شهدای ایران:سرویس فرهنگی/ محمد عسگری پس از «اتاقک گلی» در دومین تجربه فیلمسازی خودش، «آسمان غرب» را ساخت و پس از حضور در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر، فیلم خود را راهی اکران نوروزی کرد.
به نقل از رجانیوز، «آسمان غرب» روایتی است از روزهای اولیه حمله عراق به ایران و تصرف بخشهای وسیعی از خاک میهنمان در چنگال بعثیها. «آسمان غرب» یک پرتره تکنگاری از شهید شیرودی نیست، بلکه بیشتر شبیه به یک قاب دسته جمعی از مجاهدان و رزمندگانی است که در روزهای ابتداِئی جنگ تحمیلی مانع پیشروی دشمن بعثی در خاک ایران اسلامی میشوند. در این عکس دستهجمعی، در کنار شیرودی، مردم هم حضور دارند. همان مردمی که شیرودی، قهرمان آنها بود. مردمی که پس از آغاز جنگ و ناامن شدن منطقه سرپل ذهاب، به پادگان تحت فرماندهی شیرودی پناه بردند و شیرودی به آنها پناه داد. «آسمان غرب» روایتی است از فرماندهای که قهرمان مردم بود و مردم نیز برای قهرمانشان از چیزی دریغ نمیکردند و همه جوره برای دفاع از میهن اسلامی پشت قهرمانشان بودند. در روزهایی ابتدائی جنگ که بنیصدر مهمات را در اختیار رزمندگان قرار نمیداد و حتی دستور تخلیه پادگانها را داده بود، مردم محلی و عشایر با سلاحهای شکاری خودشان در کنار رزمندگان ارتش و سپاه با دشمن بعثی مقابله میکردند؛ علاوه بر آن، همین مردم در تامین امنیت پادگان و تهیه آذوقه به خلبانان هوانیروز کمک میکنند.
«آسمان غرب» در آن قاب دستهجمعی از رزمندگان، به گونهای واضح و شفاف،مردم را تصویر میکند. اما به نطر میرسد مهمترین معضلی که این فیلم از آن رنج میبرد، ضعف در شخصیتپردازی قهرمان داستان، هم در لایه فیلمنامه و هم در لایه نمایشی است. مانند یک عکس دستجمعی که یک نفر در آن به صورت تار میافتد. اگر فیلم «آسمان غرب» را به یک عکس دستجمعی از رزمندگان و مجاهدان روزهای ابتدائی جنگ تحمیلی تشبیه کنیم، چهره شهید شیرودی در این قاب تار افتاده است.
«آسمان غرب» در لایه فیلمنامه، دچار غیرواقعبینی است و ابعادی از شخصیت شهید شیرودی را نادیده گرفته است. «آسمان غرب» به طرز ویژهای بر روی میهندوستی و مردمداری شهید شیرودی تمرکز کرده است که این باعث شده ابعاد دیگر شخصیت ایشان به حاشیه روند. در واقع ابعاد مکتبی و انقلابی شخصیت شهید شیرودی، در فیلم هیچ نمودی ندارد. این واقعیت، از کلیدواژههایی که در دیالوگها ضریب پیدا میکند هم قابل مشاهده است؛ کلیدواژههایی مانند اسلام، امام و انقلاب در فیلم تقریبا هیچ نمودی ندارند. تنها در دو صحنه از فیلم، شخصیت شهید شیرودی، عکس امام را از جیبش در میآورد و نگاه میکند که قطعا این دو صحنه نمیتواند ابعاد مکتبی شخصیت شهید شیرودی را به خوبی پوشش دهد.
حال آنکه ابعاد مکتبی شخصیت شهید شیرودی در سخنانش به وضوح روشن است. در مهر ۱۳۵۹، فرماندهی هوانیروز تصمیم میگیرد به پاس زحمات شیرودی در همان روزهای ابتدائی جنگ، به او درجه تشویقی بدهد؛ اما شیرودی ارتقاء درجه را قبول نمیکند و طی نامهای مینویسد:«اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهام. منظوری جز پیروزی اسلام نداشتهام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بودهام، برگردانید».
در جایی دیگر، یک خبرنگار ژاپنی به سراغ شیرودی میرود و میپرسد: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی میخندد و میگوید: «ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.»
شهید شیرودی در یک سخنرانی، در میدان امام تنکابن میگوید: «اگر امام(ره) بگوید دو فرزند خود را در جلوی پای من قربانی کن من این کار را می کنم. چرا که می دانم امام اگر حرفی بگوید از روی برنامه و اصول است. ای مردم قدر امام را بدانید.»
اینها جملاتی از شهید شیرودی هستند که هر کدامشان به خوبی جنبه مکتبی شخصیت شهید شیرودی را منتقل میکنند. اگر سازندگان این فیلم، هر کدام از این جملات را در فیلمنامه لحاظ میکردند، شخصیت بازسازی شده شهید شیرودی، تا این میزان غیرواقعی و تهی از معنی به نظر نمیرسید.
در بعد نمایشی، شخصیت علیاکبر شیرودی با بازی میلاد کیمرام، برای مخاطب باورپذیر نیست. به این معنا که مخاطب در سرتاسر فیلم، دائما از خودش سوال میپرسد که «آیا واقعا این شیرودی است؟ ». بازی میلاد کیمرام با اینکه همان کیفیت قابل قبول همیشگی را دارد ولی تداعیکننده شخصیت شهید شیرودی نیست. گویا به اندازه کافی اسطورهای نیست. اسطورهها بر پایه شگفتیها و تفاوتها شکل میگیرند. بازی میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی شبیه نقشهای قبلی او است؛ حتی لحن و صدای کیمرام همان است. در بازی او شگفتی و تفاوت ویژهای وجود ندارد که یک شخصیت اسطورهای مانند شهید شیرودی را در ذهن خلق کند.
«آسمان غرب»، داستان منسجم و خط سیر داستانی واحد ندارد. در واقع در این فیلم سعی شده است که در کنار شهید شیرودی، شخصیتهای دیگری مانند شهید حسین ادیبیان و شهید حسین همدانی را هم قاب بگیرد و همین عامل باعث شده است که ما با یک فیلمنامه چندپاره روبرو باشیم. البته همیشه یک فیلنامهنویس ماهر میتواند حتی بزرگترین شخصیتها را در چارچوب داستان خودش به خدمت بگیرد به طوری که شخصیتها از چارچوب داستان بیرون نزند؛ اما در «آسمان غرب» این اتفاق رخ نداده و شخصیتها در خدمت داستان نیستند.