برادر شهید سیدمحمدحسین علمالهدی به نقل از آهنگران روایت کرد: در روزهای ابتدای جنگ که مصادف با محرم بود، من و سیدحسین به دزفول رفتیم. در هرروز، چند موشک ۱۲ متری به دزفول اصابت میکرد.یک شب، سیدحسین گفت: یک دسته سینه زنی راه بیندازیم.
به گزارش شهدای ایران؛ حجتالاسلام والمسلمین سیدحمید علمالهدی، برادر سیدمحمدحسین علمالهدی که یکسال از او کوچکتر بوده و در برهههای مختلف زمانی او را همراهی میکرده است، درباره ارتباط برادر شهیدش با هیأت و مجالس سینه زنی به خاطرهای به نقل از حاج صادق آهنگران از دوستان شهید سید حسین علم الهدی میپردازد و آن را چنین روایت میکند:
برادر آهنگران میگوید: "در روزهای ابتدای جنگ تحمیلی که مصادف با ماه محرم بود، من و سیدحسین به دزفول رفتیم. در هر شب و روز، چند موشک ۱۲ متری به دزفول اصابت میکرد. موشکها صدای بسیار وحشتناکی داشتند و منطقه وسیعی را ویران و زمین را چند متر حفر میکردند. در آن ایام، شهر بسیار خلوت بود و مردم به اطراف رفته بودند. در آن شب، سیدحسین گفت: یک دسته سینه زنی راه بیندازیم، با تعجب گفتم: در این وضعیت خطرناک و شهرخلوت، نمیتوانیم.
سیدحسین بسیار اصرار کرد و چند نفری در خیابان سینهزنی را شروع کردیم، به تدریج افرادی به ما پیوسته و پس از چند دقیقه، جمعیت زیادی به ما پیوستند. و عزاداری باشکوهی انجام شد، به طوری که صدای من با بلندگوی دستی به همه جمعیت نمیرسید. هیأت با شکوهی به راه افتاده بود که سید حسین مسبب آن بود. به نظر من، موسس هیئت رزمندگان، سیدحسین است."
اولین شعر در محضر امام(ره)
چند شب قبل از دیدار با امام خمینی (ره)، حاج صادق در سپاه هویزه، نوحهای خواند. سید حسین او را تشویق کرد و گفت: باید در محضر حضرت امام(ره) هم این شعر را بخوانی. حاج صادق میگوید: "من برای اولین بار بود که میخواستم در محضر حضرت امام (ره) شعری بخوانم و برایم بسیار سنگین بود، اما سیدحسین بسیار اصرار کرد و بالاخره پذیرفتم." همان شب ملاقات قبل از سخنان امام امت، شعر حاج صادق از تلویزیون پخش شد و این، نقطه آغازی بود که این برادر مخلص، بتواند در طول سالهای دفاع مقدس فضای معنوی جبههها را با صدای دلنشین و زیبای خود، عطراگین و گرم سازد.
سیدمحمدحسین علمالهدی در سال ۱۳۳۷ در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علمالهدی دیده به جهان گشود. از ۶ سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی فعالیتهای خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۵۶ در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد. در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد به تدریس نهجالبلاغه، عقاید و تاریخ اسلام میپرداخت. وی از مبارزان دوران ستمشاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام میداد و در سنین ۱۴ تا ۲۱ سالگی چند بار توسط رژیم ستمشاهی، زندانی و شکنجه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود. قبل از شروع جنگ وقت خویش را صرف امور فرهنگی میکرد. از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر کشور به جبهههای نبرد را به عهده داشت. پس از گذشت دو ماه از جنگ نقطه حساس مرزی یعنی هویزه را برای خود انتخاب کرد و برای تشکیل سپاه پاسداران و سازماندهی عشایر عازم این منطقه شد. او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (۱۶ دی ماه ۱۳۵۹) به دریای تانکهای دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حملهور شدند. حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده آرپیجی را به سوی دشمن شلیک کرد و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگتر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین(ع) به شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
منبع: تسنیم
برادر آهنگران میگوید: "در روزهای ابتدای جنگ تحمیلی که مصادف با ماه محرم بود، من و سیدحسین به دزفول رفتیم. در هر شب و روز، چند موشک ۱۲ متری به دزفول اصابت میکرد. موشکها صدای بسیار وحشتناکی داشتند و منطقه وسیعی را ویران و زمین را چند متر حفر میکردند. در آن ایام، شهر بسیار خلوت بود و مردم به اطراف رفته بودند. در آن شب، سیدحسین گفت: یک دسته سینه زنی راه بیندازیم، با تعجب گفتم: در این وضعیت خطرناک و شهرخلوت، نمیتوانیم.
سیدحسین بسیار اصرار کرد و چند نفری در خیابان سینهزنی را شروع کردیم، به تدریج افرادی به ما پیوسته و پس از چند دقیقه، جمعیت زیادی به ما پیوستند. و عزاداری باشکوهی انجام شد، به طوری که صدای من با بلندگوی دستی به همه جمعیت نمیرسید. هیأت با شکوهی به راه افتاده بود که سید حسین مسبب آن بود. به نظر من، موسس هیئت رزمندگان، سیدحسین است."
اولین شعر در محضر امام(ره)
چند شب قبل از دیدار با امام خمینی (ره)، حاج صادق در سپاه هویزه، نوحهای خواند. سید حسین او را تشویق کرد و گفت: باید در محضر حضرت امام(ره) هم این شعر را بخوانی. حاج صادق میگوید: "من برای اولین بار بود که میخواستم در محضر حضرت امام (ره) شعری بخوانم و برایم بسیار سنگین بود، اما سیدحسین بسیار اصرار کرد و بالاخره پذیرفتم." همان شب ملاقات قبل از سخنان امام امت، شعر حاج صادق از تلویزیون پخش شد و این، نقطه آغازی بود که این برادر مخلص، بتواند در طول سالهای دفاع مقدس فضای معنوی جبههها را با صدای دلنشین و زیبای خود، عطراگین و گرم سازد.
سیدمحمدحسین علمالهدی در سال ۱۳۳۷ در خانواده مجاهد بزرگ آیت الله سید مرتضی علمالهدی دیده به جهان گشود. از ۶ سالگی به فراگیری قرآن پرداخت. وی بسیار اهل مطالعه بود. در دبیرستان با تشکیل انجمن اسلامی و سخنرانی فعالیتهای خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۵۶ در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل خود را ادامه داد. در دوران دانشجویی علاوه بر تحصیل، در رشته تاریخ دانشگاه مشهد به تدریس نهجالبلاغه، عقاید و تاریخ اسلام میپرداخت. وی از مبارزان دوران ستمشاهی بود و در شهرهای مشهد، کرمان و اهواز فعالیت سیاسی انجام میداد و در سنین ۱۴ تا ۲۱ سالگی چند بار توسط رژیم ستمشاهی، زندانی و شکنجه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو اولین شورای تشکیل دهنده سپاه پاسداران در خوزستان بود. قبل از شروع جنگ وقت خویش را صرف امور فرهنگی میکرد. از اوایل جنگ در اهواز مستقر بود و سازماندهی بسیجیان اعزامی از سراسر کشور به جبهههای نبرد را به عهده داشت. پس از گذشت دو ماه از جنگ نقطه حساس مرزی یعنی هویزه را برای خود انتخاب کرد و برای تشکیل سپاه پاسداران و سازماندهی عشایر عازم این منطقه شد. او و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در حماسه هویزه (۱۶ دی ماه ۱۳۵۹) به دریای تانکهای دشمن که آنها را محاصره کرده بودند حملهور شدند. حسین پس از شهادت همرزمانش با فریاد الله اکبر، آخرین گلولههای باقیمانده آرپیجی را به سوی دشمن شلیک کرد و چند تانک مهاجم را منهدم کرد، اما با تمام شدن مهمات و تنگتر شدن حلقه محاصره، چون مولایش امام حسین(ع) به شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
منبع: تسنیم