شهدای ایران:به نقل از کیهان، معامله با غرب بر سر تواناییهای دفاعی و میدانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، راهکار کسانی بود که پیشبرد اهداف خود را در تکمیل پروژه برجام با نسخههای دوم و سوم جستوجو میکردند.
روزنامه ایران در بررسی «آدرس اشتباه حامیان برجام 2 و 3» نوشت: روحانی تنها چند ماه پس از دستیابی ایران و کشورهای 1+5 به توافق هستهای و بدون راستیآزمایی طرف مقابل، با گفتن اینکه «برجام یک تمام شد، همه باید برای اجرای برجام 2 به صحنه بیایند»، خود را برای مذاکره پیرامون زیادهخواهی کشورهای غربی آماده نشان داد. بنابراین میشد تصور کرد که او چند سال بعد با تنزل دادن خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام به یک اتفاق عادی و دست چندم، چشم خود را بر عهدشکنی غرب ببندد. اوج غفلت از واقعیات صحنه، یک سال پس از خروج ترامپ و تصویب یکی پس از دیگری تحریمهای این کشور روی داد که روحانی در مواجهه با آن سیاست «صبر استراتژیک» پیشه کرده بود و در عین حال
نسبت به سیگنالهای ارسالی واشنگتن به مذاکره دوجانبه، خود را بیمیل نشان نمیداد.
این تمایل به گفتوگو به رغم تداوم تحریمهای آمریکایی در 4 شهریور 1398 در آستانه سفر روحانی به نیویورک برای شرکت در اجلاس سالانه سازمان ملل پدیدار شد که گفت: «اگر بدانم به جلسهای بروم و با کسی ملاقات کنم که کشور من آباد میشود و مشکلات مردم حل میشود من دریغ نخواهم کرد.» او در 22 مهر همان سال تا به آنجا پیش رفت که تاکید کرد: «هر زمان اطمینان پیدا کنم که منافع ملت ایران در اجلاسی یا جلسهای تامین میشود و بار فشار از روی دوش مردم برداشته میشود، من هستم. حاضرم شخصا در این راه قربانی شوم.» این سخن، نشان از انگاره خوشبینانه روحانی داشت که متصور بود، صرف قرار گرفتن در یک قاب با رئیسجمهور وقت آمریکا میتواند جبرانی برای منافع از دست رفته ایران باشد.
روحانی نه تنها برای این پرسش پیچیده ناظران که «ایران در مواجهه با توافقی که به مبادلات مالی و فروش نفت آن کمک نمیکند، نهایتا چه خواهد کرد؟» پاسخی نداشت بلکه در ماههای پایانی دولتش که با وجود نظام سختگیرانه تحریمهای ایالات متحده ادعا کرد: «فرصت دستیابی به توافق را از دولت دوازدهم گرفتند، برای از دست رفتن این فرصت متاسفیم.»
اشاره او به مذاکراتی بود که دیپلماتهایش در پی روی کار آمدن «جو بایدن»، رئیسجمهور دموکرات آمریکا برای احیای توافق هستهای به جریان انداخته بودند و به نظر میرسید که گزینه مهم دولت دوازدهم برای به مقصد رساندن این فرآیند دیپلماتیک، «چراغ سبز» به درخواستهای زیادهطلبانه آمریکا فارغ از چهارچوب توافق هستهای مبنی بر پیوست کردن برجام 2و 3 به مذاکرات بازگشت به برجام باشد.
این در حالی بود که مطالبه کلیدی دولت بایدن از دولت روحانی، علاوهبر پرونده هستهای بر برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران تمرکز داشت و بایدن میکوشید به مقامهای ایرانی این پیام را منتقل کند که اگر مذاکره بر سر این موضوعات را بپذیرند، او در مقابل، امتیازهای حداقلی خواهد داد.
اما راهکار دولت رئیسی، عبور از تحریمهای ناعادلانه، و نه تکیه صرف به گزینه مذاکره بود. این مهم مبنایی برای قاعده «بر هم زدن توازن» در پروندههای راهبردی سیاست خارجی رئیسی شد و توانست عاملی برای عقب راندن غرب و امتیازگیری بیشتر پای میز مذاکره باشد. از جمله عوامل مهمی که اخیرا نشانه مهمی از بر هم زدن بازی از سوی ایران به شمار میرفت، بیپاسخ نگذاشتن سیاست تقابلجویی اسرائیل در منطقه بود. اصابت موشکهای ایرانی در خاک فلسطین اشغالی، تنها بخشی از عملیات میدانی برای قدرتنمایی نظامی ایران بود. چه دولت سیزدهم به این واقعیت وقوف داشت که تحقق حداکثری منافع کشور در سیاست خارجی بدون بهرهگیری از فناوری در صنایع نظامی و بازنمایی این فناوری در دفع تهدیدات مستقیم دشمن ممکن نیست. اینکه قدرت بیشتر به بازیگری تعلق میگیرد که ابزار قدرتمندتری داشته باشد و ایران تا اینجای کار توانسته به واسطه این راهبرد هوشمندانه، توازن نزاع در منطقه را تغییر داده و هزینههای غیرمستقیم حمایت ایالات متحده از تلآویو در مقابله با ایران را بالا ببرد.