شهدای ایران shohadayeiran.com

 به محض ورود ما، دو خدمه رستوران با شتاب به سمت‌مان آمدند. زمستان بود و هر دو کاپشن داشتیم. کاپشن‌ها را گرفتند و با احترام روی چوب لباسی گذاشتند و گفتند جایی آویزان می‌کنند که ما راحت باشیم. بعد دو نفر دیگر آمدند و ما را به سمت میزی که باید می‌نشستیم راهنمایی کردند

 شهدای ایران: مدیر کانال تلگرامی «تا انتهای افق» که در این کانال مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های خودش را از کشور‌های مختلف همچون فرانسه، هلند و عراق، به اشتراک می‌گذارد. در تازه‌ترین مطلب خود نوشت: یادم است یکبار رستورانی رفتیم که در نوع خودش خاص به حساب می‌آمد. به نوعی لاکچری محسوب می‌شد و قیمت غذا‌ها بالا بود. پیش از ورود اطلاعی از وضعیت داخل رستوران و قیمت‌ها نداشتیم و فقط می‌خواستیم با این رستوران جدید آشنا شویم. 


احترام روی چه حسابی؟
به محض ورود ما، دو خدمه رستوران با شتاب به سمت‌مان آمدند. زمستان بود و هر دو کاپشن داشتیم. کاپشن‌ها را گرفتند و با احترام روی چوب لباسی گذاشتند و گفتند جایی آویزان می‌کنند که ما راحت باشیم. بعد دو نفر دیگر آمدند و ما را به سمت میزی که باید می‌نشستیم راهنمایی کردند. کمی سریع‌تر حرکت کردند و صندلی ما را عقب کشیدند تا بنشینیم. وقتی نشستیم میز را مرتب کردند و شمع روشن کردند و... در طول صرف غذا هم بار‌ها آمدند که اگر کم‌و‌کسری هست اطلاع دهیم. حتی کشیک ایستاده بودند و وقتی لیوان نوشیدنی ما خالی می‌شد خودشان می‌آمدند و پر می‌کردند (که چه حس بدی داشت...)
غذا تمام شد. در نهایت یک رقم سنگین پرداخت کردیم و با کمال احترام کاپشن‌های ما را تحویل دادند و ما به آن‌ها لبخند زدیم، آن‌ها به ما لبخند زدند و از آن رستوران ویژه خارج شدیم. 
آن روز تمام شد، اما حسم خیلی حس بدی بود. یک حزن خاصی داشتم و پکر بودم. اصلاً بهم خوش نگذشته بود و انگار از آن همه تحویلی که گرفته بودند، حس خوشایند و حال خوب نداشتم. چرا؟! با خودم فکر می‌کردم...، چون تمام آن احترام‌ها بخاطر پول بود! چون ما پول داشتیم. چون ما پول پرداخت کردیم. اگر پول نداشتیم اصلاً راهمان می‌دادند؟ اگر راهمان می‌دادند، اینطور تحویل‌مان می‌گرفتند؟ این حس آزاردهنده همیشه با من بوده است. (در تمام این سبک تجربه‌ها. مثل سی‌آی‌پی فرودگاه‌ها) که کسی به شأن و شخصیت من کاری ندارد. مهم این است که پول داشته باشم. 
اما برای شما بگویم از اربعین و مسیر نجف تا کربلا. حتماً زیاد شنیده‌اید یا تجربه کرده‌اید. از کسانی که ما را رها نمی‌کردند و اصرار و التماس که خانه ما هست! لطفاً بیایید برای استراحت! پذیرایی عالی و سفره‌های آنچنانی، شستن لباس‌ها، نگرفتن هزینه راه، در اختیار قرار دادن کل خانه با وسایل آن و نهایت عزت و احترام. نهایت عزت و احترام... بی‌منت، بی‌چشم‌داشت. 
چرا؟ چون ما انسانیم؛ و یک عشق مشترک داریم. عشق مردی از تبار انسانیت متعالی که برای حفظ دین و مکتب و آیینی که این آداب و رسوم را به انسان بیاموزاند، جان خود و خاندانش را نثار کرده‌است و همه ما دوست داریم شبیهش شویم... تمدن نوین اسلامی، داستانش این است. نمایش معیار‌هایی که انسان جدا شده از مکتب الهی، عموم آن‌ها را از دست داده است... آشنا کردن مردم دنیا با شاخص‌هایی که انسانیت را بر نفسانیت غلبه می‌دهد و آرامش، تعالی، صلح، سلامت روان و افکار بلند را به بشریت هدیه می‌دهد؛ و آموزش ملاک‌ها و دلایل احترام به انسان و بشریت که با سبک و سیاق دنیای حساب و کتابی امروز زمین تا آسمان متفاوت است و فطرت همه انسان‌ها به آن کشش دارد... و همه خواه ناخواه به سمت این رشد در حرکت هستند و شیعه آل‌محمد پیشتاز این حرکت جهانی است... همان‌هایی که زمینه سازان ظهور قائم این خاندان و این فرهنگ هستند./جوان آنلاین

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار