در گوشهای از سخنرانی شهید باکری در خصوص دشواریهای موجود در عملیات والفجر ۴ آمده است: امداد غیبی آن است که خارج از ادراک انسان باشد و من اینطور تصور میکنم.
شهدای ایران: عملیات «والفجر ۴» از جمله عملیاتهای مهم کشورمان در جبهه غرب در دوران دفاع مقدس بود که از ۲۷ مهر الی ۳۰ آبان سال ۱۳۶۲ انجام پذیرفت و با پیروزی رزمندگان اسلام به پایان رسید.
این عملیات علاوه بر وارد ساختن تلفات سنگین به ارتش عراق، موجب تصرف بخش قابل توجهی از خاک این کشور و دفع حضور گروهکهای ضد انقلاب در این نواحی شد.
سردار شهید «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا پاییز سال ۱۳۶۲، در جریان یک سخنرانی در مسجد جامع تبریز درباره این عملیات و نتایج و دستاوردهای آن توضیح داده که بخشی از آن، از کتاب «کلام عاشورایی، مجموعه سخنان شهید مهدی باکری» اثر «اسماعیل وکیلزاده» منتشر میشود:
اما من چند کلمهای هم در مورد عملیات والفجر چهار بگویم؛ یادی از شهیدان عزیزی که بعضیها اسمشان است و بعضیهایشان حتی اسمشان هم در دست نیست. یاد اینها زنده است و در قلبهای ما جای دارند و بدانید که اینها به خاطر اسلام چه کردهاند؟ شاید اینها در شهرها کمتر شناخته شوند ولی در جبههها کارهایی را که انجام دادهاند، من میگویم و شما ملت ایران بدانید و ملت شجاع آذربایجان بدانید که چهها تربیت کردهاید! ما در صحنههای عملی میفهمیم که اینها چه کسانی بودند.
عملیات والفجر چهار که یک عملیات وسیع از نظر منطقهای بود، در حدود ۱۶۰ کیلومتر از مناطق کوهستانی غرب ایران یعنی در کردستان و از «سردشت» تا «مریوان» انجام گرفت. این عملیات در سه مرحله انجام گرفته و یک مرحلهی تکمیلی هم دارد که انشاءالله انجام خواهد شد.
اهدافی که در این عملیات است از نظر تکلیف شرعی باید با دشمن خودمان جنگ کنیم و جنگ را ادامه بدهیم و همه اینها توضیحاتی است که قبلا داده شده است و من فقط ابعاد نظامی آن را میگویم؛ از نظر نظامی شهرهای «بانه» و «مریوان» و جادههایشان در زیر آتش توپخانه عراق بود و خود «مریوان» را هم میزد که الان قسمت عمدهای از شهر ویران شده است و بانه هم هكذا؛ عراق جادههای این دو شهر را که کاملا رو به ارتفاعات بود، میدید و زیر آتش میگرفت. یعنی دو شهر کاملا زیر آتش دشمن بود. بنابراین یک هدف عملیات این بود که دید و تیر رژیم بعثی از شهرهای مرزی «بانه» و «مریوان» قطع شود.
دوم، بستن منطقهای از «مریوان» تا «سردشت» تا اینکه جادههای اصلی و ارتفاعاتی که چند سالی بود ضد انقلابها از آن طریق از عراق از نظر آذوقه، مهمات، آموزش، سازماندهی تغذیه میشدند که قطع گردید.
سوم آزادسازی بخشی از منطقه و ایجاد جبههای که دشمن در شهرهای «سید صادق» و «حلبچه» و سد «دربندیخان» و جادههایی که به طرف آنها میرفت و اهمیتش برای عراق خیلی زیاد بود، برای رزمندگان جهت ادامهی عملیات و تأمین مرز از «پیرانشهر» تا «مریوان» که خدمتتان عرض کردم.
اینها در سه مرحلهی عملیات انجام پذیرفت. حضرت آیتالله «ملکوتی» و تعدادی از عزیزانی که از تبریز تشریف آورده بودند و منطقه را دیدند، مشاهده فرمودند وسعت منطقه را و آن سختیها و دشواریهایی که در این ارتفاعات هست. ارتفاعات صعبالعبور و بدون جاده که کیلومترها و ساعتها باید راه رفت تا تازه برسی به قلهی آنها و البته اگر جنگی در کار نباشد، اینها انسان را متحیر و متعجب میکند. منطقهی کوهستانی، صعبالعبور و جنگلی و بدون جاده.
رزمندگان همهی سختیها را با بردباری تحمل نمودند. کوهپیماییهای سخت و پشتیبانی و تدارکات با سختی بسیار زیاد، همه اینها از مشخصات این عملیات است. ولی به حول و قوه الهی در سه مرحله که تابه حال انجام گرفته، عمدهی اهدافی که تعیین شده بود و ارتفاعات آن مناطق جزء اهداف بود، اینها به لطف خداوند و امدادهای غیبی به دست آمد برای ما که امداد غیبی بود، حالا به نظر دیگران چه باشد، نمیدانم و مگر یک انسان با یک جثهی ناچیز چهقدر توان دارد که این کارها را انجام دهد؟
اگر انسان به پایین آن ارتفاعات برود و بایستد و به عظمت و ارتفاع کوهها توجه کند، واقعا زانوهایش میلرزد از شدت ترس؛ حالا این ارتفاعات را این انسانها شبانه بروند، آن هم در شب تاریک و ظلمانی، از میان کوهها و سنگها و از میان جنگل، پایگاههای دشمن را در بالای این ارتفاعات بیابند و در ساعت ۱ و ۲ نصف شب، حمله را شروع کنند و در ساعت ۳ هم اعلام کنند که ما تمام کردیم و اهدافمان را تصرف نمودیم، اینها همهاش امداد غیبی است. امداد غیبی آن است که خارج از ادراک انسان باشد و من اینطور تصور میکنم و گمان نمیکنم که برادران بیایند و ببینند و غیر از این تصور نمایند.
این عملیات علاوه بر وارد ساختن تلفات سنگین به ارتش عراق، موجب تصرف بخش قابل توجهی از خاک این کشور و دفع حضور گروهکهای ضد انقلاب در این نواحی شد.
سردار شهید «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا پاییز سال ۱۳۶۲، در جریان یک سخنرانی در مسجد جامع تبریز درباره این عملیات و نتایج و دستاوردهای آن توضیح داده که بخشی از آن، از کتاب «کلام عاشورایی، مجموعه سخنان شهید مهدی باکری» اثر «اسماعیل وکیلزاده» منتشر میشود:
اما من چند کلمهای هم در مورد عملیات والفجر چهار بگویم؛ یادی از شهیدان عزیزی که بعضیها اسمشان است و بعضیهایشان حتی اسمشان هم در دست نیست. یاد اینها زنده است و در قلبهای ما جای دارند و بدانید که اینها به خاطر اسلام چه کردهاند؟ شاید اینها در شهرها کمتر شناخته شوند ولی در جبههها کارهایی را که انجام دادهاند، من میگویم و شما ملت ایران بدانید و ملت شجاع آذربایجان بدانید که چهها تربیت کردهاید! ما در صحنههای عملی میفهمیم که اینها چه کسانی بودند.
عملیات والفجر چهار که یک عملیات وسیع از نظر منطقهای بود، در حدود ۱۶۰ کیلومتر از مناطق کوهستانی غرب ایران یعنی در کردستان و از «سردشت» تا «مریوان» انجام گرفت. این عملیات در سه مرحله انجام گرفته و یک مرحلهی تکمیلی هم دارد که انشاءالله انجام خواهد شد.
اهدافی که در این عملیات است از نظر تکلیف شرعی باید با دشمن خودمان جنگ کنیم و جنگ را ادامه بدهیم و همه اینها توضیحاتی است که قبلا داده شده است و من فقط ابعاد نظامی آن را میگویم؛ از نظر نظامی شهرهای «بانه» و «مریوان» و جادههایشان در زیر آتش توپخانه عراق بود و خود «مریوان» را هم میزد که الان قسمت عمدهای از شهر ویران شده است و بانه هم هكذا؛ عراق جادههای این دو شهر را که کاملا رو به ارتفاعات بود، میدید و زیر آتش میگرفت. یعنی دو شهر کاملا زیر آتش دشمن بود. بنابراین یک هدف عملیات این بود که دید و تیر رژیم بعثی از شهرهای مرزی «بانه» و «مریوان» قطع شود.
دوم، بستن منطقهای از «مریوان» تا «سردشت» تا اینکه جادههای اصلی و ارتفاعاتی که چند سالی بود ضد انقلابها از آن طریق از عراق از نظر آذوقه، مهمات، آموزش، سازماندهی تغذیه میشدند که قطع گردید.
سوم آزادسازی بخشی از منطقه و ایجاد جبههای که دشمن در شهرهای «سید صادق» و «حلبچه» و سد «دربندیخان» و جادههایی که به طرف آنها میرفت و اهمیتش برای عراق خیلی زیاد بود، برای رزمندگان جهت ادامهی عملیات و تأمین مرز از «پیرانشهر» تا «مریوان» که خدمتتان عرض کردم.
اینها در سه مرحلهی عملیات انجام پذیرفت. حضرت آیتالله «ملکوتی» و تعدادی از عزیزانی که از تبریز تشریف آورده بودند و منطقه را دیدند، مشاهده فرمودند وسعت منطقه را و آن سختیها و دشواریهایی که در این ارتفاعات هست. ارتفاعات صعبالعبور و بدون جاده که کیلومترها و ساعتها باید راه رفت تا تازه برسی به قلهی آنها و البته اگر جنگی در کار نباشد، اینها انسان را متحیر و متعجب میکند. منطقهی کوهستانی، صعبالعبور و جنگلی و بدون جاده.
رزمندگان همهی سختیها را با بردباری تحمل نمودند. کوهپیماییهای سخت و پشتیبانی و تدارکات با سختی بسیار زیاد، همه اینها از مشخصات این عملیات است. ولی به حول و قوه الهی در سه مرحله که تابه حال انجام گرفته، عمدهی اهدافی که تعیین شده بود و ارتفاعات آن مناطق جزء اهداف بود، اینها به لطف خداوند و امدادهای غیبی به دست آمد برای ما که امداد غیبی بود، حالا به نظر دیگران چه باشد، نمیدانم و مگر یک انسان با یک جثهی ناچیز چهقدر توان دارد که این کارها را انجام دهد؟
اگر انسان به پایین آن ارتفاعات برود و بایستد و به عظمت و ارتفاع کوهها توجه کند، واقعا زانوهایش میلرزد از شدت ترس؛ حالا این ارتفاعات را این انسانها شبانه بروند، آن هم در شب تاریک و ظلمانی، از میان کوهها و سنگها و از میان جنگل، پایگاههای دشمن را در بالای این ارتفاعات بیابند و در ساعت ۱ و ۲ نصف شب، حمله را شروع کنند و در ساعت ۳ هم اعلام کنند که ما تمام کردیم و اهدافمان را تصرف نمودیم، اینها همهاش امداد غیبی است. امداد غیبی آن است که خارج از ادراک انسان باشد و من اینطور تصور میکنم و گمان نمیکنم که برادران بیایند و ببینند و غیر از این تصور نمایند.