شهدای ایران:سرویس فرهنگی/رضا امیریان فارسانی طی مطلبی خطاب به رئیس سعید اوحدی رئیس جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران نوشت:
به نــــام خدا؛ ابتدا سلامی عرض میکنیم به محضر شهدا و امام شهدا و دست بر سینه ادای احترامی میکنیم به محضر همهی شهدای انقلاب به خصوص شهدای دفاع مقدس و آرمانهای والا و انقلابی آنان.
سلامی عرض میکنیم به حاجسعید اوحدی و خانوادهی مکرم ایشان، خاصه مادر محترمشان که چنین فرزندانی رشید را تربیت و فدای انقلاب نمودند.
حاج سعید عزیز از این که دوباره سکان این کشتی ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را در دست گرفتید، بسیارخوشحال و خرسندیم.
یکی از علتهایی که جامعهی ایثار از حضور شما خوشحال هستند، این است که حضور شما در بنیاد و نوع عملکردتان رضایت نسبی برای جامعهی هدف را رقم زد. امروز دوباره شرایط مهیا شد و در این داد و ستدهای انتصاباتی، حضرتعالی مجدداً به محیطی وارد شدید که وقتی دفعهی قبلی میخواستید شروع به کار کنید؛ رفتید خدمت مادر محترمتان و از او خواستید که دعایتان بکند که بهتر و بیشتر بتوانید به جامعهی هدف خدمت کنید.
این یعنی شما بهخوبی از تقدس جایگاهتان مطلع هستید و دردکشیدهی این جامعه هستید و این بهترین و بزرگترین علت پرکار بودن شماست. حاج سعید عزیز، در مرام و مسلک مردمان بختیاری یک رسم و یک آئین قدیمی وجود دارد که هنوز بعد از سالیان سال جاری و ساری است. آنها وقتی پدرشان یا مادرشان به لقاءالله میپیوندد، برایش عقیقه میکنند. یعنی یک گوسفند را با یک خصوصیات منحصری، تهیه میکنند و در راه آن عزیز قربانی میکنند. آن گوسفند باید سن خاصی داشته باشد. از استخوانهای بدنش شکسته نشده باشد. وقتی خونریزی کردند، خونی که از بدن آن گوسفند میآید ملاک است و ضامن عقیقه است. آن خون را به طور مقدسی در بهترین نقطهی زمینی که حفرهای ایجادکردهاند دفن میکنند.
وقتی این عمل انجام شد، آن خانواده از نظر روحی و روانی آرامتر میشوند که توانستهاند برای عزیزشان خونریزی بکنند. این یک رسم کهن و قابل احترامی خاص است. همینطور میبینم، درحفظ و سلامتی و نذر و نیازهای عزیزانی نیز خونریزی میشود؛ یعنی این که این خون ضامن بقاست و از خون بالاتر چیزی نیست و نبوده؛ والا آن را ضامن قرار میدادند. پس نتیجه این میشود که خونریزی و اهداء خون، در جهت شفاعت و بقای زندگی خیلی موثر است.
ما برای به ثمر رسیدن این انقلاب چهقدر جوان اهدا کردهایم و چهقدر خون جوانانمان بر زمینهای این سرزمین ریخته است! این خونها صرفاً در جهت حفظ و بقای انقلاب بوده است. خانوادههایی که کاملاً تخریب شد. همهی اصولشان فرزندانی بودند که کاملاً آیندهشان نابود شد. مادرانی مانند مادر مکرمهی خود شما که خون فرزندانشان را عقیقه این انقلاب کردند و برای بقای این انقلاب چهقدر خانوادههایی که کاملاً از هم پاشیدند!
حاج سعید عزیز، بنیاد این مادران و این پدران و این ایثارگران حالش خوب نیست. این کشتی که در کلام امام راحل مقدسترین نهاد بوده و مرکز ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بوده، اینروزها حالش مساعد نیست. نیازمند یک هدایت انقلابی است. نیازمند یک فضای عارفانهای است که وقتی جانباز دردکشیده پایش را در آن محیط میگذارد، فضای حاکم بر آن حالش را خوب کند و این محقق نمیشود مگر با حضور کسی که اهل این درد باشد. متولی این کشتی باشد. از سکانداران این کشتی بوده باشد.
در فضای حاکم بر بنیاد و همهی زیرمجموعههایش از عطر شهدا و شهادت اثری نیست؛ رایحهای که از نام شهید به مشام میرسید و عطری که از نام بنیاد شهید شامه را نوازش میداد، سالیان سال است که استشمام نمیشود. گویی تقدس این نهاد شهدایی خدشهدار شده است. مادران و پدران شهدا که خیلی کم از آنها در قید حیات هستند، با عدم رضایتمندی به فرزندانشان میپیوندند.
اینها را با اطلاع عرض میکنم. دو ماه قبل مادر فرماندهی شهیدی که عزیزترین فرزندش همان شهید بود را از خانه استیجاری تشییع کردند. جانبازان واقعی جنگ، همه در تنگناهای موجود دست و پنجه نرم میکنند. بنا نبود امروز بعد از چهل سال از پایان جنگ همسر شهیدی درکلبهای محقر که خدا را گواه میگیرم هیچ مسئولی حاضر نیست، مرغها و پرندگانش را در آن کلبه نگهداری کند، زندگی کند. بنا نبود درب حیاط شهیدی که چهل سال قبل برای ایمن بودن روز اعزامش، جوشکار آورده بود و جوشکاری میکرد که با خیال راحت جبهه برود و بداند که درب حیاط خانهاش محکم است، امروز پوسیده باشد، و با یک لگد از جای کنده شود.
دیروز که بچهها با شور و شوق و عشق اعزام میشدند، کسی به آنها نگفت بچهها اگر ترکش خوردید، اگر شیمیایی شدید، اگر مشکلات برایتان پیشآمد، حتماً به بیمارستان بروید و مدارک جمعآوری کنید.
سخن این بود که ما برای تکلیف آمدهایم. ما به سمت قدس آمدهایم تا به نجات مظلومین برویم.
صحبت این بود که چرا شهید نمیشویم؟!
من دلم پر از خون است. نمیخواهم خیلی شرح بدهم.
دریک کلام عرض میکنم، جامعهی هدف خدمت شما حالشان اصلا خوب نیست. فرزندان شهدایی که عزیز دردانههای پدرشان بودند، در بدترین شرایط زندگی میکنند.
همین امروز سه فرزند شهید پیشکسوت همراه هم بودند؛ هر سه آنها دندان سالمی در دهانشان نبود. به سر و لباسشان که نگاه میکردی؛ همان لباسهای دهه شصت را بر تن داشتند. پیراهنهای روی شلوارشان هم خاکی بود.
حاج سعید، این پرادوها، این مزداها، این مگانها، این رنولتها، این تویوتاهای سواری، این ماشینهای فولآپشن تمام اتوماتیک، این ساختمانهای مجلل، این همه امکانات رفاهی متعلق به چه کسانی است؟!
چرا یتیمیها، خون دادنها، در جهت بقای انقلاب متعلق به یک دهم جمعیت آن ایام بود و امروز آن یک دهم ته جدول قرار گرفتهاند و آنهایی که هیچ توجهی به کشور و انقلاب نداشتند و ندارند، همهی امکانات را دارند. آیا این منشور انقلاب بود؟! آیا رهبری اینگونه میخواهد؟! آیا امام راحل اینگونه میخواستند؟! آنها که دائم میگفتند، اینها ولینعمت هستند، پس چگونه میشود این معادله که ولینعمتان شدهاند معسر و بیگانگان با اصول انقلاب شدهاند مرفه. این درد است؛ دردی از نوع سخت که از هرسمتی نگاهش کنی، بخوانیش، بنوسیش، میشود درد!
امیدوارم دعای خیری که مادرتان در سری قبل بدرقهی راهتان کردند، همراهتان باشد و قدمی اصولی و اساسی بردارید. انشاءالله
*منبع:فاش نیوز