غایت آرزوی دست اندرکاران جشنوارههای ما –حتی فجر– رسیدن به وضعیتی مانند فستیوال کن و برلین است درحالی که عمار از هر دو منظر شکلی و ماهوی، راه دیگری برگزیده است اما خطر توقف و تغییر ماهیت آن نیز قابل درک و هشدار است.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس؛ وزیر ارشاد دوران اصلاحات و به خدمت درآمده رسانه های بیگانه در حال حاضر براین باور پا می فشرد که ما نسبت به کشورهای مترقی جهان با کمبود جشنواره های هنری روبرو هستیم . مثلا در فرانسه روزی یک جشنواره از جمله تجمع سماورهای فتیله ای برگزار می شود! روند حمایت از برگزاری انواع جشنواره ها به آنجا کشید که ما صاحب جشنواره های حتی تفکیک جنسیتی شدیم، مانند جشنواره فیلم زنان! که در شهرکرد برگزار شد. رییس محترم سازمان سینمایی دولت دهم نیز براین عقیده بود که برپایی چهل و چند جشنواره سینمایی در سال، یک ضعف محسوس در عرصه سینمای ایران است، لذا باید حداقل سالی 50 جشنواره سینمایی داشته باشیم و ...
نگارنده درعین اینکه با برگزاری جشنواره ها مخالفتی ندارد به همین نسبت نیز بر هدف مندی و تفاوت جدی این رویدادها تاکید دارد که بحث و تحلیل این مقوله، فرصتی دیگر می طلبد. اما بهانه این یادداشت برپایی چهارمین جشنواره فیلم عمار است. جشنواره ای که از بدو کلید خوردنش تا امسال، تمایزی آشکار به لحاظ موضوع، مضمون و خصوصا درساختار با دیگر رویدادهای مشابه دارد. بی تردید برای قضاوت درباره تاثیر و جریان سازی جشنواره ای در حوزه سینما ، چهارسال عمر ناچیزی است، آنهم وقتی که می دانیم بعضا کلید خوردن تا فاینال یک پروژه سینمایی، همسال این جشنواره است.
پیش از طرح هر موضوعی بهتراست بر این واقعیت مبرهن اشاره کنیم که هرگرایش از جشنواره عمار، تفاوت روشنی با رویدادهای هم عرض و طول خود دارد. قوت آن نیز که در چهارمین دوره، بیش از پیش خودنمایی می کند، ناشی از همین تمایزها است. واقعیت اساسی که باعث جلوه عمار است رویکرد جملگی بیش از 40 جشنواره ثبت شده در تقویم جشنواره ها به الگوهای موجود در جهان است. غایت آرزوی دست اندرکاران این جشنواره ها – حتی فیلم فجر –رسیدن به وضعیتی مثلا مانند فستیوال کن و برلین است. یعنی 40 جشنواره ما (متاسفانه) در بحث ساختاری، هنوز قادر به اعمال دیسیپلینی مانند آنچه حاکم بر نمونه های غربی است ، هم نیستند برای همین است که تلاش و کوشش هرساله مدیران جشنواره های ما، بر قاعده هایی است که در آنسوی آب ها رواج دارد. درصورت تحقق چنین آرزویی نهایتا ایران به داشتن جشنواره ای همانند تورنتو به خود خواهد بالید، درحالی که عمار از نطفه بندی تا این دوره، از هر دو منظر شکلی و ماهوی، راه دیگری برگزیده و مسیر متفاوتی پیموده است. رویکرد بومی در فرم و گزینش موضوعی و مضمونی متاثر و متناسب با شعارها و اهداف انقلاب اسلامی، بدون تساهل و تسامح مرسوم، عامل و بانی نمایش نمونه ای از جشنواره است که آن را خاص این دیار کرده است (البته تا رسیدن به مطلوب ، وسعتی ناپیموده باقی است). شاکله این خاص بودن در ارتباط و مرتبطین آن است. به عبارتی قدرت و قوت عمار از مردمی بودن آن می آید. مردمی که رهبر کبیرشان سینما را برای آن ها مباح کرد و سینماگران را در نزد آن ها اعتبار مضاعف بخشید. اگر عموم جشنواره ها وجود خود را با بودجه شکوه مند و با بریز بپاش اثبات کرده و می کنند یا متکی به سوپراستارها و ازمابهتران برای جذابیت بخشی هستند، عمار با انبوه مخاطبان و مراجعان کوچه و بازار و روستایی و شهرستانی تثبیت شده است. جنسی از مردم که نقشی بی بدیل در براندازی نظام کهنه داشتند و در برپایی نظام نو به حساب آمدند و همچنان با حضور خود باعث و بانی حیات و تداوم انقلاب و تعمیق جمهوریت شده و می شوند. رمز توفیق عمار در وصل به چنین مردمی است. نیروی لایزالی که قوت می بخشد و درصورت نادیده گرفته شدن قدرت را می گیرد . عمار فرصت دهی به جوانان هنرمند از بدنه و نفوس ایران است ، جوانانی که دیگر نگران دیده نشدن نیستند. عمار خلایی را پر کرده که رسانه های بیرونی بدنبال آن بودند و متقابلا حضورهمین جوانان از جنس انبوه جمعیت ایران (از تولید تا توزیع و مصرف) جشنواره عمار را به درجه ای رسانده که حالا دیگر کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد .خلاصه کنیم کسی شکی ندارد که عمار حرف و حدیثی تازه و با طراوت در عرصه سینما است. می خواهد مسیری را باز کند که سال هاست بقیه با تکرار خود درجا می زنند. عمار نوعی از اجرا را دستمایه مدیریت خود قرار داده که عین روابط و مناسبات مردم است: شبکه اجتماعی مسجدی ها.
اکنون پرسش جدی این است که آیا عمار در هدف انتخاب کرده و مسیر متفاوت رسیدن به این مقصود مصر و کامیاب خواهد بود؟ تاریخ تمام رویدادهای فرهنگی و اجتماعی (و پیش از آن سیاسی) نشان می دهد که در صورت اندکی اغماض و کوتاهی ، خطر بالقوه انحراف و اضمحلال چنین رویدادهایی بالفعل خواهد شد یا حداقل ، تهدید رکود و سکون و افتادن به ورطه تکرار و انفعال آن ها عملی خواهد شد.
طبیعی است که حرف نو و حرکت تازه همیشه با موانعی روبروست. همواره آدم ها و جریاناتی مترصد پاشیدگی رویداد از بیرون یا نفوذ به درون به منظور تغییر مسیر وتعدیل آن هستند. مصادره نیز خطر دیگری است. جریانات صاحب مکنت و رسانه و تریبون که خواهان وضعیت موجود هستند چنین اتفاق هایی را بر نمی تابند لذا به هر فعلی برای بازدارندگی آن دست می زنند. از جمله با انزوای رویداد یا حمله هایی با عناوین دهان پرکن تعامل و دیالوگ و نشست و جلسه و ... بدون ایجاد شرایط و امکانات برابر سعی وافری به خرج می دهند تا فعالان رویداد را در منگنه قراردهند. درصورت ناکارآمدی هر یک از گزینه های نامبرده از پای نمی نشینند و نهایتا با تغییر لباس سعی می کنند تا از درون خنثایش کنند. بهتر است تا مثال و مصداقی از ادبیات و سینما بیاوریم (درمثال مناقشه نیست خصوصا که این مثال کمی تند باشد !). آنهایی که کتاب معروف باراباس نوشته پارلاگرکویست را نخوانده اند، احتمالا اثرسینمایی به همین نام، ساخته ریچارد فلابشر با بازی آنتونی کویین را دیده اند. با نضج گرفتن جنبش مومنین طرفدار حضرت عیسی و انهدام رم، مخالفین تا این مقطع، بهترین راه نجات و بقای خود را در همراهی با مومنین میدانند تا بعدا به مقصود خود نایل آیند و ...
حرکت رو به جلو عمار غیرقابل کتمان است اما خطر توقف و تغییر ماهیت آن نیز قابل درک و هشدار است. بی توجهی قبلی به آن نتیجه نداد. انتقادات تند پیشین تحت عنوان «چرا پسوند مردمی»؟ نیز حاصلی به بار نیاورد. حملات در قامت دموکرات منشی هم خنثی شد. تبلیغات بیرونی توسط دشمنان و معاندین هم با خروجی برعکس تمایل آنان، اعتبار بیشتری برای جشنواره خصوصا در نزد عدالت خواهان و معترضین به مظالم جهان خواران، به ارمغان آورد و ... بنابراین شک نکنید که با تاثیرگذاری پس از این جشنواره، انواع دیگری از رفتارها و ابرازنظرهای با الفاظ قشنگ مسالمت جویانه جدیدی در راه است که درصورت بی اثری، مهمترین حربه جواب داده تاریخی به کار گرفته خواهد شد: «همراهی، نزدیکی و پوشیدن لباس همرنگ عماریون» .
ایستادگی در اصول (بدون بستن راه ارتباط) ، تلاش بیش از این برای جذب حداکثری، استفاده از کاربلدها در بخش های تخصصی، ایجاد اتاق های مشاوره، به روز بودن در حوزه های مرتبط ، ایجاد فضای کمی گرایی به منظور کشف آثار کیفی، افزایش سقف درک و اهمیت اطلاع رسانی، به کارگیری تمهیدات انگیزه ساز، بالابردن ضریب تحمل نقد در بدنه رویداد، کوتاه نیامدن از نفی عوامل و عناصر بی هویت، فعال بودن دبیرخانه در طول سال، رها نکردن استعدادهای کشف شده در جشنواره، ترجیح مخاطبان و فعالان انبوه بر رضایت شبه روشنفکر و مدیران حتی کم اصالت، تزریق محتوای به جوشش آوردن دایمی همکاران تولید و توزیع، تشکیل و دایر کردن کلاس های آموزشی پیرامون جشنواره، درگیرکردن بیش از پیش فیلمسازان همفکر(اعم از پیر و جوان)، رایزنی و کسب امکانات دیده شدن آثار توسط مصرف کننده های دیگر علاوه بر اکران های مردمی و ... وموارد دیگر قابل اهتمام به وسیله برگزارکنندگان جشنواره، راه را بر فرصت طلبان و معاندین خواهان خنثایی جشنواره خواهد بست.
بحران، رکود و سکون یا حتی تعطیلی در انتظار هر رویدادی است. رصد عوامل بازدارنده و خنثی کردن آن ها امروز عملی است. امید به حیات، طول عمر مفید، جریان سازی و تاثیر گذاری رویدادی مانند جشنواره مردمی فیلم عمار از کودکی زنده شدنی است. با دیدن فردا، از تبدیل عمار به سرنوشت دیگر جشنواره ها پیشگیری کنیم. انشاالله.
نگارنده درعین اینکه با برگزاری جشنواره ها مخالفتی ندارد به همین نسبت نیز بر هدف مندی و تفاوت جدی این رویدادها تاکید دارد که بحث و تحلیل این مقوله، فرصتی دیگر می طلبد. اما بهانه این یادداشت برپایی چهارمین جشنواره فیلم عمار است. جشنواره ای که از بدو کلید خوردنش تا امسال، تمایزی آشکار به لحاظ موضوع، مضمون و خصوصا درساختار با دیگر رویدادهای مشابه دارد. بی تردید برای قضاوت درباره تاثیر و جریان سازی جشنواره ای در حوزه سینما ، چهارسال عمر ناچیزی است، آنهم وقتی که می دانیم بعضا کلید خوردن تا فاینال یک پروژه سینمایی، همسال این جشنواره است.
پیش از طرح هر موضوعی بهتراست بر این واقعیت مبرهن اشاره کنیم که هرگرایش از جشنواره عمار، تفاوت روشنی با رویدادهای هم عرض و طول خود دارد. قوت آن نیز که در چهارمین دوره، بیش از پیش خودنمایی می کند، ناشی از همین تمایزها است. واقعیت اساسی که باعث جلوه عمار است رویکرد جملگی بیش از 40 جشنواره ثبت شده در تقویم جشنواره ها به الگوهای موجود در جهان است. غایت آرزوی دست اندرکاران این جشنواره ها – حتی فیلم فجر –رسیدن به وضعیتی مثلا مانند فستیوال کن و برلین است. یعنی 40 جشنواره ما (متاسفانه) در بحث ساختاری، هنوز قادر به اعمال دیسیپلینی مانند آنچه حاکم بر نمونه های غربی است ، هم نیستند برای همین است که تلاش و کوشش هرساله مدیران جشنواره های ما، بر قاعده هایی است که در آنسوی آب ها رواج دارد. درصورت تحقق چنین آرزویی نهایتا ایران به داشتن جشنواره ای همانند تورنتو به خود خواهد بالید، درحالی که عمار از نطفه بندی تا این دوره، از هر دو منظر شکلی و ماهوی، راه دیگری برگزیده و مسیر متفاوتی پیموده است. رویکرد بومی در فرم و گزینش موضوعی و مضمونی متاثر و متناسب با شعارها و اهداف انقلاب اسلامی، بدون تساهل و تسامح مرسوم، عامل و بانی نمایش نمونه ای از جشنواره است که آن را خاص این دیار کرده است (البته تا رسیدن به مطلوب ، وسعتی ناپیموده باقی است). شاکله این خاص بودن در ارتباط و مرتبطین آن است. به عبارتی قدرت و قوت عمار از مردمی بودن آن می آید. مردمی که رهبر کبیرشان سینما را برای آن ها مباح کرد و سینماگران را در نزد آن ها اعتبار مضاعف بخشید. اگر عموم جشنواره ها وجود خود را با بودجه شکوه مند و با بریز بپاش اثبات کرده و می کنند یا متکی به سوپراستارها و ازمابهتران برای جذابیت بخشی هستند، عمار با انبوه مخاطبان و مراجعان کوچه و بازار و روستایی و شهرستانی تثبیت شده است. جنسی از مردم که نقشی بی بدیل در براندازی نظام کهنه داشتند و در برپایی نظام نو به حساب آمدند و همچنان با حضور خود باعث و بانی حیات و تداوم انقلاب و تعمیق جمهوریت شده و می شوند. رمز توفیق عمار در وصل به چنین مردمی است. نیروی لایزالی که قوت می بخشد و درصورت نادیده گرفته شدن قدرت را می گیرد . عمار فرصت دهی به جوانان هنرمند از بدنه و نفوس ایران است ، جوانانی که دیگر نگران دیده نشدن نیستند. عمار خلایی را پر کرده که رسانه های بیرونی بدنبال آن بودند و متقابلا حضورهمین جوانان از جنس انبوه جمعیت ایران (از تولید تا توزیع و مصرف) جشنواره عمار را به درجه ای رسانده که حالا دیگر کسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد .خلاصه کنیم کسی شکی ندارد که عمار حرف و حدیثی تازه و با طراوت در عرصه سینما است. می خواهد مسیری را باز کند که سال هاست بقیه با تکرار خود درجا می زنند. عمار نوعی از اجرا را دستمایه مدیریت خود قرار داده که عین روابط و مناسبات مردم است: شبکه اجتماعی مسجدی ها.
اکنون پرسش جدی این است که آیا عمار در هدف انتخاب کرده و مسیر متفاوت رسیدن به این مقصود مصر و کامیاب خواهد بود؟ تاریخ تمام رویدادهای فرهنگی و اجتماعی (و پیش از آن سیاسی) نشان می دهد که در صورت اندکی اغماض و کوتاهی ، خطر بالقوه انحراف و اضمحلال چنین رویدادهایی بالفعل خواهد شد یا حداقل ، تهدید رکود و سکون و افتادن به ورطه تکرار و انفعال آن ها عملی خواهد شد.
طبیعی است که حرف نو و حرکت تازه همیشه با موانعی روبروست. همواره آدم ها و جریاناتی مترصد پاشیدگی رویداد از بیرون یا نفوذ به درون به منظور تغییر مسیر وتعدیل آن هستند. مصادره نیز خطر دیگری است. جریانات صاحب مکنت و رسانه و تریبون که خواهان وضعیت موجود هستند چنین اتفاق هایی را بر نمی تابند لذا به هر فعلی برای بازدارندگی آن دست می زنند. از جمله با انزوای رویداد یا حمله هایی با عناوین دهان پرکن تعامل و دیالوگ و نشست و جلسه و ... بدون ایجاد شرایط و امکانات برابر سعی وافری به خرج می دهند تا فعالان رویداد را در منگنه قراردهند. درصورت ناکارآمدی هر یک از گزینه های نامبرده از پای نمی نشینند و نهایتا با تغییر لباس سعی می کنند تا از درون خنثایش کنند. بهتر است تا مثال و مصداقی از ادبیات و سینما بیاوریم (درمثال مناقشه نیست خصوصا که این مثال کمی تند باشد !). آنهایی که کتاب معروف باراباس نوشته پارلاگرکویست را نخوانده اند، احتمالا اثرسینمایی به همین نام، ساخته ریچارد فلابشر با بازی آنتونی کویین را دیده اند. با نضج گرفتن جنبش مومنین طرفدار حضرت عیسی و انهدام رم، مخالفین تا این مقطع، بهترین راه نجات و بقای خود را در همراهی با مومنین میدانند تا بعدا به مقصود خود نایل آیند و ...
حرکت رو به جلو عمار غیرقابل کتمان است اما خطر توقف و تغییر ماهیت آن نیز قابل درک و هشدار است. بی توجهی قبلی به آن نتیجه نداد. انتقادات تند پیشین تحت عنوان «چرا پسوند مردمی»؟ نیز حاصلی به بار نیاورد. حملات در قامت دموکرات منشی هم خنثی شد. تبلیغات بیرونی توسط دشمنان و معاندین هم با خروجی برعکس تمایل آنان، اعتبار بیشتری برای جشنواره خصوصا در نزد عدالت خواهان و معترضین به مظالم جهان خواران، به ارمغان آورد و ... بنابراین شک نکنید که با تاثیرگذاری پس از این جشنواره، انواع دیگری از رفتارها و ابرازنظرهای با الفاظ قشنگ مسالمت جویانه جدیدی در راه است که درصورت بی اثری، مهمترین حربه جواب داده تاریخی به کار گرفته خواهد شد: «همراهی، نزدیکی و پوشیدن لباس همرنگ عماریون» .
ایستادگی در اصول (بدون بستن راه ارتباط) ، تلاش بیش از این برای جذب حداکثری، استفاده از کاربلدها در بخش های تخصصی، ایجاد اتاق های مشاوره، به روز بودن در حوزه های مرتبط ، ایجاد فضای کمی گرایی به منظور کشف آثار کیفی، افزایش سقف درک و اهمیت اطلاع رسانی، به کارگیری تمهیدات انگیزه ساز، بالابردن ضریب تحمل نقد در بدنه رویداد، کوتاه نیامدن از نفی عوامل و عناصر بی هویت، فعال بودن دبیرخانه در طول سال، رها نکردن استعدادهای کشف شده در جشنواره، ترجیح مخاطبان و فعالان انبوه بر رضایت شبه روشنفکر و مدیران حتی کم اصالت، تزریق محتوای به جوشش آوردن دایمی همکاران تولید و توزیع، تشکیل و دایر کردن کلاس های آموزشی پیرامون جشنواره، درگیرکردن بیش از پیش فیلمسازان همفکر(اعم از پیر و جوان)، رایزنی و کسب امکانات دیده شدن آثار توسط مصرف کننده های دیگر علاوه بر اکران های مردمی و ... وموارد دیگر قابل اهتمام به وسیله برگزارکنندگان جشنواره، راه را بر فرصت طلبان و معاندین خواهان خنثایی جشنواره خواهد بست.
بحران، رکود و سکون یا حتی تعطیلی در انتظار هر رویدادی است. رصد عوامل بازدارنده و خنثی کردن آن ها امروز عملی است. امید به حیات، طول عمر مفید، جریان سازی و تاثیر گذاری رویدادی مانند جشنواره مردمی فیلم عمار از کودکی زنده شدنی است. با دیدن فردا، از تبدیل عمار به سرنوشت دیگر جشنواره ها پیشگیری کنیم. انشاالله.