شهدای ایران shohadayeiran.com

حاشیه نگاری شهدای ایران از تشییع 5 شهید گمنام
به میدان امام حسین (ع) که رسیدیم جایی برای ایستادن نبود. گوسفند برایشان قربانی کرده بودند. پدری با گلهای پرپر شده‌ای که بر دست داشت پیکرهای شهدا را گلباران می‌کرد. مردی عکس فرزند شهیدش را بر روی سرگرفته بود. ازنگاهش خیلی چیز‌ها را می‌شد فهمید. در دوری از پسر محاسنی سفیدکرده بود ولی هنوزخبری ازآن نشده بود.
سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ مردم آمده بودند زود‌تر ازآن ساعتی که قرار بود مراسم آغاز شود. اشتیاق به دیدن شهدا را می‌شد دربرق چشمان یکایک آن‌ها حس کرد. مردمی که هیچ قرابتی باشهدا نداشتند اما این باعث نمی‌شد که به استقبال نروند.

اشک‌ها امان را بریده بود، نمی‌شد شاهد پیکر‌هایشان بود و قطرات زلال اشک ازگونه‌هایتان جاری نشود. صبح زود بود وهواسرد. امابا گرمای وجود شهدا، هوانیز تهی غالب کرده بود. درمیان جمعیت همه قشرهارا می‌شد دید. جوانهایی که نه به جبهه رفته بودندکه برای دیداری مجددبا همسنگر‌هایشان آمده باشندونه از غافله شهدای آن زمان جامانده بودند. باهرشکل وقیافه وهر عقیده ونظری آمده بودندتا به شهداخوش آمدبگویند.

شهیدگمنام سلام           خوش آمدی مسافرخسته من

تعدادی ازخانم هابا گل به استقبال شهدا آمده بودند و در هنگام تشییع، پیکرهای شهدا را گلباران می کردند. مادری در میان جمعیت عکس فرزندشهیدش را بر روی گوشی موبایلش نشان می‌داد. به دنبال شهیدش آمده بود. این بار نیز مثل مرتبه‌های قبلی نتوانست نشانی از فرزندش پیدا کند.



سرمای هوا باعث نشده بود مادر نوزادش را به مراسم تشییع شهدای گمنام نیاورد. ازاین دست مادران ونوزادان شیرخوارزیاد به چشم می‌آمدند. در گوشه گوشه این مسیر مادرانی دیده می‌شدند که به دنبال فرزندانشان بودند. این را می‌شداز عکس‌هایی که به دست داشتند به خوبی فهمید.




زمان همه چیز را کهنه می‌کند مگر خون شهید را

به هر مسیری که می‌رسیدی وهرخیابانی را که طی می‌کردی خیل عظیم جمعیت به وضوح قابل دیدن بود. جمعیت در سرتاسر خیابان‌ها موج می‌زد. ابتدا وانتهای آن را نمی‌شد دید. اسپند‌هایی که مادران وپدران شهدا برای فرزندانشان دود کرده بودند، فضای خاصی رادرخیابان‌ها ایجادکرده بود.



به میدان امام حسین (ع) که رسیدیم جایی برای ایستادن نبود. گوسفند برایشان قربانی کرده بودند. پدری با گلهای پرپر شده‌ای که بر دست داشت پیکرهای شهدا را گلباران می‌کرد. مردی عکس فرزند شهیدش را بر روی سرگرفته بود. ازنگاهش خیلی چیز‌ها را می‌شد فهمید. در دوری از پسر محاسنی سفیدکرده بود ولی هنوزخبری ازآن نشده بود.

 انبوه پرچم‌های یا حسین، یا ابوالفضل، یا امام حسن، یااباصالح ومحمدرسول الله که بردستان مردم بود جلوه خاصی به میدان امام حسین(ع) داده بود. مراسم روبه اتمام بود وشهدا را یکی یکی به خاک می‌سپردند. بعداز این همه دلتنگی، بی‌قراری ودوری ازوطن حالا شهدای گمنام به آرامش می‌رسیدند. اگرامروز خانواده‌هایتان را درخیل عظیم جمعیت ندیدیدولی بودند خانواده‌های زیادی که برای شما اشک ریختند، اسپند دودکردند وبرایتان گوسفند قربانی کردند.



مادران با عکسهای شهیدانشان که به همراه داشتند درحال برگشت به خانه‌هایشان بودند بدون اینکه خبری از شهیدشان گرفته باشند.

باید منتظر بمانیم تا دوباره شهرمان معطر به وجودشان شود.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار