دولت یازدهم بدهکار مقاومت کسانی است که در برابر کودتا و فتنه سال ۸۸، ایستادگی کردند و از حق الناس رأی مردم در برابر باجخواهی فتنهگران نگذشتند.
به گزارش شهدای ایران؛ حجتالاسلام حمید رسایی طی یادداشتی در هفته نامه 9 دی نوشت: امسال در حالی به استقبال چهارمین سالگرد یوم الله 9 دی می رویم که مهمترین تفاوتش با سالهای قبل، روی کار آمدن دولتی است که برخی، جنس این دولت را از جنس حماسه 9 دی نمی دانند. دلیل این بدبینی نیز پرواضح است؛ یکی از اصلیترین حامیان فتنه 88، خود را پدرخوانده این دولت میداند، برخی از بدنامان فتنه سال 88 که باید محاکمه شوند، با پررویی اعلام میکنند که از حقشان گذشتهاند و دیگری از لزوم انحلال مجلس سخن میگوید. رئیس دولت یازدهم اما هیچ تلاشی در زدودن این تصویر نقشیافته در اذهان از اطرافیان و حامیان از خود نشان نمیدهد، هر چند مشاوران وی به صورت غیررسمی تلاش میکنند تا آقای روحانی را در مسیری متفاوت از رأس فتنه 88 نشان دهند و ما هم دوست داریم همین تصویر تثبیت گردد.
اما واقعیت چیست؟ آیا روحانی فرصت خدمتگذاری خود در نهاد ریاست جمهوری را وامدار برخی از چهرههای حامی فتنه است یا وامدار کسانی است که حماسه 9 دی را خلق کردهاند؟ واقعبینانه نگاه کنیم روحانی به چه کسی بدهکار است؟ پرواضح است که رئیس دولت یازدهم، این فرصت و قدرت را مرهون حماسه سازان 9 دی است و نه فتنهگران و حامیان و پدرخواندههای مدعی دولتش، چرا؟ به دلایلی که ذکر خواهم کرد.
پس از انتخابات خرداد 88 ، وقتی جماعتی تصمیم مردم را مطابق میل خود نیافتند، مسیر لجاجت و قدرتطلبی را در پیش گرفتند و با سازماندهی لشکر سیاسی و حزبیشان و القای شبهه تقلب و خیانت در امانت رأی مردم، بازی خطرناکی را آغاز کردند که خیلی زود با مدیریت سازمانهای جاسوسی و تبلیغات بوقهای رسانهای این جریان در داخل و خارج، به فرصتی برای تسویه حساب جریان سلطه با یادگار خمینی و رکن نظام اسلامی یعنی ولایت فقیه تبدیل شد.
در انتخابات دهم ریاست جمهوری در حالی که اختلاف آرای دو کاندیدای نخست، یازده میلیون رأی بود و سازو کار انتخابات هم در طول سی سال گذشته به یک شکل بود اما جماعتی «تقلب» را رمز کودتای خود در حوادث بعد از انتخابات سال 88 قرار دادند. بدیهی است اگر نظام جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب در برابر تهدیدها و آشوبهای سازماندهی شده، کوتاه میآمدند و چنین ادعایی را از مدعیان بیسند و مدرک درباره اختلاف آرای 11 میلیونی آقای احمدینژاد با موسوی میپذیرفتند، قطعا عدهای از هواداران کاندیداهای شکست خورده انتخابات 92 نیز در همین مسیر گام می نهادند و همین توقع را میداشتند! آن وقت چه سرنوشتی برای دولت یازدهم قابل تصور بود؟
بدون تعارف باید پرسید، آیا وقتی در 15 درصد از آرای انتخابات سال 88 احمدینژاد از مجموع 65 درصد آرای وی بتوان شائبه تقلب را پذیرفت، چرا و به چه دلیل نتوان درباره 7 دهم درصد آرای انتخابات سال 92 روحانی که وی را به پیروزی رسانده تردید کرد و شائبه تقلب و به هم زدن بازی را مطرح کرد؟
با این نگاه، فرض کنید که نظام اسلامی در سال 88 می پذیرفت که انتخابات را باطل و مجددا برگزار نماید. قطعا در یازده میلیون رأی بالاتر آقای احمدی نژاد نسبت به کاندیداهای دیگر تغییری حاصل نمیشد و اگر میشد هم این تغییر، در نتیجه انتخابات تأثیری نداشت یعنی باز هم احمدینژاد رئیسجمهور بود، اما در آن صورت در انتخابات 92 آیا با تجدید برگزاری انتخابات، 7 دهم درصد آرای بیشتر روحانی تغییر نمیکرد و باز هم روحانی رئیس جمهور میشد؟
دلیل دیگری که دولت یازدهم نباید خود را وامدار طراحان بازی خورده و رئوس فتنه 88 بداند، این است که انتخابات ریاست جمهوری امسال، قبل از این که مشخص کند چه کسی با رأی بیشتر- حتی با رأی لب مرزی- رئیس جمهور است، مشخص کرد، ادعاهای جماعتی که چهار سال علیه سلامت و امانتداری نظام جمهوری اسلامی مطرح میکردند، برای مردم قابل پذیرش نبوده. در حقیقت در انتخابات سال 92 هر رأیی که به صندوق انداخته شد، قبل از این که رأی به فرد خاصی باشد، تأیید ساختار انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی و سیلی محکمی بر صورت کسانی بود که با ادعای دروغ تقلب به دنبال تحقق خواستههای حزبی و شخصی خود در سال ٨٨ بودند.
دولت آقای روحانی نباید از یاد ببرد که رهبری معظم انقلاب نه تنها در انتخابات 92 به موضوع حقالناس بودن آرای مردم معتقد بودند بلکه ایشان در انتخاباتهای گذشته و بویژه در انتخابات سال 88 عملاً در برابر کودتایی که به دنبال مصادره آرای مردم به نفع خود بود، ایستادند و در برابر باجخواهی این جریان داخلی فرمودند، امام ما به کسی باج نداد، من هم به کسی باج نمیدهم. بنابراین دولت یازدهم بدهکار مقاومت کسانی که در برابر کودتا و فتنه سال 88، ایستادگی کردند و از حق الناس رأی مردم در برابر باجخواهی فتنهگران نگذشتند که در رأس این افراد، شهدای بصیرت و مقام معظم رهبری هستند.
نکته دیگری که رئیس جمهور محترم نباید از یاد ببرند این که در حوادث پس از کودتای سال 88، جمعی از بسیجیان تهران و عوامل نیروی انتظامی به شهادت رسیدند یا بر اثر جراحات وارده به شدت زخمی شدند. چه خوب بود دولتی که روی کار آمدن بیحاشیه خود را از ایثار این افراد گمنام دارد، حداقل در پایان این هفته یا هفته آینده، سنت حسنهاش در دیدار با خانواده شهدا را با سرکشی به خانه شهدای فتنه سال 88 تکمیل کند.
اما واقعیت چیست؟ آیا روحانی فرصت خدمتگذاری خود در نهاد ریاست جمهوری را وامدار برخی از چهرههای حامی فتنه است یا وامدار کسانی است که حماسه 9 دی را خلق کردهاند؟ واقعبینانه نگاه کنیم روحانی به چه کسی بدهکار است؟ پرواضح است که رئیس دولت یازدهم، این فرصت و قدرت را مرهون حماسه سازان 9 دی است و نه فتنهگران و حامیان و پدرخواندههای مدعی دولتش، چرا؟ به دلایلی که ذکر خواهم کرد.
پس از انتخابات خرداد 88 ، وقتی جماعتی تصمیم مردم را مطابق میل خود نیافتند، مسیر لجاجت و قدرتطلبی را در پیش گرفتند و با سازماندهی لشکر سیاسی و حزبیشان و القای شبهه تقلب و خیانت در امانت رأی مردم، بازی خطرناکی را آغاز کردند که خیلی زود با مدیریت سازمانهای جاسوسی و تبلیغات بوقهای رسانهای این جریان در داخل و خارج، به فرصتی برای تسویه حساب جریان سلطه با یادگار خمینی و رکن نظام اسلامی یعنی ولایت فقیه تبدیل شد.
در انتخابات دهم ریاست جمهوری در حالی که اختلاف آرای دو کاندیدای نخست، یازده میلیون رأی بود و سازو کار انتخابات هم در طول سی سال گذشته به یک شکل بود اما جماعتی «تقلب» را رمز کودتای خود در حوادث بعد از انتخابات سال 88 قرار دادند. بدیهی است اگر نظام جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب در برابر تهدیدها و آشوبهای سازماندهی شده، کوتاه میآمدند و چنین ادعایی را از مدعیان بیسند و مدرک درباره اختلاف آرای 11 میلیونی آقای احمدینژاد با موسوی میپذیرفتند، قطعا عدهای از هواداران کاندیداهای شکست خورده انتخابات 92 نیز در همین مسیر گام می نهادند و همین توقع را میداشتند! آن وقت چه سرنوشتی برای دولت یازدهم قابل تصور بود؟
بدون تعارف باید پرسید، آیا وقتی در 15 درصد از آرای انتخابات سال 88 احمدینژاد از مجموع 65 درصد آرای وی بتوان شائبه تقلب را پذیرفت، چرا و به چه دلیل نتوان درباره 7 دهم درصد آرای انتخابات سال 92 روحانی که وی را به پیروزی رسانده تردید کرد و شائبه تقلب و به هم زدن بازی را مطرح کرد؟
با این نگاه، فرض کنید که نظام اسلامی در سال 88 می پذیرفت که انتخابات را باطل و مجددا برگزار نماید. قطعا در یازده میلیون رأی بالاتر آقای احمدی نژاد نسبت به کاندیداهای دیگر تغییری حاصل نمیشد و اگر میشد هم این تغییر، در نتیجه انتخابات تأثیری نداشت یعنی باز هم احمدینژاد رئیسجمهور بود، اما در آن صورت در انتخابات 92 آیا با تجدید برگزاری انتخابات، 7 دهم درصد آرای بیشتر روحانی تغییر نمیکرد و باز هم روحانی رئیس جمهور میشد؟
دلیل دیگری که دولت یازدهم نباید خود را وامدار طراحان بازی خورده و رئوس فتنه 88 بداند، این است که انتخابات ریاست جمهوری امسال، قبل از این که مشخص کند چه کسی با رأی بیشتر- حتی با رأی لب مرزی- رئیس جمهور است، مشخص کرد، ادعاهای جماعتی که چهار سال علیه سلامت و امانتداری نظام جمهوری اسلامی مطرح میکردند، برای مردم قابل پذیرش نبوده. در حقیقت در انتخابات سال 92 هر رأیی که به صندوق انداخته شد، قبل از این که رأی به فرد خاصی باشد، تأیید ساختار انتخاباتی نظام جمهوری اسلامی و سیلی محکمی بر صورت کسانی بود که با ادعای دروغ تقلب به دنبال تحقق خواستههای حزبی و شخصی خود در سال ٨٨ بودند.
دولت آقای روحانی نباید از یاد ببرد که رهبری معظم انقلاب نه تنها در انتخابات 92 به موضوع حقالناس بودن آرای مردم معتقد بودند بلکه ایشان در انتخاباتهای گذشته و بویژه در انتخابات سال 88 عملاً در برابر کودتایی که به دنبال مصادره آرای مردم به نفع خود بود، ایستادند و در برابر باجخواهی این جریان داخلی فرمودند، امام ما به کسی باج نداد، من هم به کسی باج نمیدهم. بنابراین دولت یازدهم بدهکار مقاومت کسانی که در برابر کودتا و فتنه سال 88، ایستادگی کردند و از حق الناس رأی مردم در برابر باجخواهی فتنهگران نگذشتند که در رأس این افراد، شهدای بصیرت و مقام معظم رهبری هستند.
نکته دیگری که رئیس جمهور محترم نباید از یاد ببرند این که در حوادث پس از کودتای سال 88، جمعی از بسیجیان تهران و عوامل نیروی انتظامی به شهادت رسیدند یا بر اثر جراحات وارده به شدت زخمی شدند. چه خوب بود دولتی که روی کار آمدن بیحاشیه خود را از ایثار این افراد گمنام دارد، حداقل در پایان این هفته یا هفته آینده، سنت حسنهاش در دیدار با خانواده شهدا را با سرکشی به خانه شهدای فتنه سال 88 تکمیل کند.