شهدای ایران:تنوع مذهبی و قومی در ایران از گذشتههای دور تا امروز وجود داشته، اما وقتی پای دفاع از خاک و وطن باشد، فارغ از قوم و مذهب، همه ایرانی هستیم.
شهید جمشید گرشاسبی یکی از جوانان دلیر زرتشتی که روی نام و خاک ایران حساس بود. او در سال ۱۳۴۲ ش. در خانوادهای کشاورز متولد شد. تحصیلاتش را در دبستان بهرام گشتاسبی در حسن آباد و دوره راهنمایی را در مدرسه رستم آبادیان تهران گذراند و از دبیرستان مطهری در رشته ریاضی فیزیک فارغالتحصیل شد.
او که پسری زرنگ و باهوش بود بعد از گرفتن دیپلم، کار آزاد را انتخاب کرد و همراه با یکی از دوستانش به نقاشی ساختمان مشغول شد. زمان سربازیش فرا رسید و میبایست خود را معرفی میکرد.
چند نفر از دوستانش پیش از رسیدن به موعد سربازی به هند رفتند تا در اوضاع جنگ به سربازی نروند؛ این امکان برای او هم فراهم بود ولی او بهرغم اصرارهای مادر که به شدت نگران جان او بود، قبول نمیکند.
پدرش میگوید، جمشید مدارک سربازیش را آماده کرد تا خود را معرفی کند، من که نگرانش بودم برای آنکه به طریقی بتوانم او را از رفتن به جبهه منصرف کنم آنها را پنهان کردم. وقتی برگشت و از مادرش مدارک را خواست، او گفت پدرت برداشته و پنهان کرده. او با گریه به طرف من آمد و گفت پدر من برای حفظ وطنم، پدر و مادرم، ناموسم و آبرویم باید بروم. اگر همه مانند شما فکر کنند پس چه کسی از خاک و سرزمینمان دفاع خواهد کرد، چه کسی ما و میهنمان را از دست دشمن نجات خواهد داد. بالاخره با حرفهایش ما را راضی کرد و مدارکش را از من گرفت و به همراه دوستش نوشیروان زندیان خود را معرفی
کردند.
جمشید و نوشیروان بعد از چهار ماه دوره آموزشی به جبهه اعزام میشوند. جمشید به دلیل مهارت در کونگفو و کاراته و نیرومندی و قد بلندش، جزو کلاه سبزهای لشکر ۲۳ نیروی ویژه میشود. او اول به کرمانشاه و سپس به اهواز و جبهه فرستاده شد. او در ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ در حمله بدر در جبهههای جنوب و مرز شلمچه در جزیره مجنون به شهادت رسید.
یکی از همرزمان نحوه شهادت او را اینچنین بازگو میکند در حمله بدر، اکبر گشتاسبی مجروح میشود و جمشید مأمور میشود که او را با قایق به آن سوی جزیره مجنون برساند و تحویل آمبولانس دهد، جمشید، اکبر را به آن سوی جزیره میرساند. اکبر به دلیل آتش سنگین و پرحجم دشمن، به جمشید پیشنهاد میکند که تو هم با من بمان و برنگرد و به او گوشزد میکند که بازگشت بسیار خطرناک است.
اما جمشید با آگاهی از خطر بازگشت، پس از تحویل دادن اکبر به آمبولانس، با قایق برمیگردد تا به دیگر دوستان زخمیاش که در انتظار رسیدن به پشت جبهه بودند، یاری رساند که در اثر موشکی که به قایقشان اصابت میکند، اثری از جمشید و دیگر همراهانش برجای نمیماند و اینگونه او نیز در راه وطنش به شهادت میرسد./جوان آنلاین