به گزارش سرویس سیاسی شهدای ایران؛ عاشورا که شد، فکر کردیم امروز دیگر آخر دنیاست. در تصورمان بالاتر از این اتفاق چیز دیگری را نمی توانستیم بگنجانیم. چهار سال از آن روزهای تلخ می گذرد اما هنوز داغمان تازه است.
در ایام فتنه88 هر روز شاهد صحنه های عجیب و غریب بودیم. راست است که می گویند تاریخ تکرار می شود و این تکرار تاریخ را همه ما در سال88به عینه دیدیم. گویی دوباره یزدیان زمان در مصاف با حسین(ع) زمان آمده بودند.
هرسال عاشورا که می رسید به خودمان می گفتیم کاش ما نیز در آن لحظه کنار امام بودیم. جمله ای که سالیان سال است آدم های زیادی آن را بر زبان خود جاری می کنند و در سال 88 قرعه را به نام ما زدند. فرصتی فراهم شد تا در کنار امام مان باشیم .
آیا به راستی در سال 88 کنار رهبرمان بودیم یا تنهایش گذاشتیم و در روز عاشورا با دیدن صحنه های رقص و پایکوبی دخترکان و پسرکان در خیابان خندیدیم به جای گریه؟
در صحنه ماندیم یا فرار را بر قرار ترجیح دادیم؟
به رهبرمان سلام کردیم یا نامه ی بی سلام برایش نوشتیم؟
عکس رهبرمان را بوسیدیم یا آن را پاره کردیم؟
به طرفداری از اصل ولایت فقیه پرداختیم یا اصل آن را زیر سوال بردیم؟
قوت قلب رهبرمان شدیم یا باعث رنجش خاطرش تا جایی که در نماز جمعه تاریخی شاهد اشکهایش بودیم: «اي سيد و مولاي ما، ما آنچه را لازم بود انجام داديم و آنچه را بايد گفت، گفتيم و خواهيم گفت. ما جان ناقابل و اندك آبروي خود را در كف دست گرفته ايم و آن را در راه انقلاب و اسلام فدا خواهيم كرد، ما اين راه را با قدرت ادامه خواهيم داد و شما كه صاحب حقيقي اين انقلاب و كشور هستيد براي ما دعا كنيد»
کشورمان را آباد کردیم یا تیشه به ریشه اموال عمومی زدیم؟
نماز یومیه خواندیم یا با کفش در صف نمازجمعه ایستادیم؟
حرمت شهدایمان را حفظ کردیم یا به اتهام جنگ طلبی، آنها را توبیخ کردیم؟
جز عوام بودیم و تمام اتفاقات آن روز را با گوشت و پوست و خون خود درک کردیم و یا جزء خواص بودیم و به فکر مسافرت آخر هفته به ویلای مان؟
با تلویزیون ایران مصاحبه کردیم و از اتفاقات رخ داده ابراز ناراحتی کردیم یا با BCC مصاحبه کردیم و به خاطر اتفاقات رخ داده پاداش گرفتیم وتشویق شدیم؟
اگر به دنبال راه بودیم مسلماً امروز راه برای همگان روشن شده وسره از ناسره قابل تشخیص است.
مسئولی میگفت از راننده تاکسی نمی شود درباره مسائل هسته ای پرسید، ولی در بعضی مواقع آن راننده تاکسی خیلی بهتر از من و تو و خیلی های دیگر راهش را پیدا می کند؛ نه امروز بلکه همان سالها.
عوام می دانند کجا و چگونه حرف بزنند و اظهارنظر کنند. عوام می دانند رهبری اصل جامعه است و از ملت ایران جدائی ناپذیر. عوام می دانند داشتن رهبری مثل سیدعلی چه نعمتی است که دیگر کشورها ندارند که اگر داشتند وضع کشورشان اینگونه نبود. عوام می دانند باید پشت رهبر بود نه مقابل رهبر. شاید سطح سواد و مدرک عوام به اندازه خواص نباشد و به جای پشت میزهای گرانقیمت پشت فرمان تاکسی نارنجی رنگ بنشینند، اما خوب می دانند تحریم یعنی چه؟ انرژی هسته ای یعنی چه؟ و اینکه دینشان را به دنیایشان نفروشند یعنی چه؟
... و اما خواص؛ کسانیکه بصیرتشان گوش فلک را کر کرده است. خواصی که همیشه از بالا به عوام نگاه کرده و آنها را ریز دیده اند!
خواصی که هرچه خواستند کردند و ای کاش نگاهی هم به گذشته خود داشتند. البته نگاهی منصفانه نه نگاهی که مدام گذشته و کارهایی را که برای مملکتشان کرده اند را به رخ بکشند. کارهائی که وظیفه هر ایرانی بوده که برای میهنش انجام دهد.
آن روزها خواص و عوام هر دو در صحنه بودند منتها مقابل هم. البته به لطف خدا و رهنمودهای رهبر دلسوزمان تمام نقشه های خواص توسط همین عوام در روز 9دی نقش برآب شد.
البته روی سخن ما با آن عده خواصی بود که مردم دیدند در صحنه با ملت و رهبرشان چه کردند.
آقای روحانی چه ربطی داره به 88
خجالت بکش پاکش کن سریع
به درد فساد مالی و پول شویی و کارت هدیه نمیخوره این رهنمودها؟؟
این اصل ماجرا بود
پاداش گردن کج
قلاده طلا بود