به گزارش شهدای ایران ، سفر اخیر رئیسجمهور به استان کردستان با بازتابهای وسیع رسانهای همراه بود و تبلیغات وسیع رسانههای معاند برای ناامن جلوه دادن شهرهای غربی کشور را نقش برآب کرده و دروغ بودن ادعاهای مطرح شده دراین زمینه را اثبات کرد. اوج استیصال معاندان در جریان حضور سیدابراهیم رئیسی در بازار سنندج رقم خورد که وی با واکنشهای مثبتی ازسوی مردم مواجه شد. دراین میان میهماننوازی یک مغازهدار سنندجی که به رئیسی شکلات تعارف کرد، به مذاق معاندان خوش نیامد و با تهدید به مرگ، مرد مغازهدار را مجبور کردند دیروز با انتشار ویدئویی، بابت این اقدام خود از مردم عذرخواهی کند.
بر پایه گزارش روزنامه همشهری، درپیش گرفتن چنین رویکردی، آنهم در قبال میهماننوازی مردم کردستان و سنندج، که به این خصوصیت شهرهاند، نمود دیگری از رفتار دیکتارهایی است که خود شعار «زن» «آزادی» و «زندگی» سرمیدهند.
اعمال «دیکتاتوری مجازی» ازسوی ویرانیطلبان یکی از نمودهای برجسته در تحولات اخیر بودهاست؛ رویکردی که در تناقض آشکار با شعار «زن، زندگی، آزادی» هرگونه صدای مخالف را برنمیتابد و میکوشد با ایجاد فضای رعب و وحشت، نظرات مخالف و منتقد را خاموش کند.
بهگزارش همشهری، عملکرد آشوبطلبان در ماههای اخیر، که همواره شعار «آزادی» سر میدهند و جمهوریاسلامی را به «سرکوب مخالفان» متهم میکنند، نشان میدهد آنان خود مصداق «سرکوب منتقد» هستند، چراکه با آغاز ناآرامیها در ایران، شاهد موارد متعددی از ارعاب منتقدان و مخالفان ازسوی آنان بودهایم.
برای این اعتراف اجباری!
به گزارش روزنامه جوان، آنها چند هفته است که میگویند سنندج اوضاع عادی ندارد، مردمش مقابل نظام ایستادهاند و بازار هم در اعتصاب است. حالا حضور رئیسجمهور و امنیت بازار، باز بودن مغازهها و روی گشاده کسبه نشان داد همه آن ادعاها دروغ بوده است. گرچه پیش از این هم، بارها دروغ بودن این ادعاها حتی با نشان دادن فیلم و با استدلال بیان شده بود، اما این بار حضور یک مقام عالیرتبه جایی برای انکار و رد نمیگذاشت.
از آنجا که حضور رئیسی دروغهای این جماعت را برملا کرده بود، دنبال راه دیگری برای خنثی کردن پاتکی که خورده بودند، گشتند و با خوی دیکتاتوری و خشونتی که همواره داشتهاند، آن را یافتند. عوامل ضدانقلاب ابتدا در فضای مجازی با انتشار عکس این مغازهدار و معرفی هویت و آدرس مغازه او از هموطنان خواستند با او برخورد کنند. شاید برخی تصور میکردند ماجرا صرفاً به جنجال و تهدید مجازی ختم میشود و اتفاق بیشتری نخواهد افتاد، اما ساعاتی بعد فیلمی از این کاسب بازار سنندج منتشر شد که او در منزلش نشسته و با زبان کردی خودش را اهل یکی از روستاهای سنندج معرفی میکند و تأکید دارد که وابسته به هیچ ارگانی نیست و تاکنون هزار تومانی از دولت دریافت نکرده است و توضیح میدهد که: «آن اتفاق ناگهانی پیش آمد و به هیچ وجه برنامهریزی قبلی نبوده است.»
تا اینجای سخنان او نشان میدهد که برنامه حضور رئیسجمهور در بازار سنندج، سرزده و بدون برنامهریزی قبلی و رفتار مردم با او در بازار هم تصمیم عادی خود مردم بوده است؛ بدون برنامهریزی، بدون اجبار و بدون هیچ ترس و واهمهای.
در ادامه، او میگوید: «یک کاسب هستم و مغازهام اجارهای است. اگر با اقدام خودم باعث ناراحتی مردم شدم، از همه مردم کردستان عذر میخواهم.» این سخنان او یعنی به من رحم کنید، کاسبی مستأجر هستم و...
روشن است که این مغازهدار تحت تهدید قرار گرفته و به خاطر صیانت از حریم خانواده و جان و مالش مجبور شده است تن به خواسته دیکتاتورهای ضدانقلاب بدهد، چون دیده که در همان مناطق کردنشین، تجزیهطلبان به خانه فرد طرفدار نظام کوکتل مولوتف انداختهاند، خانه را در حالی که زن و بچه در آن است، آتش زدهاند یا به منزل فرد دیگری از حامیان نظام رفتهاند و حتی لباسهای اهل خانواده را سر دست گرفتهاند و... طبیعی است که او بترسد و تن به خواسته آنان بدهد.
چند نکته در این زمینه جالب توجه است:
اول آنکه این کاسب از رئیسجمهور نترسیده و رفتارش در استقبال از رئیسجمهور، تصمیم خودش بوده و مجبور به کاری نشده، اما از دیکتاتوری و توحش تجزیهطلبان ضدانقلاب میترسد و سریع موضعش را ظاهراً عوض میکند.
دوم آنکه وقتی مردم کردستان از بیم توحش ضدانقلاب جرئت یک شکلات تعارف کردن به رئیسجمهور خود را ندارند، آیا به سایر مواضعی که از قول آنها بیان میشود، میتوان اعتماد کرد که اعتراف اجباری نباشد؟ آیا اگر فرزندشان را ضدانقلاب بکشد، آزادی دارند که بگویند ضدانقلاب ما را عزادار کرده است؟ یا مجبور خواهند شد گردن نظام بیندازند؟
سوم آنکه آیا اعتصابهایی که ادعا میکنند در مناطق کردنشین رخ داده، به اختیار بوده یا آنها هم اعتصاب اجباری بوده است؟ اعتصاب اجباری، اعتراف اجباری و در کل، انقلاب اجباری!
چهارم آنکه ضدانقلاب در همین بخش از فیلم که مغازهدار به رئیسی شکلات تعارف میکند، روی حرکت خانمی متمرکز شدند که بیاعتنا به ماوقع، حتی به سمت رئیسجمهور برنمیگردد و به داخل مغازه میرود و تمام مدت پشتش به تصویر است. به نظر میرسد آن زن در دو راهی مانده؛ استقبال از رئیسجمهور و به جان خریدن تهدیدهای ضدانقلاب یا پا گذاشتن روی خوی مهربان و میهماننواز کردی و بیاعتنایی به میهمان دولتی و در عوض تأمین امنیت خویش.
فیضالله، کاسب سنندجی؛ مردی که به هیچ ارگانی وابسته نیست، با ویدئوی ۵۲ ثانیهای خود، کلی حرف مهم میزند و فضا را شفاف میکند. از تعارف شیرینی اختیاری تا عذرخواهی اجباری کلی حرف است.
این ماجرا هم گذشت، اما این جای تأمل برای نهادهای امنیتی کشور دارد که مردم حتی برای تعارف یک شکلات به رئیسجمهور، آزادی و امنیت نداشته باشند.
این تروریسم است
به گزارش روزنامه وطن امروز، نقاب اعتراض از چهره تروریسم فروافتاده است و حالا دیگر اغتشاشگران در بیانیههایشان برای دعوت مردم به حضور در جمع آشوبگران از عبارت «مسلح شوید» استفاده میکنند. ضدانقلاب نیز تمامقد پشت گروههای تروریستی چون کومله و حزب دموکرات ایستاده و امید به روزی دارند که با تبدیل شدن خیابانها به میدان جنگ داخلی، فرصتی برای عرض اندام پیدا کنند. در عمل نیز در 40 روز گذشته بیش از آنکه رد اعتراض و تجمعی در خیابانها نمودار شود، شهرهای ایران شاهد عملیاتهای تروریستی مختلفی بوده است.
در این فضا شهادت تعداد زیادی از نیروهای مدافع امنیت نیز گواهی خونین بر حرکات تروریستی کور یا هدفمند براندازان است. همزمان با کاهش محسوس تجمعات خیابانی در هفتههای گذشته و تردید جدی نسبت به مسیر در پیش گرفته شده از سوی جریان آشوب، این جریان تمرکزش را بر روشن نگاه داشتن آتش اغتشاشات به مناسبتهای مختلف معطوف کرد. سالگرد حوادث آبان98 نزدیکترین زمان و در عین حال مهمترین مناسبتی بود که این امکان را برای ضدانقلاب فراهم میکرد.
کمپین ضدانقلاب اما این بار به جای در میدان آمدن، برای نیامدن به حوزه عمومی تمرکز داشت. تاکید بر اعتصاب 3 روزه و بسته نگه داشتن مغازهها این امکان را میداد تا اگر بخشی از بدنه آشوبگران حاضر به حضور در میدان نیست، با غیبت خود چراغ اغتشاش را روشن نگه دارد. با این حال نقشه ضدانقلاب حتی در پوشش عمل غیرخشونتآمیز اعتصاب هم ماهیتی خشن و خونین داشت؛ از حمله لفظی به اکثریت جامعهای که تمایل به همراهی با اعتصاب را نداشت تا حضور در بازار، تهدید بازاریان و حمله به مغازههایی که به اعتصاب نپیوسته بودند.
شکست اعتصاب با فراخوان، آشوبگران را به این جمعبندی رساند تا با ایجاد فضای رعب و وحشت در بازارها و دیگر میادین و حوزههای عمومی، یک اعتصاب اجباری را ولو به شکل محدود ایجاد کنند؛ اعتصابی که قرار بود در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور پوشش داده شود و «تصویر» همراهی عمومی با اغتشاشگران را ایجاد کند. در این فضا سلبریتیها و چهرههای مرجع جریان آشوب نیز با تمام قدرت در صحنه حاضر شدند تا اگر در به میدان آوردن جمعیت انبوه ناکام ماندهاند با تعطیل کردن کسبوکار عمومی، جلوهای از همراهی مردمی را با خود ثبت کنند.
شروع 3 روزه تاریخی که قرار اعتصاب را گذاشته بودند اما با تروریستیترین عمل ممکن از سوی آشوبگران پی گرفته شد. حادثه تروریستی ایذه و اصفهان و به شهادت رساندن مدافعان امنیت در مشهد، سنندج، بوکان و شیراز تنها حامل یک پیام بود: جریان آشوبی که از 2 ماه پیش وارد خیابان شده بود و فضای روانی جامعه را برای برخورد رادیکال با قوای امنیتی آماده کرده بود، از برگ تروریسم برای رساندن کشور به جنگ داخلی رونمایی کرد. با تمام این اوصاف اما ظهور و بروز تروریسم تنها به عملیاتهایی همچون حمله مسلحانه به مردم و نیروهای امنیتی محدود نمیشد. لایه دیگری از تروریسم که همزمان با شکست پروژه اعتصاب مورد توجه ویژه قرار گرفت، حمله به امنیت عمومی از طریق تهدید افراد به برخورد سخت و قهرآمیز بود.
ضدانقلاب در ماههای گذشته بارها با انتشار تصاویر، اطلاعات شخصی و تهدید افراد و اصناف مختلف تلاش داشته آنها را یا با حرکات مخرب خود همراه کند یا منزوی و منفعل سازد. حمله به کامیونهایی که تن به اعتصاب تحمیلی ندادند، حمله به منزل افرادی که همسو با نظام شناخته میشدند و به خطر انداختن جان اعضای خانواده و مواردی از این دست روی عریانی از تروریسمی بود که ضدانقلاب در پوشش اعتراضات پیگیری کرده است.