چشمانمان را باز کنیم و واقعیت ها را بپذیریم؛ فرهنگ سازی در این دوران، یعنی چاپ بنر 12 متر تندگویان با همان شلوار جین و نصب در میدان ولی عصر تهران و درج تنها یک جمله: «او برای دفاع از مردمش شهید شد!»
به گزارش شهدای ایران به نقل ازتابناک؛طرح برخی اخبار درباره آنچه بر سر نشانههای یکی از
قهرمانان جنگ هشت ساله در چند سال اخیر رخ داده و یکی از نوجوانان مظلوم
قربانی صهیونیستها جایگزین شده، این پرسش را پیش آورده که آیا قرار است
طرح الگوهای مقاومت اسلامی و وطنیِ دیگر نقاط جهان از جمله فلسطین، به قیمت
کمرنگ شدن قهرمانان وطن که موزون ترین وضعیت را نسبت به قشر وسیعی از
جوانان دارد، تمام شود؟
همه ملل قهرمانانی دارند که از آنها مجسمه میسازند، هر سال برایشان مراسمی برگزار می کنند و در تلاش میکنند تا این چهره ها را به عنوان نمادهای جهانی معرفی کنند و در مقاطعی از تاریخ معاصر، متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی جهان، برخی از ایشان در میان دیگر ممل نیز به شدت مورد توجه جهان قرار گرفتند. «ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا» یا همان «چهگوارا» ی پزشک و چریک آزادیخواه کوبایی یکی از این چهره ها است که هنوز نقشش روی پیراهن بسیاری از جوانان سراسر جهان قابل مشاهده است.
در این میان ایران به واسطه آنکه چهارراه وقایع بزرگ جهانی بوده، با کثرت قهرمانان مواجه است و عدد قهرمانان ملی ایران آنچنان بالا است که میتوان یک کتاب بسیار قطور به عنوان مواد درسی دانش آموزان در نظر گرفت. جنگ تحمیلی به خودیِ خود، نسل تازهای از قهرمانان و نمادها را به وجود آورد که برای نسل تازه قابل درک تر بود و در مناسبات فرهنگی، امکان الگوبرداری از آنها بیشتر فراهم بود. شاید همین امر باعث شد چهرهای چون ابراهیم حاتمی کیا با اشارهای ضمن به فیلم «چ» که زندگی دکتر «چگوارا» را روایت میکند، «چ» را بر اساس برشی از زندگی شهید دکتر مصطفی «چمران» بسازد.
در چنان فضایی اما تلاش میشود برخی از قهرمانان مقاومت در دیگر کشورها، به ویژه قهرمانان مقاومت اسلامی در برابر صهیونیستهای غاصب نیز در کشورمان معرفی شوند و جوانان با آرمانشان و مظلومیتشان بیشتر آشنا شوند. یکی از این چهرهها محمد الدُرِّه نوجوان ۱۲ ساله فلسطینی که در ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۰ در منطقه «نتساریم» در نوار غزه و توسط صهیونیستها با گلوله مستقیم کشته شد؛ امری که به واسطه پوشش توسط تصویربردار عرب شبکه دو فرانسه (France 2) به اتفاقی جهانی بدل شد و حتی صهیونیستها درصدد برآمدند تا در انکار این امر برآیند.
حال این جوان به کتاب درسی آمده و اگر کتاب فارسی دوم راهنمایی را تورق کنید، چهره نقاشی شدهاش را در صدرِ شعر «پرونده آزادی» محمود درویش می بینید و این اتفاقی مثبت است که کتابهای درسی به چهره های وطنی خلاصه نشود اما این رویکرد یک شرط مهم دارد و آن هم اینکه، این اشخاص جای قهرمانان وطنی را تنگ نکنند. آن گونه که خواهر شهید تندگویان در گفت و گویی که به تازگی داشته، تاکید کرده، افزوده شدن نام این جوان فلسطینی مصادف با حذف نام شهید تندگویان از کتاب درسی دوم راهنمایی بوده و علی الظاهر، این جوان جایگزین وزیر نفت جوان ایران بود که پس از شکنجههای فراوانی توسط بعثیها شهید شد. البته او تنها از کتب درسی حذف نشد، بلکه از پای تقویم رسمی مملکت نیز نامش را خط زدند و به حاشیه تقویم بردند که امری عجیب و غیرمنتظره بود.
فاطمه تندگویان در این باره به شرق گفته است: «جواد تنها وزیری است که در جبهه اسیر شده است و اسیری است که طولانیترین مدت اسارت را داشته است. در بالاترین شأن نظام بوده و بیشترین اطلاعات را داشته که میتوانسته یک خطر و تهدید فوقالعاده برای نظام محسوب شود. بهعنوان یک قهرمان ملی است این الگو بعد از رنج و مرارتهای بسیار و پیگیریهای ما در دوجا درج شد که یکی روز اسارتش بود که در تقویم جمهوری اسلامی نوشته شد و شورایعالی انقلاب فرهنگی در زمان آقای خاتمی این موضوع را تصویب کرد که بعد حذف شد و دیگر اینکه آقای حداد عادل هم پیگیری کرد و شرح حال جواد را بهعنوان یک قهرمان ملی در کتاب فارسی دوم راهنمایی قرار داد. در زمان دولت آقای احمدینژاد «محمد الدوره» بهعنوان یک جوان فلسطینی جای جواد را گرفت و نام جواد حذف شد.»
خواهر این قهرمان جنگ تحمیلی که در زمان اسارت با معرفی خود و مسئولیتش، زمینه ساز نجات جان چندصد تنی شد که قرار بود یک جا اعدام شوند و البته در عوض شکنجههای فراوانی را تا پیش از شهادت به جان خرید، در عین حال یادآوری میکند: «ما پیگیری کردیم اما به جایی نرسید، ما به هیچ عنوان نمیخواهیم که عکس جواد روی دیوارها نصب شود و نام جواد دایما ابزار تبلیغاتی شود. برای ما این مهم است که بهعنوان یک مشی فکری، مشیای که قابل تسری به نسل جدید باشد، این الگو شناخته و ماندگار شود.»
این اتفاق زمانی تکان دهنده تر میشود که در مییابیم این شهید به شدت با کلیشههایی که تلاش میشود از شهداء خلق شود و به همین دلیل رابطه برقرار کردن جوانان میان وضعیت خود و این دلاورمردان دشوار میشود، فاصله دارد و بخشی از نسل جوان به خوبی میتوانند با او رابطه برقرار کنند. کافی است تنها تصاویر این شهید منتشر شود تا هم دست عدهای که قهرمانان را آن گونه که دوست دارند، ترسیم میکنند، بسته شود و هم جوانان مشتاق چنین اشخاصی شوند و عکس این قهرمانان را جایگزین چهگوارا کنند. متاسفانه این کلیشهها درباره خلبانان و شهدای آمریکا رفتهای نظیر شهید تندگویان نیز صورت پذیرفته و از ایشان بتی ساخته شده که دیگر هیچ جوانی تصور نمیکند بتواند شبیه آنها شود.
خواهر شهید چمران در این باره گفته است: «این کلیشه تفاوتی فاحش با واقعیتِ جواد دارد. نمیتوانم بگویم تفاوت 180 درجهای دارد، اما تفاوتی فاحش دارد، جواد یک بچه فعال پرتحرک بذلهگو، اجتماعی و روشنفکر خوشلباس، تصور کنید که عکسش در مجلس کنار شهید رجایی با شلوار جین است که من برایش از آمریکا آورده بودم با یک بلوز چهارخانه که دکمه بالای یقهاش باز است و محاسن تراشیده و سبیل و عکسش موجود است با همین کیفیت در آن مجلس حضور یافته و پذیرفته شده است و رایاعتماد گرفته است نیامده تغییر چهره دهد و ظاهرسازی کند. حتی قرار بود سریالی در موردش ساخته شود که وقتی متن سریال را خواندیم بهشدت معترض شدیم. مردم شخصیت دارند ما نمیتوانیم مردم را با خیالبافی پیش ببریم...»
او همچنین از توقف پخش سریال ساخته شده با هزینه کلان برای شهید تندگویان در قسمت سیزدهم متاثر از فشار اعضای خانواده این شهید خبر داده و متذکر میشود بخشی از این سریال ثمره خیالبافی بوده و ربطی به زندگی وزیر جوانِ نفت ایران نداشته است و همه این حرفا یعنی آنچه خانواده مسئولان به درک عمیقی از آن رسیدهاند، هنوز برخی مسئولان سیاست گذار در نیافته اند و تصور میکنند از شهداء باید چهره کهکشانی ساخت و اگر چنین امکانی فراهم نبود و با ممانعت نزدیکان مواجه شد، شهید - ولو آنکه از مهم ترین شهداء باشد - از صحنه گیتی حذف کرد و شهیدی از دیگر کشورها را جایگزینش کرد.
باید پذیرفت برای نسلی که شلوار جین، یکی از پوششهای قالبش است و دکمه بالای پیراهن و بلوزش را نمیبندد، تندگویان به مراتب بهتر میتواند نقش نماد و پرنده آزادی را ایفا کند تا شهیدی که هیچ اشتراکی ظاهری نیز با جوان کنونی ندارد و از دیاری دیگر برایش آورده ایم. بپذیریم، الگوی جوان امروزی باید شباهتهایی به جوان امروزی داشته باشد و الا همچنان در سیاست گذاری فرهنگی شکست می خوریم و سال به سال بر پشت دست میکوبیم که چرا یک چهره شهید ایرانی به شکل داوطلبانه - نه سازماندهی شده - بر روی پیراهنهای گرانقیمت جوانان شمال تا جنوب این پایتخت دوازده میلیونی نقش نبسته است.
چشمانمان را باز کنیم و واقعیت ها را بپذیریم؛ فرهنگ سازی در این دوران، یعنی چاپ بنر 12 متر تندگویان با همان شلوار جین و نصب در میدان ولی عصر تهران و درج تنها یک جمله: «او برای دفاع از مردمش شهید شد!»
همه ملل قهرمانانی دارند که از آنها مجسمه میسازند، هر سال برایشان مراسمی برگزار می کنند و در تلاش میکنند تا این چهره ها را به عنوان نمادهای جهانی معرفی کنند و در مقاطعی از تاریخ معاصر، متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی جهان، برخی از ایشان در میان دیگر ممل نیز به شدت مورد توجه جهان قرار گرفتند. «ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا» یا همان «چهگوارا» ی پزشک و چریک آزادیخواه کوبایی یکی از این چهره ها است که هنوز نقشش روی پیراهن بسیاری از جوانان سراسر جهان قابل مشاهده است.
در این میان ایران به واسطه آنکه چهارراه وقایع بزرگ جهانی بوده، با کثرت قهرمانان مواجه است و عدد قهرمانان ملی ایران آنچنان بالا است که میتوان یک کتاب بسیار قطور به عنوان مواد درسی دانش آموزان در نظر گرفت. جنگ تحمیلی به خودیِ خود، نسل تازهای از قهرمانان و نمادها را به وجود آورد که برای نسل تازه قابل درک تر بود و در مناسبات فرهنگی، امکان الگوبرداری از آنها بیشتر فراهم بود. شاید همین امر باعث شد چهرهای چون ابراهیم حاتمی کیا با اشارهای ضمن به فیلم «چ» که زندگی دکتر «چگوارا» را روایت میکند، «چ» را بر اساس برشی از زندگی شهید دکتر مصطفی «چمران» بسازد.
در چنان فضایی اما تلاش میشود برخی از قهرمانان مقاومت در دیگر کشورها، به ویژه قهرمانان مقاومت اسلامی در برابر صهیونیستهای غاصب نیز در کشورمان معرفی شوند و جوانان با آرمانشان و مظلومیتشان بیشتر آشنا شوند. یکی از این چهرهها محمد الدُرِّه نوجوان ۱۲ ساله فلسطینی که در ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۰ در منطقه «نتساریم» در نوار غزه و توسط صهیونیستها با گلوله مستقیم کشته شد؛ امری که به واسطه پوشش توسط تصویربردار عرب شبکه دو فرانسه (France 2) به اتفاقی جهانی بدل شد و حتی صهیونیستها درصدد برآمدند تا در انکار این امر برآیند.
حال این جوان به کتاب درسی آمده و اگر کتاب فارسی دوم راهنمایی را تورق کنید، چهره نقاشی شدهاش را در صدرِ شعر «پرونده آزادی» محمود درویش می بینید و این اتفاقی مثبت است که کتابهای درسی به چهره های وطنی خلاصه نشود اما این رویکرد یک شرط مهم دارد و آن هم اینکه، این اشخاص جای قهرمانان وطنی را تنگ نکنند. آن گونه که خواهر شهید تندگویان در گفت و گویی که به تازگی داشته، تاکید کرده، افزوده شدن نام این جوان فلسطینی مصادف با حذف نام شهید تندگویان از کتاب درسی دوم راهنمایی بوده و علی الظاهر، این جوان جایگزین وزیر نفت جوان ایران بود که پس از شکنجههای فراوانی توسط بعثیها شهید شد. البته او تنها از کتب درسی حذف نشد، بلکه از پای تقویم رسمی مملکت نیز نامش را خط زدند و به حاشیه تقویم بردند که امری عجیب و غیرمنتظره بود.
فاطمه تندگویان در این باره به شرق گفته است: «جواد تنها وزیری است که در جبهه اسیر شده است و اسیری است که طولانیترین مدت اسارت را داشته است. در بالاترین شأن نظام بوده و بیشترین اطلاعات را داشته که میتوانسته یک خطر و تهدید فوقالعاده برای نظام محسوب شود. بهعنوان یک قهرمان ملی است این الگو بعد از رنج و مرارتهای بسیار و پیگیریهای ما در دوجا درج شد که یکی روز اسارتش بود که در تقویم جمهوری اسلامی نوشته شد و شورایعالی انقلاب فرهنگی در زمان آقای خاتمی این موضوع را تصویب کرد که بعد حذف شد و دیگر اینکه آقای حداد عادل هم پیگیری کرد و شرح حال جواد را بهعنوان یک قهرمان ملی در کتاب فارسی دوم راهنمایی قرار داد. در زمان دولت آقای احمدینژاد «محمد الدوره» بهعنوان یک جوان فلسطینی جای جواد را گرفت و نام جواد حذف شد.»
خواهر این قهرمان جنگ تحمیلی که در زمان اسارت با معرفی خود و مسئولیتش، زمینه ساز نجات جان چندصد تنی شد که قرار بود یک جا اعدام شوند و البته در عوض شکنجههای فراوانی را تا پیش از شهادت به جان خرید، در عین حال یادآوری میکند: «ما پیگیری کردیم اما به جایی نرسید، ما به هیچ عنوان نمیخواهیم که عکس جواد روی دیوارها نصب شود و نام جواد دایما ابزار تبلیغاتی شود. برای ما این مهم است که بهعنوان یک مشی فکری، مشیای که قابل تسری به نسل جدید باشد، این الگو شناخته و ماندگار شود.»
این اتفاق زمانی تکان دهنده تر میشود که در مییابیم این شهید به شدت با کلیشههایی که تلاش میشود از شهداء خلق شود و به همین دلیل رابطه برقرار کردن جوانان میان وضعیت خود و این دلاورمردان دشوار میشود، فاصله دارد و بخشی از نسل جوان به خوبی میتوانند با او رابطه برقرار کنند. کافی است تنها تصاویر این شهید منتشر شود تا هم دست عدهای که قهرمانان را آن گونه که دوست دارند، ترسیم میکنند، بسته شود و هم جوانان مشتاق چنین اشخاصی شوند و عکس این قهرمانان را جایگزین چهگوارا کنند. متاسفانه این کلیشهها درباره خلبانان و شهدای آمریکا رفتهای نظیر شهید تندگویان نیز صورت پذیرفته و از ایشان بتی ساخته شده که دیگر هیچ جوانی تصور نمیکند بتواند شبیه آنها شود.
خواهر شهید چمران در این باره گفته است: «این کلیشه تفاوتی فاحش با واقعیتِ جواد دارد. نمیتوانم بگویم تفاوت 180 درجهای دارد، اما تفاوتی فاحش دارد، جواد یک بچه فعال پرتحرک بذلهگو، اجتماعی و روشنفکر خوشلباس، تصور کنید که عکسش در مجلس کنار شهید رجایی با شلوار جین است که من برایش از آمریکا آورده بودم با یک بلوز چهارخانه که دکمه بالای یقهاش باز است و محاسن تراشیده و سبیل و عکسش موجود است با همین کیفیت در آن مجلس حضور یافته و پذیرفته شده است و رایاعتماد گرفته است نیامده تغییر چهره دهد و ظاهرسازی کند. حتی قرار بود سریالی در موردش ساخته شود که وقتی متن سریال را خواندیم بهشدت معترض شدیم. مردم شخصیت دارند ما نمیتوانیم مردم را با خیالبافی پیش ببریم...»
او همچنین از توقف پخش سریال ساخته شده با هزینه کلان برای شهید تندگویان در قسمت سیزدهم متاثر از فشار اعضای خانواده این شهید خبر داده و متذکر میشود بخشی از این سریال ثمره خیالبافی بوده و ربطی به زندگی وزیر جوانِ نفت ایران نداشته است و همه این حرفا یعنی آنچه خانواده مسئولان به درک عمیقی از آن رسیدهاند، هنوز برخی مسئولان سیاست گذار در نیافته اند و تصور میکنند از شهداء باید چهره کهکشانی ساخت و اگر چنین امکانی فراهم نبود و با ممانعت نزدیکان مواجه شد، شهید - ولو آنکه از مهم ترین شهداء باشد - از صحنه گیتی حذف کرد و شهیدی از دیگر کشورها را جایگزینش کرد.
باید پذیرفت برای نسلی که شلوار جین، یکی از پوششهای قالبش است و دکمه بالای پیراهن و بلوزش را نمیبندد، تندگویان به مراتب بهتر میتواند نقش نماد و پرنده آزادی را ایفا کند تا شهیدی که هیچ اشتراکی ظاهری نیز با جوان کنونی ندارد و از دیاری دیگر برایش آورده ایم. بپذیریم، الگوی جوان امروزی باید شباهتهایی به جوان امروزی داشته باشد و الا همچنان در سیاست گذاری فرهنگی شکست می خوریم و سال به سال بر پشت دست میکوبیم که چرا یک چهره شهید ایرانی به شکل داوطلبانه - نه سازماندهی شده - بر روی پیراهنهای گرانقیمت جوانان شمال تا جنوب این پایتخت دوازده میلیونی نقش نبسته است.
چشمانمان را باز کنیم و واقعیت ها را بپذیریم؛ فرهنگ سازی در این دوران، یعنی چاپ بنر 12 متر تندگویان با همان شلوار جین و نصب در میدان ولی عصر تهران و درج تنها یک جمله: «او برای دفاع از مردمش شهید شد!»