به گزارش شهدای ایران چند روز قبل از عملیات «عاشورای ۳» در اواخر مرداد ۱۳۶۴ شهید «پیام پوررازقی» در مقر الصابرین گردان تخریب در کنار کرخه، یک قابلمه حنا درست کرد و همه را تشویق کرد تا دست و سرشان را حنا بگذارند. پیام به قدری مهربان و بااخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمیگفت.
خیلی از بچهها دست و سر و پایشان را حنا گذاشتند و قرار شد شب را با سر و روی حنا گرفته بخوابیم و فردا صبح قبل از نماز برویم ایستگاه صلواتی کرخه حمام کنیم.
شب موقع خواب در چادر، من کنار پیام و شهیدحسن مهوشمحمدی میخوابیدم. پیام و حسن خوابیدند؛ میدانستم آنها تا صبح طاقباز میخوابند و تکان نمیخورند. شیطنتم گُل کرد و با حناهایی که روی سرم گذاشته بودم، ۴ تا قلقلی درست کردم و به لُپ پیام و حسن چسباندم و گرفتم خوابیدم.
صبح رفتیم حمام و سر و رویمان را شستیم. ۲ تا توپ حنایی روی گونههای شهید پیام رزاقیپور وشهید مهوشمحمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچهها را فراهم کرده بود. البته این ۲ شهید به من لطف داشتند وهیچ گله ای نکردند؛ اما شانس آوردم، شهید حاجعبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰، رفته بود حج؛ اگراو بود، گوشم را میگرفت و میگفت: «باز شیطونی کردی؟!»
شهید «حسن مهوشمحمدی» چند روز بعد با آن لُپهای حنایی به شهادت رسید. شهید «پیام پوررازقی» سال بعد در تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک از شهر مهران آسمانی شد.
*فارس