همه دارد این نحوه سلوک نسبت به انسان را طرح می‌کند و اینکه این سلوک یک سلوکی باشد که بتواند این جامعه را از این وضعیتی که به آن مبتلا شده و گرفتار فروپاشی است نجات دهد. این نگرش اولاً مبتنی بر مبانی و فرهنگ قرآنی و روایی است. الگوی امام علی (ع) و عهد ایشان به مالک اشتر به عنوان تابلویی که دارد مناسبات میان انسان‌ها را توضیح می‌دهد حتماً مد نظر ایشان بوده.

روایت شده یکی از علمای لبنان از امام صدر سوال می‌کند شما چطور محبوبیت دارید در حالی که فرزند این آب و خاک نیستید ولی ما که فرزند این آب و خاک هستیم این محبوبیت را نداریم. ایشان از سوال‌کننده می‌پرسد شما در طول یک سال چند بار به منطقه خودتان رفتید؟ آن شخص می‌گوید مثلاً یکی، دو مرتبه. امام می‌گوید من در همین منطقه این تعداد رفتم و یک عدد به شدت بالایی را ذکر می‌کند. این نشان می‌دهد یک رهبر دینی، یک رهبر فرهنگی، یک رهبر فکری و اجتماعی خودش را از جامعه جدا نمی‌بیند و جدا نمی‌کند و این جداسازی از انسان را یک آفت تلقی می‌کند

* درباره تأثیر مشی مردمی امام موسی صدر در رابطه امت و امام در لبنان و موفقیت او در پیشبرد اهداف مد نظر در این چارچوب توضیح بفرمائید.

ما از یک رهبر دینی، یک رهبر اجتماعی، یک رهبر فرهنگی و فکری چه انتظار و توقعی باید داشته باشیم؟ توقع این است که در مقابل انسان احساس مسئولیت کند، در مقابل این کسی که در جامعه دارد زیست می‌کند و با آن هر روز مواجهه دارد احساس مسئولیت کند و در قبال او فعالیت خودش را سامان دهد. بنابراین از این جهت رابطه‌ای که رقم می‌خورد رابطه‌ای است که ما در اندیشه و مبانی شیعی می‌توانیم به عنوان رابطه امت و امامت سخن بگوییم. رابطه معقول، منطقی، خردمندانه و انسان‌مدار جامعه و رهبر.

در لبنان این اتفاق رقم می‌خورد. ایشان به تعبیر خودش منتظر نمی‌شود مردم به سراغش بیایند. یک رهبر خودش به سراغ مردم می‌رود و ایشان در جامعه لبنان به سراغ مردم می‌رفت و در روستاهای مختلف، شهرهای مختلف در لبنان بارها و بارها حضور پیدا کرده بود. یکی از دلایل محبوبیت ایشان همین حضور دائمی ایشان در میان مردم و در جامعه لبنان بوده کما اینکه در خاطراتی که بعضاً نقل کردند روایت شده یکی از علمای لبنان از ایشان سوال می‌کند شما چطور محبوبیت دارید در حالی که فرزند این آب و خاک نیستید ولی ما که فرزند این آب و خاک هستیم این محبوبیت را نداریم. ایشان از سوال‌کننده می‌پرسد شما در طول یک سال چند بار به منطقه خودتان رفتید؟ آن شخص می‌گوید مثلاً یکی، دو مرتبه. امام می‌گوید من در همین منطقه این تعداد رفتم و یک عدد به شدت بالایی را ذکر می‌کند. این نشان می‌دهد یک رهبر دینی، یک رهبر فرهنگی، یک رهبر فکری و اجتماعی خودش را از جامعه جدا نمی‌بیند و جدا نمی‌کند و این جداسازی از انسان را یک آفت تلقی می‌کند.

بنابراین دائم به رغم همه تهدیداتی که در لبنان برای جان ایشان وجود داشت میان مردم حضور پیدا می‌کرد و تلاش می‌کرد مشکلاتی که این انسان با آنها مواجهه داشت حل کند تا این انسان ارتقا پیدا کند. این هم یک نکته مهمی است و یک الگو و ترازی است که می‌شود در بحث الگوهای رفتاری رهبران و متفکران مسلمان ارائه کرد. وقتی انسان خاطرات ایشان را مرور می‌کند، می‌بیند نمونه تاریخی همین نوع رفتار با انسان‌ها در تعامل ائمه با مردم قابل مشاهده است. امام موسی صدر در این عصر و زمان این فرهنگ و مبانی را زنده می‌کند و در عمل، آنها را پایدار و استوار می‌کند. همین است که مشی مردمی ایشان را نشان می‌دهد و می‌تواند به بازسازی رابطه امت و امامت کمک کند و الگوی ترازی شود که توانسته این رابطه را به صورت عینی در یک جامعه متنوع فرهنگی و متکثر مذهبی نشان دهد و قابلیت بهره‌برداری را برای امروز ایجاد کند تا بتواند به بخشی از مشکلات انسان معاصر بپردازد و آنها را حل کند.

*مهر

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار