محسن، متولد 9 بهمن 1363 بود. در دانشگاه امام حسین(ع) تحصیل کرد و در راه آن امام و دفاع از حرم آل الله لباس رزم پوشید. او دو سال در جبهه سوریه علیه تروریستهای تکفیری به جهاد پرداخت. سرانجام، روز 27 فروردین سال 1395، به مقصود خود نائل آمد و جام شهادت را نوشید.
به گزارش شهدای ایران ، شهید مدافع حرم محسن کمالی دهقان یکی از جوانان بیریا و بیادعایی بود که شبیه بسیاری دیگر از مردم زندگی میکرد. ظاهری بسیار ساده و بیآلایش داشت. اما پرورش در خانوادهای متدین و بهرهمندی از نان پاک و زیست سالم باعث شد تا ره صدساله را یک شبه بپیماید و به بالاترین درجه انسانیت، یعنی شهادت در راه خدا و اولیای الهی دست یابد. جوانی که به خاطر خوش خلقی و آرامش و مهربانیاش، شهرت یافته بود، اما در میدان جنگ، شجاعت و دلیریاش همه را شگفت زده میکرد.
محسن، متولد 9 بهمن 1363 بود. در دانشگاه امام حسین(ع) تحصیل کرد و در راه آن امام و دفاع از حرم آل الله لباس رزم پوشید. او دو سال در جبهه سوریه علیه تروریستهای تکفیری به جهاد پرداخت. سرانجام، روز 27 فروردین سال 1395، به مقصود خود نائل آمد و جام شهادت را نوشید.
در نوشتهای به قلم شهید مدافع حرم محسن کمالی دهقان آمده است: «وقتی خاطرات شاهرخ ضرغام را خوندم به خودم گفتم ناامید مباش چون منم مثل شاهرخ خیلی از عمرم رو به گناه و نافرمانی گذراندم ولی در آخر خدا شاهرخ را خرید، منم امیدم فقط به خداست. اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر و پرستویی که مقصد را در پرواز میبیند از ویرانی لانهاش نمیهراسد. چگونه دم از شهادت بزنم نه لیاقت دارم نه در حدش هستم و چگونه دم از زندگی بزنم در حالی که از آینده خود خبر ندارم.»
محسن، متولد 9 بهمن 1363 بود. در دانشگاه امام حسین(ع) تحصیل کرد و در راه آن امام و دفاع از حرم آل الله لباس رزم پوشید. او دو سال در جبهه سوریه علیه تروریستهای تکفیری به جهاد پرداخت. سرانجام، روز 27 فروردین سال 1395، به مقصود خود نائل آمد و جام شهادت را نوشید.
در نوشتهای به قلم شهید مدافع حرم محسن کمالی دهقان آمده است: «وقتی خاطرات شاهرخ ضرغام را خوندم به خودم گفتم ناامید مباش چون منم مثل شاهرخ خیلی از عمرم رو به گناه و نافرمانی گذراندم ولی در آخر خدا شاهرخ را خرید، منم امیدم فقط به خداست. اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر و پرستویی که مقصد را در پرواز میبیند از ویرانی لانهاش نمیهراسد. چگونه دم از شهادت بزنم نه لیاقت دارم نه در حدش هستم و چگونه دم از زندگی بزنم در حالی که از آینده خود خبر ندارم.»