شهدای ایران shohadayeiran.com

اگر بلافاصله در منطقه کربلای ۵ وارد عمل می‌شدیم، تا وقتی که دشمن می‌خواست نیروهایش را فراخوانی کند و از جنوب اروند به شمال اروند انتقال دهد زمان زیادی صرف می‌شد و در نتیجه به اهداف خوبی دست پیدا می‌کردیم. از طرفی در عملیات کربلای ۴ به اهداف آنچنانی نرسیدیم که بخواهیم آن را یک عملیات عمده و اساسی تلقی کنیم. به عبارتی؛ دیگر در سال ۱۳۶۵ موفقیت چندانی نداشتیم و عملیات والفجر ۸ هم تحت تأثیر قرار می‌گرفت.

شهدای ایران:پس از عملیات «کربلای ۴» در قرارگاه جلسه‌ای برگزار شد که حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی هم حضور داشت. ایشان هم در جلسه و هم با افراد به تنهایی صحبت کرد تا جایی که به خاطر دارم آن جلسه سخت‌ترین جلسه فرماندهان بود. تصمیمی سخت باید گرفته می‌شد؛ یا ادامه عملیات یا پذیرش شکست. ماحصل عملیات کربلای ۴ ایجاد رخنه در خطوط شلمچه بود. اساس امیدواری نیروهای خودی هم در شروع عملیات «کربلای ۵» همان بود. آن جلسه سر ساعت شروع شد. آقای هاشمی گفت در اتاق بسته شود. بعضی از افراد نیامده بودند و ایشان به شدت نگران بود.

پس از آن مجدداً اجازه حضور داد. در آن جلسه نظرات و مطالب خود را عنوان کردم و گفتم: «ما چند پارامتر و فاکتور داریم که اگر به آنها توجه کنیم نتیجه مطلوبی خواهیم گرفت. عراقی‌ها عمده نیروهای خود را به جنوب اروند آورده‌اند و در محور عملیات کربلای ۴ در مقابل ما موضع گرفته‌اند بعد از هر عملیات عراقی‌ها به فرماندهانشان مرخصی می‌دهند و نیروهایشان هم ۱۵ تا ۳۰ حتی ۴۵ روز به مرخصی می‌روند.»

در حقیقت می‌خواستیم عملیات کربلای ۴ را یک عملیات فریب ایذایی قلمداد کنیم. علت بررسی مجدد آن در قرارگاه هم این بود که شهدای زیادی داده بودیم حتی بعضی از یگان‌ها دچار مشکل اساسی شده بودند. از آنجا که آمادگی عملیات بعدی را نداشتند، این بررسی‌ها صورت گرفت.

اگر بلافاصله در منطقه کربلای ۵ وارد عمل می‌شدیم، تا وقتی که دشمن می‌خواست نیروهایش را فراخوانی کند و از جنوب اروند به شمال اروند انتقال دهد زمان زیادی صرف می‌شد و در نتیجه به اهداف خوبی دست پیدا می‌کردیم. از طرفی در عملیات کربلای ۴ به اهداف آن چنانی نرسیدیم که بخواهیم آن را یک عملیات عمده و اساسی تلقی کنیم. به عبارتی؛ دیگر در سال ۱۳۶۵ موفقیت چندانی نداشتیم و عملیات والفجر ۸ هم تحت تأثیر قرار می گرفت.

یگان‌هایی مثل لشکر ۵۷ حضرت ابو الفضل (ع)  در عملیات کربلای۴ موفق شده بودند از میادین مین بگذرند و به مواضع نونی شکل برسند. دسترسی به مواضع نونی شکل از اهداف اساسی ما بود. قبل از آن امکان دسترسی به انجا در نظر ما محال بود، ولی وقتی لشکر ۵۷ (ع) به آنجا رسید نظرها عوض شد. حضرت ابوالفضل در جلسات قرارگاه محسن رضایی فرمانده گردان‌های لشکر ۵۷ را جمع کرد و به آنها گفت برای همه فرماندهان توضیح بدهید چه کرده‌اید، یعنی کلاس درس درست کرده بود و خودش هم در آن شرکت می‌کرد.

عملیات کربلای ۵ طرح ریزی شد. قرار بر این بود باقی یگان‌ها از سمت اروند به طرف شلمچه گسیل داده شوند و از حد واسط شلمچه تا بوبیان عملیات انجام شود. مدت آماده سازی بسیار کم بود و حداکثر فرصت داده شده حدود ۱۵ روز بود. مرحله اول عملیات خرمشهر تا پاسگاه بوبیان را شامل می‌شد. وقتی عملیات شروع شد ما با مسائل عدیده‌ای درگیر بودیم. ترس داشتیم که مثلاً عراقی‌ها عملیات رمضان را تکرار نکنند. دشمن بلافاصله بعد از آن عملیات، آب گرفتگی وسیعی را درست کرد که به آبگرفتگی «بوبیان» و «بوارین» معروف شد.

ما باید از یک طرف وارد جزیره بوارین و از طرف دیگر وارد پنج ضلعی می‌شدیم که به «شهرک دوعیجی» منتهی می‌شد. از سوی دیگر باید از قسمت شمالی کانال پرورش ماهی به سمت تنومه حرکت می‌کردیم دو کانال موازی معروف به کانال زوجی از نزدیکی‌های پاسگاه زید به حد واسط شهرک دو عیجی و تنومه وصل می‌شد یک رده دفاعی در مسیر شلمچه، تنومه و بصره بود، ولی این دو کانال از موانع عمده محسوب می‌شـد. در مرحله اول عملیات قرار بود نیروهای ما ابتدا منطقه دو عیجی را تصرف کنند. همچنین دو یگان از شمال کانال ماهیگیری حرکت کنند و آن منطقه را تحت فشار قرار دهند. تعدادی از یگان‌ها هم از سوی پاسگاه شلمچه عملیات کنند و از شرق به غرب منطقه را تحت فشار قرار دهند.

در عملیات دو قرارگاه مأموریت داشتند که عملیات انجام دهند و یک قرارگاه هم در احتیاط بود. در شب اول قرارگاه ما احتیاط عملیات بود. وقتی عملیات شروع شد، با حساسیت عجیبی دعا می‌کردیم دقایقی بعد، وقتی خط دشمن شکسته شد، قرارگاه ما مأموریت پیدا کرد حرکت را به سمت شهرک دوعیجی و نهر جاسم و کانال‌های زوجی و مقر قرارگاه لشکر ۶ عراق ادامه دهد. از سمت شرق به غرب عملیات خود را شروع کردیم. حرکت واقعاً مشکل بود قدم به قدم این منطقه یعنی حدود پنج کیلومتر مربع مسائل و مشکلات بسیاری داشت.

تجهیزاتی که عراقی ها به کار گرفته بودند زیاد بود. پس از حمله «عدنان خیر الله» مطرح کرده بود که ما ۲۰۰۰ لوله توپ را برای آنجا آماده کرده بودیم. این ۲۰۰۰ لوله توپ برای مساحت ۶ کیلومتر مربع بود؛ علاوه بر آن بمباران شیمیایی هم انجام می‌شد. حرکت ما خزنده و سخت بود به کناره نهر دو عیجی رسیدیم و می‌خواستیم از کنار نهر به سمت شهرک دو عیجی برویم. شهرک دوعیجی از عقبه‌های اصلی عراق بود. تیپ هفت کماندویی از سپاه هفتم عراق در آنجا پدافند می‌کرد. برای رسیدن به شهرک که بین ما تا جزیره بوارین قرار داشت باید از آنجا عبور می‌کردیم. وقتی به پشت نهر دو عیجی رسیدیم، زمانی که می‌خواستیم از پشت نهر به سمت جنوب حرکت کنیم از غرب و شرق در معرض گلوله باران بودیم به همین علت باید خاکریز دو جداره می‌زدیم که در آن زمان اسمش را «شمشیر دولبه» گذاشته بودیم یعنی به صورت یک شمشیر وارد شهرک دو عیجی شدیم حد واسط شهرک نهر دو عیجی و نهر جاسم از یک طرف به سمت نهر جاسم و بصره.

با احداث آن خاکریز دو جداره فرماندهان ما بسیج شده بودند، فرماندهانی چون خرازی، احمد کاظمی، کوسه‌چی، میثمی و جعفری همه فرماندهان در رساندن نیرو به این نقطه حساس همکاری می‌کردند. شهرک دو عیجی سقوط کرد و فرمانده تیپ هفت کماندویی عراق اسیر شد. قرارگاه لشکر ۶ دشمن بعد از نهر جاسم مستقر بود. حدود هشت بار به این منطقه حمله شد حملات بسیار سنگین بود. حتی در آخر کار به توپخانه ابلاغ شد هر چه می‌تواند گلوله بریزد. آن قدر گلوله زده شد که فکر می‌کردیم همه چیز خاکستر شده است. وقتی هجوم می‌بردیم می‌دیدیم دورتادور را مین کار گذاشته و سیم خاردار کشیده‌اند.

پس از چند عملیات توانستیم آنجا را به تصرف درآوریم از مناطق دیگری که مشکل ساز شده بود منطقه‌ای بود که دو لشکر ۲۵ و ۲۷ از جناح شمالی عملیات کربلای ۴ رفته و از کانال پرورش ماهی عبور کرده بودند این دو لشکر منطقه‌ای را تصرف کرده بودند که عرض آن یک کیلومتر و طول آن از کانال زوجی تا پنج ضلعی بود. تقریباً یک کیلومتر را در جداره جنوب غربی کانال پرورش ماهی اشغال کرده بودیم. عراقی‌ها خیلی روی این منطقه حساس بودند، به طوری که آن قدر کشته دادند که وقتی نگاه به غرب کانال زوجی می‌کردیم  وحشت می‌کردیم عراقی‌ها از کشته‌ها پُشته ساخته بودند. با تلفات زیاد تقاطع کانال زوجی و پرورش ماهی را در روز تصرف می‌کردند و شب دوباره با حمله رزمندگان اسلام آن را پس می‌دادند. یک شب به جایی رفتم که لشکر ۲۵ کربلا مستقر شده بود. از کانال پرورش ماهی رد شدم خاکریزی بود که به آن «خاکریز ماری شکل» می‌گفتند به دلیل آتشباری سنگین این خاکریز به صورت مارپیچ زده شده بود؛ به طول ۳۰۰ تا پ۵۰۰ متر جلوتر از خط بود کمین لشکر ۲۵ در آنجا استقرار داشت.

به قدری منطقه حساس بود که وقتی با موتور به اول خاکریز ماری شکل رسیدیم عراقی‌ها شروع کردند به خمپاره ۶۰ زدن. یعنی در شب به صدای موتور حساس بودند. موتور را خاموش کردیم و مجبور شدیم به صورت نیم خیز خود را به نوک خاکریز برسانیم تا ببینیم وضعیت چطور است جنازه‌های فراوانی از دشمن روی زمین وجود داشت. به یکی از برادران گفتم: «عراقی‌ها آنقدر کشته می‌دهند تا از اینجا رد شوند.فکر نکنید کار تمام می‌شود و دیگر عراقی‌ها کاری ندارند.»

چند شب از این حادثه گذشت و به سبب حساسیت این نقطه عده‌ای از نیروهای شناسایی در جاهای مختلف مستقر شدند تا خبرها را برسانند. دیگر لازم نبود خبرها ابتدا به گردان، بعد به تیپ و لشکر و قرارگاه برسد سرعت خبر رسانی فوق‌العاده بود. نیروهای قرارگاه در خطوط حساس در محله‌ای کمین حضور داشتند و اخبار مستقیم از داخل کمین به قرارگاه ها می‌رسید. به همین ترتیب یک شب نیروی مستقر در آن خط اعلام کرد امروز فعل و انفعالات و جنب و جوش عراقی‌ها بیشتر شده است. به آنها گفتم بیشتر دقت کنند. ساعت حدود سه یا چهار نیمه شب بود که گفتند: «عراقی ها حمله کرده‌اند.»

بلافاصله به مرتضی قربانی فرمانده لشکر امام حسین گفتم عراقی‌ها به خط آنها حمله کرده‌اند باور نکرد بار دوم تماس گرفت و گفتم: «به خط شما حمله شده و خط در حال شکسته شدن است است.» گفت: «حواسم جمع  است.»

در همان زمان سر و صدای یگان‌ها در بیسیم بلند شد. می‌گفتند عملیات عراقی‌ها شروع شده و خط را شکسته‌اند. خط کانال زوجی شکسته بود و عراقی‌ها به سمت لشکر کربلا آمده بودند. در محل استقرار لشکر ۲۵ کربلا، جاده‌ای به نام جاده «صبر» (پل) بود که ما را از این طرف کانال ماهیگیری به آن طرف می‌رساند. وقتی در امتداد آن پل نگاه می‌کردیم در هر زمان حداقل ۶ تا هشت هلی کوپتر در هوا بودند و جاده را با موشک می‌زدند. توپخانه هم طوری آرایش داده شده بود که ماشین نمی‌توانست حرکت کند.

رساندن آذوقه و مهمات را به کمک نفربر «خشایار» و «پی‌ام‌پی» انجام می‌دادیم در همان زمان یکی از نفربرهای حامل مهمات روی جاده مورد اصابت گلوله قرار گرفت و منهدم شد راه بسته شد. از مهندسی خواستیم چاره‌ای بیندیشد . بلافاصله یک بلدوزر را مأمور کردند تا تقرنفربرمنهدم شده را از جاده خارج کند. بلدوزر مشغول کار شد، اما آن را هم با هلی کوپتر منهدم کردند. جاده را طوری بسته بودند که تصور آن هم دشوار بود لحظه‌ای وجود نداشت که گلوله‌ای روی جاده منفجر نشود و امکان نداشت کسی از روی پل تا آخر سالم برود. با این حال بچه‌ها تا فردای آن روز مقاومت کردند.

شب هر چه امکانات داشتیم از آن طرف آوردیم و هجوم خود را از جنوب کانال ماهیگیری شروع کردیم و تا خاکریزهایی به نام هزار و دو هزار پیشروی کردیم عراقی‌ها نیروهایشان را در آنجا متمرکز کردند. تمرکز نیروهای عراق و موضع گرفتن و تشکیل خط دفاعی در عملیات کربلای ۵ هم متوقف شد با همین اهداف نسبی که به دست آمد، سعی در حفظ منطقه داشتیم بعد از آن پاتک‌های دشمن شروع شد. بمباران شیمیایی می‌کردند و با انواع و اقسام تجهیزات و امکانات گلوله می‌زدند تا آنجا را باز پس بگیرند، ولی کمک‌های خداوند سبحان و رزمندگان اسلام منطقۀ عملیات کربلای ۵ را حفظ کرد.

منبع:

جاده‌های سربی(خاطرات سرلشکر شهید احمد سوداگر)، به کوشش محمدمهدی بهداروند، صفحات 238 تا245.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار