او همچنین تصریح میکند: شعار جنبش را نیز که بنگرید این امر مشهود است: «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی». در کجای این شعارها میتوان بههمریختن بساط و فروپاشی نظام را دید؟ این شعارها به آزادی، رفاه، آبادانی، میهن و زن و مرد در کنار یکدیگر اشاره دارند.
به گزارش شهدای ایران ،تقی آزادارمکی، از جامعهشناسهای نزدیک به جریان چپ اخیراً در بخشی از یک مصاحبه که کانال تلگرامی امتداد آنرا منتشر کرد، در اشاره به اغتشاشات اخیر گفته است: من اسمش را با همه ویژگیهایی که دارد، جنبش اجتماعی زندگی میگذارم؛ جنبشی اجتماعی که محور آن «زندگی» است تا اعتراض، آشوب و به هم ریختن امور. به همین دلیل نیز زنان در اینجا اهمیتی مضاعف دارند، زنان و نیروهای دیگری که وابسته به زنان هستند مانند جوانان، مردان، افراد درون خانواده و... نکته دیگر نیز این است که این جنبش از خیابان به خانه آمده است و آن حرکتی که در خیابانها جریان دارد، در خانهها پی گرفته میشود و از آن حمایت میشود؛ حمایتی پنهان. مساله این جنبش براندازی، آشوب و خشونت نیست، بلکه این جنبش جویا و طالب تغییر برای زندگی بهتر است!
او همچنین تصریح میکند: شعار جنبش را نیز که بنگرید این امر مشهود است: «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی». در کجای این شعارها میتوان بههمریختن بساط و فروپاشی نظام را دید؟ این شعارها به آزادی، رفاه، آبادانی، میهن و زن و مرد در کنار یکدیگر اشاره دارند.
ارمکی در بخش دیگری از این مصاحبه با بیان اینکه حکومت عادت کرده جنبش را اغتشاش بداند، زیرا نمیتواند مساله را مدیریت کند، میگوید: آن شعارهای تند را گروههای خاص حاشیهای سر میدهند که به این جمع پیوستهاند. وقتی جریانی اجتماعی شکل میگیرد، نمیتوان انتظار داشت خالص باقی بماند. گروههای دیگری نیز به آن اضافه میشوند که میتوانند مسیر حرکت آن را تغییر دهند، وجهه تخریبی به آن بدهند، آن را خشونتبار کنند و... امروزه این فرصت برای برخی ایجاد شده که این شعارهای خاص را بدهند، اما هسته مرکزی این جنبش، جریان اعتدالی ساماندهی حیات اجتماعی معطوف به زندگی است! [+]
*آقای ارمکی با این اظهارات نشان دادهاند که در جریان اغتشاشات اخیر یا در ایران نبودهاند و یا اگر هم بودهاند در جریان آتشها و قتلها و ویرانیها و پرچمسوزیها نبودهاند که اکنون به چنین حرکت ضد امنیتی میگویند: "جنبش"!
جالب است که در پی "فرماندهان کت و شلواری آشوب" که از چند صد اغتشاشگر با لفظ "مردم" یاد میکنند [1]؛ مشاهده میکنیم که آقای ارمکی هم در پیوست همین جریان به صحنه آمده و میگوید: "مساله این جنبش براندازی، آشوب و خشونت نیست"!
از شعارهای اغتشاشگران و اعترافات دستگیرشدگان که صراحتا حکایت از تلاش برای آشوب و قتل و خونریزی داشته، بگذریم...
واقعا امثال آقای ارمکی چطور توانستند حلقومهای بریده و پرچمهای سوخته و تیرهای خلاصی که به مأموران پلیس و بسیجیها زدند را ببیند و نتیجه بگیرند که مسئله اینان آشوب و خشونت نبوده؟
آیا یک رجل صاحبنظر و یک استاد دانشگاه باید به صرف چند شعار و هشتگ، مفتون شود و اینگونه به حمال الخطایای اغتشاشگران بدل شود؟
مسئله جالبتر اما سفیدنمایی از اغتشاش و توجیه خشونتهاست که ارمکی با گزارهی "وقتی جریانی اجتماعی شکل میگیرد، نمیتوان انتظار داشت خالص باقی بماند" آنرا مطرح میکند.
این گزاره ادعا شده در حالی است که اتفاقا در سایر کشورهای پیشرفته هرگز چنین بهانهای پذیرفته نیست و کسانی که قصد دارند مجوز اعتراض قانونی بگیرند بایستی متعهد شوند که هیچ حرکت سوء یا شعار ضد و یا حتی صدای بلندی از جانب آنان سر نخواهد زد. و اگر چنین شود پلیس مکلف به هر برخوردی خواهد بود.
این نکته باید برای افکار عمومی محل سوال باشد که این قبیل افراد چگونه مدعی ارتباط با دنیا و کپی برداری از روشهای حکومتهای دیگر هستند اما پای رعایت الزامات عقلانی و بایدهای قانونی که به میان میآید؛ آقایان بلافاصله از شهری خیالی در آسمانها سخن میگویند که هیچ عینیت خارجی و اینجهانی ندارد و سازوارههای آن نیز اساسا معقول نیست.
آقای ارمکی باید بدانند جمعیتی که به خیابان میآید اگر مجوز نداشته باشد اغتشاشگر است.
جمعیت مجوز دار نیز بایستی در صورت شنیدن اولین صدای بلندتر از حد مجاز یا شعار ساختارشکن؛ نه تنها افراد صاحبشعار را به پلیس معرفی کند بلکه سریعا تجمع را تعطیل یا مانع شعار دادن آن افراد شود.
تکلیف جمعیتهایی که علیه قانون کشور قیام میکنند و در میان آنها قمه بدست و مسلح و کلوخانداز جولان میدهد هم که روشن است...
*مشرق
او همچنین تصریح میکند: شعار جنبش را نیز که بنگرید این امر مشهود است: «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی». در کجای این شعارها میتوان بههمریختن بساط و فروپاشی نظام را دید؟ این شعارها به آزادی، رفاه، آبادانی، میهن و زن و مرد در کنار یکدیگر اشاره دارند.
ارمکی در بخش دیگری از این مصاحبه با بیان اینکه حکومت عادت کرده جنبش را اغتشاش بداند، زیرا نمیتواند مساله را مدیریت کند، میگوید: آن شعارهای تند را گروههای خاص حاشیهای سر میدهند که به این جمع پیوستهاند. وقتی جریانی اجتماعی شکل میگیرد، نمیتوان انتظار داشت خالص باقی بماند. گروههای دیگری نیز به آن اضافه میشوند که میتوانند مسیر حرکت آن را تغییر دهند، وجهه تخریبی به آن بدهند، آن را خشونتبار کنند و... امروزه این فرصت برای برخی ایجاد شده که این شعارهای خاص را بدهند، اما هسته مرکزی این جنبش، جریان اعتدالی ساماندهی حیات اجتماعی معطوف به زندگی است! [+]
*آقای ارمکی با این اظهارات نشان دادهاند که در جریان اغتشاشات اخیر یا در ایران نبودهاند و یا اگر هم بودهاند در جریان آتشها و قتلها و ویرانیها و پرچمسوزیها نبودهاند که اکنون به چنین حرکت ضد امنیتی میگویند: "جنبش"!
جالب است که در پی "فرماندهان کت و شلواری آشوب" که از چند صد اغتشاشگر با لفظ "مردم" یاد میکنند [1]؛ مشاهده میکنیم که آقای ارمکی هم در پیوست همین جریان به صحنه آمده و میگوید: "مساله این جنبش براندازی، آشوب و خشونت نیست"!
از شعارهای اغتشاشگران و اعترافات دستگیرشدگان که صراحتا حکایت از تلاش برای آشوب و قتل و خونریزی داشته، بگذریم...
واقعا امثال آقای ارمکی چطور توانستند حلقومهای بریده و پرچمهای سوخته و تیرهای خلاصی که به مأموران پلیس و بسیجیها زدند را ببیند و نتیجه بگیرند که مسئله اینان آشوب و خشونت نبوده؟
آیا یک رجل صاحبنظر و یک استاد دانشگاه باید به صرف چند شعار و هشتگ، مفتون شود و اینگونه به حمال الخطایای اغتشاشگران بدل شود؟
مسئله جالبتر اما سفیدنمایی از اغتشاش و توجیه خشونتهاست که ارمکی با گزارهی "وقتی جریانی اجتماعی شکل میگیرد، نمیتوان انتظار داشت خالص باقی بماند" آنرا مطرح میکند.
این گزاره ادعا شده در حالی است که اتفاقا در سایر کشورهای پیشرفته هرگز چنین بهانهای پذیرفته نیست و کسانی که قصد دارند مجوز اعتراض قانونی بگیرند بایستی متعهد شوند که هیچ حرکت سوء یا شعار ضد و یا حتی صدای بلندی از جانب آنان سر نخواهد زد. و اگر چنین شود پلیس مکلف به هر برخوردی خواهد بود.
این نکته باید برای افکار عمومی محل سوال باشد که این قبیل افراد چگونه مدعی ارتباط با دنیا و کپی برداری از روشهای حکومتهای دیگر هستند اما پای رعایت الزامات عقلانی و بایدهای قانونی که به میان میآید؛ آقایان بلافاصله از شهری خیالی در آسمانها سخن میگویند که هیچ عینیت خارجی و اینجهانی ندارد و سازوارههای آن نیز اساسا معقول نیست.
آقای ارمکی باید بدانند جمعیتی که به خیابان میآید اگر مجوز نداشته باشد اغتشاشگر است.
جمعیت مجوز دار نیز بایستی در صورت شنیدن اولین صدای بلندتر از حد مجاز یا شعار ساختارشکن؛ نه تنها افراد صاحبشعار را به پلیس معرفی کند بلکه سریعا تجمع را تعطیل یا مانع شعار دادن آن افراد شود.
تکلیف جمعیتهایی که علیه قانون کشور قیام میکنند و در میان آنها قمه بدست و مسلح و کلوخانداز جولان میدهد هم که روشن است...
*مشرق