شهدای ایران:به نقل از دفاع پرس، جوانی از دیار قائمشهر بود که برای لبیک به ندای حسینگونه امام خود به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت. او معتقد بود که خونش از خون علیاکبر و علیاصغر امام حسین (ع) رنگینتر نیست؛ پس برای همین برزگتزین و ارزشمندترین دارایی خود، یعنی جانش را در طلبق اخلاص نهاد و عاشقانه به معبود خود تقدیم کرد؛ آری «احمدعلی قادری» جوان قائمشهری بود که از لشکر ۲۵ کربلا به جبهه اعزام شد و سرانجام ۲۶ بهمن سال ۱۳۶۴ در شطعلی به شهادت رسید؛ اما پیکر مطهرش حدود ۱۰ سال بعد یعنی شهریور سال ۱۳۷۴ بازگشت و پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای بیشه سر قائمشهر به خاک سپرده شد.
شهید احمدعلی قادری در وصیتنامه خود، توصیههایی به امت حزبالله و خانوادهاش داشته است که مهمترین آنها عبارتند از: اطلاعت از امام خمینی، پشتیبانی از ولایتفقیه، حرکت در خط سرخ آل محمد (ص)، اهمیت به مسائل مذهبی و دینی و...؛ وصیتنامهای که نشان از درک بالای این شهید والامقام از لحاظ اعتقاد به مسائل دینی و آرمانهای انقلاب اسلامی دارد؛ لذا در ادامه مروری خواهیم داشت بر وصیتنامه شهید قادری:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ. (قرآن مجید)
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه.
کسی که مرا طلب کند، مییابد و کسی که مرا یافت، میشناسد و کسی که مرا شناخت، عاشقم میشود. کسی که عاشقم شد، من هم عاشق او میشوم و کسی که من عاشق او شوم، او را میکشم و کسی را که کشتم، دیه او بر من است و کسی که دیه او بر من باشد، پس من خود دیه او هستم. (حدیث قدسی)
با سلام به حضرت ولیعصر (عج) و نایب بر حق او امام خمینی، این چشم امید مستضعفان جهان و سلام و درود بر ارواح پاک شهدای اسلام، سلام بر حسین (ع) و ۷۲ تن شهدای کربلا، سلام بر ۷۲ تن شهید هفت تیر و سید مظلوم شهید بهشتی و سلام و درود فراوان بر شهدای گلگونکفن انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی.
اینجانب «احمدعلی قادری» فرزند «ملا محمد جان قادری»، به امید خدا روانه جبهه حق علیه باطل و جبهه تمامی اسلام بر علیه تمامی کفر میشوم تا به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفته باشم و انشاءالله به دیدار معبود و معشوق خود نائل شوم و در کنار دیگر شهدای اسلام آرام گیرم. از امت حزبالله میخواهم که همواره گوش به فرمان امام بوده و هیچگاه او و یارانش را تنها نگذارند و بدانید که اگر پشتیبان ولایت فقیه باشیم، هیچگاه به ما آسیبی نخواهد رسید.
آری پدر و مادر و خواهر و برادرانم و تمام دوستان و آشنایانم؛ من فرزند کوچک شما براساس رسالت و مسئولیتی که حس نمودم، در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی حرکت بهسوی جبهه نمودم. آری! پدر و مادر عزیزم، دوری من شما را به رنج میدهد. مهر و محبت مادری و پدری بر آن است که من در کنارتان باشم ولیکن زمان کنونی اقتضاء چنین چیزی را نمیکند. آخر مگر نباید به ندای حسینگونه امام امت لبیک گفت؟ امروز من با خون سرخ خود، ندای امام را لبیک میگویم؛ مگر خون من از خون علیاکبر و علیاصغر رنگیتر است؟
این وصیت آخر من است؛ از قرار معلوم عازم هستیم.
اول اینکه از تمام فامیلها و بستگان، خصوصاً از خانوادهام میخواهم در خط سرخ آلمحمد (ص) و پیروان امام عزیز باشید.
دوم اینکه دوچرخه را بفروشید و پولش را به جبهه جنگ برسانید، یا اینکه به اندازه قیمت که خود میدانید، بدهید.
سوم اینکه مرا در کنار برادر شهیدم «موسی لطفیان» دفن نمایید و هر روز غروب پنجشنبه من منتظر شما هستم در بهشت رضوان
چهارم؛ از شما پدر و مادر عزیزم میخواهم که هرچه بیشتر به مسائل مذهبی و دینی که راهگشای انسانیت است، اهمیت بدهید.
پنجم؛ هر وقت به یاد من افتادید، شهدای کربلا را در نظر بیاورید.
در خاتمه مرا حلال کنید؛ به امید روز دیدار در بهشت موعود.
(والسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته)
خدایا، خدایا؛ تا انفلاب مهدی، خمینی را نگهدار.
خدایا، خدایا؛ رزمندگان اسلام، پیروزشان بگردان.
خدایا، خدایا؛ زیارت کربلا، نصیبشان بگردان».