پس از آدم، از هبة الله تا
عیسی بن مریم علیهم السلام نیز هر یک آنچه از معبود فرستاده می شد را به
گوش جان خریده و به کار می بستند و مصحف محبوب و کتاب مُنزَل را پیش روی
خویش و قوم و اجتماع خویش نهاده و جانشینان برحق خود را به اجرایی ساختن آن
توصیه و مامور می ساختند.
اما همه این تلاش ها و زحمت ها برای تکمیل
دین خدا و برقراری حکومت الله (2) بر روی زمین به وجود مقدسی منوط و معطوف
بود که نه تنها برترین فرستاده خداوند حکیم است بلکه آغازگر انقلابی جهانی
علیه ظالمان و فاسدان و شکست دهنده طاغوتهای شیطانی گشت و از این رهگذر،
پایه های دین جهان گیر اسلام مبین را بر افراشت.
محمد صل الله علیه و
آله و سلم، آخرین فرستاده خدا و مهربان ترین دعوتگر حق نیز همچون دیگر
انبیای الهی، جانشین و وزیری خدا خواسته و خداپسند در کنار خویش داشت تا
هرگز غم مهجوریت دین و تعالیم آسمانی بر قلب نورانی اش ننشیند و مطمئن باشد
دین جهانی اسلام بر هر راه و دین دیگر تسلط و برتری یافته و پرچم پیروزی
کامل و نهائی حق به اهتزاز در خواهد آمد.(3)
23 سال از رسالت آسمانی اش
می گذشت و اسلام در کنار پیروزی های چشمگیر از دشمنی های بیرونی و درونی در
رنج بود. خودش فرموده بود بیش از هر چیز از یهود امت (4) بر شما نگرانم؛
دشمنی خانه زاد و نیرنگ باز که هرچه در نفاق و کفر پنهان و ستمکاری اش گفته
شده هیچ است.
چند روزی از ماه صفر سال 11 هجری گذشته بود که تعرضات
امپراتوری روم شرقی به سرحدّات مملکت وسیع اسلامی، پیامبر (ص) را به تجهیز
سپاه و اقدام نظامی علیه رومیان واداشت. پیامبر را مامور به تشکیل
سپاهی به فرماندهی "اسامة بن زید بن حارثه" (5) کرد و همگان را به پیوستن
به سپاه اسامه دستور داد و در حالیکه علائم بیماری سخت و جانفسرا در بدن و
چهره اش نمایان گشته بود از هر فرصتی برای ترغیب مسلمانان به جنگ با دشمن
خارجی استفاده کرده و می فرمود:" جهزوا جیش أسامة لعن الله من تخلف عنه"(6)
اما
مصادف شدن این اتفاق مهم با کسالتی که برای رسول الله (ص) پیش آمده بود،
نه تنها بهانه ای واهی برای رویگردانی بسیاری از مسلمین خصوصا خواص جامعه
سیاسی از مشارکت در جهاد گشت بلکه دشمنان داخلی را به این طمع انداخت که به
هر نحو ممکن پیامبر خدا را از سر راه امیال شیطانی خویش بردارند.
بنابر
برخی نقلها آثار سمی که در جنگ خیبر (7)وارد بدن پیامبر شده بود، نمایان
گشته و درد و تب و ضعف مفرطی را بر بدن مبارک پیامبر حاکم کرده بود اما
دشمنان داخلی که از یکسو شاهد ادامه مریضی پیامبر بوده و از سوی دیگر رفتن
به مرزهای شمال غربی حجاز را کاری سخت می دانستند به فکری شیطانی روی
آوردند.
چند روزی به آخر صفر سال 11 هجری باقی بود که اطرافیان نبی مکرم
اسلام (ص) با وجود نهی و مخالفت مکرر ایشان و در حالیکه از شدت آثار سم
خیبر(8) از هوش رفته بود، سم دیگری را به بهانه دارو به پیامبر خوراندند.
پیامبر که گاه و بی گاه به هوش می آمد متوجه این اقدام زنان اطراف خود شد و
فرمود: چرا با من اینگونه کردید؟ و سپس همه حاضرین جز فضل بن عباس بن
عبدالمطلب را امر کرد که از ان دارو بخورند اما کسی امرشان را اطاعت نکرد
تا مشخص شود به جای دارو به پیامبر سم خورانده اند. نبی مکرم(ص) با دیدن
این صحنه به حبشی بودن سم و زنان که سم را به پیامبر خورانده بودند، اشاره
فرمودند. همچنین پیامبر پیش تر فرموده بود که هیچ نبی و وصی نیستند مگر
اینکه مسموم یا شهید می شوند.(9) امام صادق علیه السلام نیز در این خصوص می
فرماید: علت مرگ پیامبر هر دو سم بوده و همچنین آن دو زن را عامل مسموم
ساختن و شهادت پیامبر اعظم (ص)دانسته اند.(10)
دو یا سه روز بیشتر طول
نکشید که سم حبشی تمام بدن پیامبر را فراگرفت؛ روز 26 صفر سال 11 قمری، در
حالیکه پیامبر خدا قلم و کاغذی طلبید تا وصیت آخرینش را بنگارند، عمر بن
خطاب به این بهانه که پیامبر در اثر مریضی و تب شدید هذیان می گوید از این
کار جلوگیری کرد. دقایقی بعد رسول الله که به هوش آمد از عمر و ابوبکر که
در بالینش حاضر بودند، پرسیدند من که شما را امر به پیوستن به سپاه اسامه
کرده بودم پس چرا اینجا هستید؟ هریک دلایلی برشمردند و در حالیکه از ثبت
آخرین سفارشهای نبی مکرم اسلام نیز جلوگیری کرده بودند با خشم پیامبر روبرو
گشتند.(11)
دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری بود که نبی مکرم اسلام با
تاثیر سمی که به عنوان دارو به ایشان خوراندند و سمی که از زخمهای جنگ خیبر
به بدنشان وارد شده بود به شهادت رسیدند. (12)این روز گذشته از مصیبت
فقدان نبی مکرم اسلام (ص) که بزرگترین ضایعه برای بشریت است، به دلایلی
دیگری نیز می بایست مورد توجه قرار گیرد و با توجه به آنچه برشمرده خواهد
سخت ترین روز عالم تلقی می گردد.
1-پیامبر اسلام (ص) در طول 23 سال
رسالت خویش به موازات دریافت وحی به اجرای آن اهتمام می ورزید اما بالابردن
علم و معرفت مردم و تدارک بسیاری از مقدمات، خصوصا تشکیل حکومتی سراسری و
ابلاغ عمومی و جهانی وحی، لازمه اجرای کامل، دقیق و نتیجه بخش دستورات خدا
بود و این مهم، وظیفه اصلی و اولی جانشین رسول الله (ص) است. لذا در روزهای
پایان عمر پیامبر(ص) دین کامل گشته و امر ولایت و وصایت از اهمیت
زایدالوصفی برخوردار است. بنابراین روز رحلت پیامبر اسلام(ص) اگرچه ماتم
عظمای امت اسلامی و عالم بشریت است اما در حالیکه می بایست هدایتگری و
حکومتداری عادلانه ایشان بعد از شهادت مظلومانه شان توسط امام علی بن
ابیطالب (ع) تنها جانشین قطعی و خداخواسته پیامبر(ص) ادامه می یافت، با غصب
خلافت در شورای سقیفه(13)، مصیبتی به مراتب بزرگتر دامن اسلام و مسلمین
بلکه بشریت را گرفت.
2-از لحظه جان سپردن نبی مکرم اسلام(ص) که عمر بن
خطاب سعی کرد با شیوه ای خاص اذهان مردم را نسبت به شهادت پیامبر مخدوش و
منصرف کرده و همزمان به برپایی شورای شقیفه همت گمارد، نخستین اعلام نظر
امام علی علیه السلام، لزوم اهتمام به قرآن کریم بود. وصی رسول الله در
حالیکه با توطئه ای پیچیده روبرو گشته و مردم در یاری و همراهی اش متزلزل و
پراکنده بودند، صراحتا وظیفه خود را تدوین قرآن کریم دانستند؛ از این
رهگذر باید به خوبی دریافت که توجه به قرآن کریم حتی در سخت ترین لحظاتی که
تاریخ بشر به خود می بیند، وظیفه ای حیاتی است و نشان دهنده جایگاه رفیع
کتاب خدا و ضرورت جدا نشدن از تعالیم آسمانی آن است. چه اینکه مطابق وصیت
پیامبر می بایست ثقلین یعنی قرآن و عترت را همزمان و همراه با هم پیروی کرد
و هنگامیکه امام علی(ع) از بیعت با غاصبین امتناع کرده و به تدوین کتاب
خدا مشغول گشت، خواص و عوام جامعه اسلامی هر دو ثقل را یکجا از دست داده و
به بی راهه ای بی بازگشت دچار شدند و کافی بود قرآن را در فقدان نبی مکرم
(ص) مد نظر قرار می دادند تا به وصی و خلیفه بر حق می رسیدند و یا خلیفه بر
حق را در می افتند تا آنها را به قرآن متصل سازد. پس روز رحلت نبی مکرم
اسلام روزی بود که جدایی ناپذیری قرآن و عترت نمایان گشت و سفارش بنیادین
پیامبر تحقق یافت و جز اندکی از خالصین و متوسلین به ثقلین، اکثریت از صراط
مستقیم خارج شدند.
3-همانطور که نفْسْ، دشمن ترین دشمنان انسان معرفی
شده است (14)، دشمن داخلی نیز نابودکننده ترین دشمن جامعه اسلامی است و در
این بین پس از نشناختن دشمنان داخلی که از بی بصیرتی مسلمانان و مومنان
ناشی می شود، همراهی قشری گرایان و ظاهربینان با دشمنان داخلی بزرگترین
چالش و بلکه مصیبت جامعه اسلامی است.
برای درک این واقعیت تلخ لازم است
توجه داشته باشیم اگر دشمن داخلی اسلام به "یهود امت" معروف گشته به این
دلیل است که اساسا یهود، جمعیتی و اندیشه ای است که در لباس تظاهر به دین
داری، مروج دنیا داری و پیروی از شیطان است. جمعیت منحرف و گمراه کننده ای
که دین حق حضرت موسی کلیم الله (ع) را از محتوا تهی کرده و پس از او بسیاری
از انبیاء بنی اسرائیل را نیز به شهادت رساندند. یهودیان، مسیحیت را نیز
در چنگال خویش گرفته و با اینکه خداوند حضرت عیسی علیه السلام را از نیرنگ و
قتل به دست آنها، نجات بخشید اما آنها با همان شعارها و ظواهر مسیحی، راه
راستین عیسی بن مریم را به بیراهه کشاندند. یهودیان جمعیتی هستند که هرگز
ایمان نیاورده و هر چیزی را بر اساس حفظ منافع دنیایی خویش محاسبه و ملاحظه
می کنند. آنها در برابر توحید، مروج شیطان پرستی بوده و عملا مخالف "لا
نفرق بین احد من رسله" هستند. یهودیان در مقابل عدالت به تبعیض و طبقه بندی
اجتماعی قائل اند و امامت و رهبری جامعه را در مکانیزمی قدرت محور و
سرمایه سالارانه تعریف کرده و سیاست را جز مکر و فریب و دروغ نمی دانند تا
مثلث شوم الحاد را کامل کنند. یهود، مرگ جسمانی و دنیایی را پایان انسان
تلقی کرده و نصیبی از آخرت گرایی ندارد.
هشدار پیامبر اسلام(ص) نسبت به
خطر یهود امت، بیش از هر روز و عصری در روز رحلت نبی مکرم اسلام مورد بی
اعتنائی مسلمین قرار گرفت. خواص جامعه اسلامی و سابقین و متنفذین اسلام به
جای مراجعه به مبانی فکری اسلام ناب، هرکس و به هر شیوه که شعار حق سر داد
را پیشوای خود قرار دادند و بی آنکه خواست شفاف، متقن و علنی خداوند متعال
را دریابند خواسته های نفسانی و بشری خویش را ترجیح دادند.
انسانهای به
ظاهر مسلمان و مؤمنی که تنها اسیر محفوظات خویش بوده و فهم و درکی از حقیقت
نداشتند، به هنگام تصمیم گیری های مهم خواست خود را بر خواست خدا ترجیح
داده و بهترین توجیه گر عملکرد دشمن داخلی و یهود امت می گردند و از این
گذشته به خاطر ظاهرالصلاح بودنشان و پیروی احمقانه و قشری گرایانه از یهود
امت، راه شناخت این دشمن داخلی و نابودکننده را بر عموم مردم سد می کنند.
28
صفر همانطور که روز شهادت مظلوم ترین شهید راه حق حضرت محمد مصطفی صل الله
علیه و آله و سلم است، روز شناخت دشمنان حق نیز هست. خصوصا روز شناخت
دشمنانی است که متظاهر به حق گرایی اما واقعا اهل طاغوت و باطل هستند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اهدائهم
-------------------------------------------------------------
1-برخی از پیامبران الهی وحی و دستورات خدا را در قالب صفحات خاصی دریافت می کردند که به "صحف" مشهور است.صحف از تدوین و انسجام خاص "کتاب"برخوردار نیست.
2-"حکومت الله" از مقولات مهمی است که در مصادر و مبانی کلامی و عرفانی شیعه به آن پرداخته شده است. برای آشنایی می توانید به این مقاله مراجعه کنید
3- هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ / سوره توبه آیه 33 و فتح 28 و صف 9
4-قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتْ- وَ إِذْ أَخَذْنٰا مِیثٰاقَکُمْ لاٰ تَسْفِکُونَ دِمٰاءَکُمْ اَلْآیَةَ ١ فِی اَلْیَهُودِ أَیِ اَلَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَ اَللَّهِ وَ کَذَّبُوا رُسُلَ اَللَّهِ وَ قَتَلُوا أَوْلِیَاءَ اَللَّهِ أَ فَلاَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَنْ یُضَاهِیهِمْ مِنْ یَهُودِ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ قَوْمٌ مِنْ أُمَّتِی یَنْتَحِلُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِی یَقْتُلُونَ أَفَاضِلَ ذُرِّیَّتِی وَ أَطَایِبَ أَرُومَتِی وَ یُبَدِّلُونَ شَرِیعَتِی وَ سُنَّتِی وَ یَقْتُلُونَ وَلَدَیَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ کَمَا قَتَلَ أَسْلاَفُ اَلْیَهُودِ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَى أَلاَ وَ إِنَّ اَللَّهَ یَلْعَنُهُمْ کَمَا لَعَنَهُمْ وَ یَبْعَثُ عَلَى بَقَایَا ذَرَارِیِّهِمْ قَبْلَ یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ هَادِیاً مَهْدِیّاً مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ اَلْمَظْلُومِ یُحْرِقُهُمْ بِسُیُوفِ أَوْلِیَائِهِ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ / بحارالانوار جلد 44 صفحه 304 به نقل از تفسیر امام علیه السلام
5-اسامه فرزند زید بن حارثه فرزندخوانده پیامبر بود که به فرماندهی سپاه اسلام برای جنگ با رووم شرقی منصوب گشت اما با امتناع سرشناسان جامعه اسلامی به لشگر او که همزمان با شهادت پیامبر اسلام(ص) شد، اردوگاه نظامی او در اطراف مدینه تعطیل گشته و سپاهش از هم پاشید. وی در قضیه سقیفه و غصب خلافت از شناخت حق عاجز گشت و یکسال بعد از سوی ابوبکر به فرماندهی لشگر اسلام برای مقابله با روم شرقی در منطقه شامات منصوب و اعزام گشت. سالها بعد به انحراف خود از حق پی برد و توبه کرد و در سال 54 قمری از دنیا رفت. امام حسین علیه السلام جنازه او را غسل داده و کفن کرد. گذشته از این اقدام کریمانه سیدالشهداء درباره او، در روایتی توصیه شده است که از اسامه به نیکی یاد کنید.
6-این فرمایش پیامبر در لعن تخلف کنندگان از پیوستن به سپاه اسامه، متواتر در اسناد شیعه، در اسناد اهل سنت نیز وارد شده است. مراجعه شود به : طبقات کبری ابن سعد ، ج 2 ، ص 90 و ملل و نحل شهرستانی جلد اول ص 129 و مواقف سید شریف جرجانی ج 8 ص 619
7-جنگ خیبر در سال 8 قمری و با هدف از بین بردن یهودیان ساکن در شمال مدینه که با امپراتوری های روم و ایران، همدست شده بودند و از طرف دیگر اعراب و مشرکین را علیه پیامبر بسیج می کردند، آغاز گردید و با فتح قلعه های هفت گانه منطقه خیبر، یکی از بزرگترین پیروزهای اسلام رقم خورد.
8- گروهى از یهودیان پس از پیروزی اسلام و فتح قلعه های منطقه خیبر، زنى به نام «زینب» را فریب دادند و او با آلوده ساختن گوشت گوسفند پیامبر اسلام را مسموم کرد. رجوع شود به بحارالانوار جلد 21 صفحه 7
9- فَقَالَ اَلنَّبِیُّ ص عِنْدَ مَوْتِهِ اَلْیَوْمَ قَطَّعَتْ مَطَایَایَ اَلْأُکْلَةُ اَلَّتِی أَکَلْتُ بِخَیْبَرَ وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ وَ لاَ وَصِیٍّ إِلاَّ شَهِیدٌ ./ بصائر الدرجات صفحه 503
10- [تفسیر العیاشی ] عَنْ عَبْدِ اَلصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ ع قَالَ: تَدْرُونَ مَاتَ اَلنَّبِیُّ أَوْ قُتِلَ إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِکُمْ فَسُمَّ قَبْلَ اَلْمَوْتِ إِنَّهُمَا سَقَتَاهُ فَقُلْنَا إِنَّهُمَا وَ أَبُوهُمَا شَرُّ مَنْ خَلَقَ اَللَّهُ / بحارالانوار جلد 22 صفحه 516
11- مراجعه شود به ارشاد مفید صفحه 85
12-گذشته از اسنادی که در اینجا ارائه گشت اشاره به نظرات بزرگان شیعه مؤید علت شهادت نبی مکرم اسلام است. شیخ طایفه محمد بن حسن طوسی در این خصوص اینگونه می نویسد:" وَ قُبِضَ بِالْمَدِینَةِ مَسْمُوماً یَوْمَ اَلْإِثْنَیْنِ لِلَیْلَتَیْنِ بَقِیَتَا مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشَرَةٍ مِنَ اَلْهِجْرَةِ وَ هُوَ اِبْنُ ثَلاَثٍ وَ سِتِّینَ سَنَةً / تهذیب الاحکام جلد 6 صفحه 1" همین عبارت را مرحوم علامه حلی در کتاب شریف منتهی المطلب آورده است جلد 1 صفحه 887 / بیهقی، ابن کثیر و ابن سعد نیز در کتب خویش بر مسمویت به عنوان علت رحلت پیامبر اعظم (ص) تصریح کرده اند.
13-سقیفه بنی ساعده محل تشکیل جلسات ”سعد بن عباده" رئیس قبیله بنی ساعده از انصار مدینه بود، که در نزدیکی مسجد پیامبر قرار داشت. پس از رحلت نبی مکرم اسلام (ص) و در حالی که امام علی (ع) به همراه بنی هاشم مشغول کفن و دفن آن حضرت بودند، انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند تا در مخالفت صریح با آیات قرآن و فرمایشات پیامبر که علی علیه السلام را جانشین ایشان منصوب کرده بودند،جانشینی برای پیامبر را برگزینند با رسیدن این خبر به گروهی از مهاجران از جمله ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح ،آنها نیز به سرعت خود را به سقیفه رسانده و در جمع انصار حاضر شدند. در میان انصار خزرجی ها می خواستند سعد بن عباده را جانشین پیامبر سازند. امام اوسی ها، بشیر بن سعد را برای جانشینی پیامبر مناسب می دانستند. در این میان ابوبکر و عمر به همراه ابو عبیده از این اختلاف نهایت استفاده را کردند.
ابوبکر در جمع آنان گفت: من به خیرخواهی شما، ابوعبیده و عمر بن خطاب را پیشنهاد می کنم تا هر که را که بخواهید به خلافت انتخاب و با او بیعت کنید.
در این هنگام گوینده انصار گفت: امیری از ما و امیری از شما باشد. عمر گفت دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجند و دست پیش برده و با ابوبکر بیعت کرد. مهاجران دیگر نیز بیعت کردند. از انصار نیز ابتدا اسید بن خضیر و بشیر بن سعد و سپس دیگر انصار نیز با ابوبکر بیعت کردند. سپس آنان در میان کوچه های مدینه راه افتادند و از هر کسی که می دیدند، بیعت می گرفتند. به این ترتیب امر با غصب آشکار خلافت امام علی علیه السلام ، ابوبکر بر مسند حکومت اسلامی نشانده شد. شورای سقیفه برای به کرسی نشاندن نظر باطل و غاصبانه خود نهایتا به اقدام نظامی روی آورد و گذشته از هجوم به خانه وحی و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، برخی دیگر از دلداگان و شیعیان امام علی را نیز به شهادت رسانده یا زندانی کرد و تا چند ماه مدینه به عنوان پایتخت حکومت در حالت نظامی به سر می برد و صدها نفر کشته و دستگیر شدند. مراجعه شود به کتاب شریف احتجاج شیخ طبرسی جلد 1
14- قال رسول الله صل الله علیه و آله: أعدى عدوّک نفسُک التی بین جنبَیک. / بحار الانوار جلد 67 صفحه36