شهدای ایران:سرویس اجتماعی/سخنگوی آموزش و پرورش روز گذشته گفت: «هیچ معلمی به خاطر بلاگر بودن اخراج نشده اما اگر دانشآموزی از طریق فعالیت معلمان بلاگر آسیب ببیند، با معلم برخورد قانونی میکنیم». این سخن اگرچه مورد توجه رسانهها قرار گرفت و بسیاری آن را به عنوان نقطه شروع جدی گرفتن بحران «معلم-بلاگرها» در نظر گرفتند اما این چالش بنیادینتر و جدیتر از این موضعگیریها است.
به نقل از رجانیوز،در سالهای اخیر معلمهای زیادی به تولید محتوا از کلاسهای درسی خود مشغول شدهاند و در فضای مجازی نیز به میزان قابل توجهی مخاطب جذب کردهاند. کارشناسان از همان ابتدا خطرناک بودن این موضوع را گوش زد کردند اما گویا این اخطارها چندان برای مسئولان آموزش و پرورش اهمیتی نداشته است.
برای مثال سال گذشته معلمی در قائمشهر فیلمی را منتشر کرد که در فضای مجازی بسیار فراگیر شد؛ صدف صفرزاده و دانشآموزان ابتدایی او در حال همخوانی با آهنگ «گنگستر شهر آمل» بودند. پس از فراگیر شدن این فیلم، مقامات آموزشی استان مازندران و مدرسه مذکور، برای برکناری وی از کسوت معلمی تلاش کردند اما این موضوع خیلی زود تبدیل به مسئلهای ملی شد و افراد زیادی در این باره موضعگیری کردند و از این معلم حمایت کردند!
آش آنقدر شور شد که حتی باشگاه فوتبال نساجی مازندران اعلام کرد که قصد استخدام وی را دارد! حواشی به وجود آمده باعث شد تا مدیران ارشد استان عقبنشینی کنند و با پادرمیانی آنها، صفرزاده به سر کار بازگشت. او اکنون یکی از بلاگرهای معروف اینستاگرام است و بنظر میرسد از این راه کسب درآمد میکند. صفرزاده استوریهای زیادی در تبلیغ شرکتهای مهاجرتی و دیگر کسبوکارها اینترنتی منتشر میکند. در واقع او نه تنها به خاطر عملکرد نادرست خود مواخذه نشد بلکه توانست کار خود را حفظ کند و رشد مالی قابل توجهی نیز داشته باشد.
وضعیتی که از این مثال درک میشود هنوز ادامه دارد و آموزش و پرورش هیچ اقدام جدی در راستای مقابله با این جریان انجام نداده است. در سایه همین انفعال روز به روز به تعداد معلم-بلاگرها اضافه میشود و آنها با سواستفاده از احساسات و هیجانات کودکان، تولید محتوا میکنند و به درآمدهای چشمگیری میرسند. این در حالی است که طبق سخنان دیروز سخنگوی وزارت آموزش و پرورش انتشار تصاویر کودکان به هر نوع و حتی با رضایت پدر و مادر آنها خلاف قانون است.
همچنین در نمونهای دیگر که بهخوبی بلاتکلیفی و انفال آموزش و پرورش در برابر پدیده معلم-بلاگری را نشان میدهد، چندی پیش یک زوج در شیراز که معلم-بلاگر بودند و محتوا و شیوه تولید محتوای آنها با فضای آموزشی هیچگونه سنخیتی نداشت، ادعا کردند که پس از اقدامات خود اخراج شدهاند! این موضوع توسط وزیر آ.پ تکذیب شد و وی اعلام کرد تنها به آنها «اخطار» داده شده است.
وزارت آموزش پرورش که در سالهای اخیر ظرفیت جذب خود را افزایش داده است، باید به مراحل پس از آن نیز فکر کند؛ حتی در غربیترین نهادهای آموزشی نیز چنین خلا نظارتی بر رفتار معلمان وجود ندارد. بلاگری کردن با کودکان و استفاده ابزاری از آنها قطعا خلاف قانون و تهدیدی برای فرهنگ کشور و آموزش نسل جدید (آن هم در این شرایط که فضای مجازی و عنان گسیختگی آن به خودی خود تهدید محسوب میشود) است که انتظار میرود آموزش و پرورش چارهای واقعی برای آن بیاندیشد.