شهدای ایران shohadayeiran.com

 جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس در آستانه سی وسومین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت : امام مهربان ما ،در آخرین وصیت خود هم از یاران خود غافل نشد و وصیت نمود که نگذارید رزمندگان پیشکسوتان جهاد وشهادت در پیچ وخم زندگی روزمره به فراموشی، سپرده شوند.

شهدای ایران :جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس در آستانه سی وسومین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت : امام مهربان ما ،در آخرین وصیت خود هم از یاران خود غافل نشد و وصیت نمود که نگذارید رزمندگان پیشکسوتان جهاد وشهادت در پیچ وخم زندگی روزمره به فراموشی، سپرده شوند.

به نقل از ایرنا،محمدرضا احمدی جانباز شیمیایی و رزمنده ۱۳ ساله دوران دفاع مقدس و فعال مجازی حوزه ایثار وشهادت درسنین نوجوانی ۱۳ و۱۴ و۱۵ سالگی درسالهای ۶۳ و۶۴ و۶۵ در صحنه های نبرد و عملیاتهای استراتژیک دفاع مقدس حضور گسترده داشته و در عملیات غرور آفرین والفجر ۸ (فتح فاو) در سال۶۴ ۱۳  در پاتک سنگین گارد ریاست جمهوری رژیم بعث و در حملات شیمیایی دشمن در سه راهی فاو ام القصر به درجه جانبازی شیمیایی نایل گشته است .وی در عملیات کربلای ۵ در سال ۶۵ ودر منطقه عملیاتی شلمچه ودر جزیره ام الطویل عراق و براثرحجم آتش سنگین دشمن زخمی شده است.

وی در دل نوشته ای خطاب به عاشقان روح الله افزود : امام عزیزم ،در سالگرد عروج ملکوتی ات بار دیگر تمام غم های عالم بر دلهایمان چنگ می زندو آسمان چشمانمان ابری میشود واین داغ نبودنت هرسال در این روز تکرار می شود. سالی که تو آمدی نوجوان ۱۱ ساله ای بیش نبودم و از همان نوجوانی با اندیشه های ناب و روشنت آشنا شدم و دل در گرو تودادم  وکلام زیبا و مهر ومحبتت براعماق  دل وجانم نفوذ کرد. وقدم در راه تو گذاشتم  و وقتی ۱۳ ساله شدم دشمن خبیث و تا دندان مسلح بر سرزمینمان حمله ورشد. وقتی فرمان دادی که جوانان جبهه ها را پر کنند ودر مقابل تجاوز دشمن ودفاع ازخاک وطن مردانه بایستند.

احمدی ادامه داد: سنم خیلی  کم بود وجثه ای نداشتم ولی عشق اطاعت از فرمانت و دفاع از وطن در مقابل دشمن قوی تر از ان بود که مانع من شود و هر طور شده با التماس وخواهش وبا سختی خودم را به میدان نبرد با دشمن رساندم و همنفس وهمقدم یارانت در جبهه هاشدم. چه دانشگاه بزرگی و چه  روزهایی وصف ناشدنی بود که در هیچ کلامی نمی گنجد.چگونه  آن همه عشق و ارادت یارانت به تو را باز گو کنم.  عطر کلامت چنان در قلبهای یارانت نفوذ داشت که هیچ معبر و مانع وسلاحی نمی توانست جلو دارشان باشد حتی اگر تکه وپاره می شدند ولی نمی گذاشتند حرف امامشان زمین بماند.

جانباز شیمایی : امام راحل در آخرین لحظات زندگی خود سفارش رزمندگان را کرد

این رزمنده گفت : آری ماشیفته و عاشق امام خود و راهش که همان راه سرخ عاشورایی حسین ابن علی (ع) ویارانش بود بودیم  که این بار در کربلای ایران تاریخ در حال تکرار شدن بود. وما در وسط معرکه بودیم وآن روزها عشق با یارانت چه ها که نمی کرد. وچه یاران باوفایی که تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خونشان از آرمانهای انقلابی که معمارش بودی دفاع کردند و در روی دستانمان به شهادت رسیدند و چه عاشقانه و مظلومانه آسمانی شدند.

"بله با رهنمودهایت و با دعای خیر تو و جانفشانی یارانت چه فتح الفتوح هایی که در تاریخ سرزمینمان رقم خورد ودر تاریخ ثبت شد ودرس استقامت و ایثار ومقاومت تا پیروزی برای ایندگان گردید.آنها که آخرین پیام و وصیتشان پیروی از خط ولایت فقیه بود و تا آخرین لحظه گفتند نگذارید امام تنها بماند. آن روزها گذشت وگذشت و دل ما همچنان در گرو تو و در رکابت ماندیم . تا اینکه خبر پرواز روح ملکوتی ات بدترین خبر برایمان شد وای کاش هیچگاه آن خبر را نمی شنیدیم .امروز طوفانی از غم واندوه بر دلهایمان نشست و با رفتنت لبخند در لبهایمان خشکیدو چشمانمان پر از اشک ودلهایمان پر از اه وافسوس شد.مگر می شود نبودنت را باور می کردیم. 

یادم می آید در آن سال دانشجو بودم خودم را به سرعت و سراسیمه تا بهشت زهرا رساندم تا در روز وشب وداع و در تشییع میلیونی و تاریخی ات بهمراه انبوه جمعیت سوگواران وعاشقانت  باشم  . سیل جمعیت آنقدر زیاد و وصف ناشدنی بود که به دریایی تبدیل شده بود و حرکت جمعیت همانند موجهایی بزرگ دیده می شد.  چه عاشقانی که از فرط، گریه وز اری وبر سر زدن از حال می رفتندو حتی جان به جان آفرین تسلیم می کردند و بر روی دستان جمعیت عزادار به عقب هدایت می شدند.  وداعی تاریخی  امتی بزرگی با امامشان  مگر در قالب کلمات می گنجد و قابل بیان است. چگونه رفتنت را باور می کردم تو که همانند پدری مهربان برایمان بودی امام عزیزم، نهضتت بعثت دوباره بود و  کلام نافذ و در عین حال ساده وپر از مهربانیت بذر ایمان و معنویت در دلهایمان کاشته بود.

جانباز شیمایی : امام راحل در آخرین لحظات زندگی خود سفارش رزمندگان را کرد

حال در جلو چشمان سرباز کوچکت و هزاران عاشق و دلباخته و یاران وفادارت در حالی که روحت در آسمانهاست وجسم پاکت در محفظه ای، شیشه ای آرام و نورانی خوابیده بود وما برایت عزاداری می کردیم و نوحه می خواندیم بر سر وسینه می زدیم و وقتی خسته و بی حال می شدیم با قطره های آبهایی که رویمان می پاشیدند دوباره فریاد عزا عزاست امروز  مهدی صاحب زمان صاحب عزاست امروز سر می دادیم.  صداها در هم پیچیده شده بود و هر گروه برای خودش نوحه و نغمه ها ی عزا می خواند انگار حس گرسنگی وتشنگی وخواب و غذا  رامتوجه نبودیم و همه وجودمان فقط وفقط تو را فریاد می زد .چندین روز وشب وروزها وهفته ها ولی باورمان نمی شد که تو از میان ما رفته ای فرمانده کل قوا و ای رهبر وپیر فرزانه ما. تو رفتی و امانتی بزرگ بر دوش ما نهادی و آن رسالت ادامه نهضت عاشورایی ات و پیروی از ولایت ورهبری و به سر منزل مقصود رساندن کشتی انقلاب  از حوادث و ناملایمات و طوفانهای حوادث وفتنه ها.

آری ای امام مهربانم تو در آخرین وصیت خود هم از ما یاورانت غافل نشدی و وصیت نمودی که مگذارید  رزمندگان پیشکسوتان جهاد وشهادت در پیچ وخم زندگی روزمره به فراموشی، سپرده شوند و پیگیر مشکلاتشان باشید چرا که در زمان حیاتت هم ارادتت را به یاورانت نشان دادی و با اخلاص و تواضع وصف ناشدنی فرمودی من بر دست وبازوان رزمندگان بوسه می زنم و بر ابن بوسه افتخار کردی."

این جانباز شیمایی در پایان گفت : امام عزیز مطمئن باش که یاوران واقعی ات از عاشورا درس گرفته اند و همچنان در راه مکتب و نهضت حسینی تو و پای بند بر عهدی که با تو بستند هستند و در مسیر ونهضت عاشورایی تو گام برمی دارند وبا وجود تمام ناملایمات و نامهربانی ها ودشمنی ها و خباثت ها چه از دشمنان خارجی و چه داخلی همچنان یار و یاور ولایت ورهبری ودر رکاب نایب امام زمان (عج) تا آخرین نفس پای ارمانهای انقلاب وشهدا ایستاده اند. 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار