به بهانه تقریظ رهبر انقلاب روی کتاب "مهاجر سرزمین آفتاب"؛
تقریظ مقام معظم رهبری روی کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» بهانه ای است تا به ویژگی های ابعاد شخصیتی و اجتماعی یگانه مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس بپردازیم.
سرویس فرهنگیشهدای ایران: مازیار شیری/ تقریظ مقام معظم رهبری روی کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» بهانه ای است تا به ویژگی های ابعاد شخصیتی و اجتماعی یگانه مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس یعنی کونیکو یامامورا بپردازیم. آنچه که در پیش رو دارید مجموعه ای ازگفتگو های ایشان در زمان حیاتشان و همچنین گوشه هایی از کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» است:
«مهاجر سرزمین آفتاب» سرگذشت یگانه مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس، کونیکو یامامورا است. او که در سال 1938 میلادی(1317ه.ش) دوره موسوم به شووا تقویم ژاپنی در شهر اشیا زاده شد، در سنین جوانی پس از آشنایی با معارف دین مبین اسلام و ازدواج با یک جوان مؤمن ایرانی، آیین شینتو را کنار گذاشت، به دین اسلام و مذهب تشیع گروید و نام «سبا بابایی» را برای خود برگزید.
او در بخشی های ابتدایی کتاب "مهاجر سرزمین آفتاب" از دلتنگیها و حس دوری از وطن و خاطرههایی که با خود از سرزمین ژاپن آورده است، میگوید: من در عهد امپراطوری شووا به دنیا آمدم. یک هفته پس از تولدم، پدرم به دفتر ثبت نوزادان در شهرداری اَشیا رفت و نام من در برگههایی که حکم شناسنامه داشت این گونه ثبت شد:
نام: کونیکو
نام خانوادگی: یامامورا
نام پدر: جوچیرو
نام مادر: آئی
به عنوان دومین دختر، در عهد امپراتوری شووا به سال ۱۳، ماه ۱، روز ۲۰ به دنیا آمد.
پدرم جوچیرو در شهرداری اَشیا کار میکرد؛ کارمندی ساده، اما با مرامنامه یک سامورایی که برای امپراتور مرتبه خدایگان قائل بود؛ پدری متعصب، سختگیر، پدرسالار و وطنپرست و شاید همین عنصر وطن پرستی انگیزه انتخاب نام من از جانب او بود: «کونیکو» به معنی فرزند وطن.
نامم را دوست داشتم و خانوادهام را و وطنم را و حتی آن شناسنامه ژاپنیام را که روزی روی صفحه آخرش علامت ضربدر خورد؛ علامتی که نشانه مرگ است یا ترک وطن و چه میدانستم که دست تقدیر مرا از شهر اَشیا، از توابع کوبه به سرزمین ناشناختهای میبرد و نام و هویت دیگری پیدا میکنم با شناسنامهای دیگر؛ و امروز که از مرز ۸۰ سالگی گذاشتهام، آن برگههای باطل شده شهرداری اَشیا را که با خط کانجی نوشته شده است، میبینم و نگاهم روی آن ضربدر متوقف میشود. دلم برای پدر، مادر، برادر و خواهرانم میگیرد.
زندگی پر از فراز و نشیب این بانوی بزرگوار با آشنایی با دین مبین اسلام و گرویدن به آن اوج می گیرد و آیین اسلام آنقدر در این بانو متجلی می شود که در دامان چنین بانویی شهید محمد بابایی پرورش یافته است. کونیکو یامامورا در سن 22 سالگی از ژاپن خارج میشود و در سال 1338 به ایران می آید و ایشان حوادث متعددی از جمله قیام خرداد 42 و در نهایت پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی را شاهد بوده اند. از همان روز های ابتدایی ورودش در ایران خوی انقلابی بودن و شور اسلامی در ایشان وجود داشت. خانم بابایی در مصاحبه ای با ما در زمان حیاتش درباره حس و حال انقلابی در ایران گفت: زمانی که در ژاپن زندگی میکردم هیچوقت فکر این را هم نمیکردم که مسیر زندگیم اینچنین باشد. من که در محلهی "نیروی هوایی" زندگی می کردم در سالهای ۵۵ الی ۵۷ درگیری بسیار شدید بود. کشورهای خارجی که دشمن انقلاب بودند به کنار، داخل ایران هم دشمنان انقلاب و نظام اسلامی به دشمنی خود ادامه میدادند. دشمن زیاد بود. باید اول دشمنان داخلی را از بین میبردیم.
پسر من سال ۴۲ به دنیا آمد. آن موقع هم فضا انقلابی بود. امام میفرمودند که فعلا زود است. سال ۴۲ بود که پس از قیام پانزدهم خرداد امام فرمودند: سربازان من در گهواره هستند. رفته رفته متولدین همان سالها به سربازان واقعی امام خمینی (ره) تبدیل شدند. اواخر سال ۵۷ ما در خانه کوکتل مولوتوف درست میکردیم و پسرانمان در خیابانها میجنگیدند. در ژاپن که بودم واقعا فکرش را هم نمیکردم که این کار ها را انجام بدهم.
سبا بابایی در مراسم رونمایی از کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» در تیرماه 1399 خود را اینگونه معرفی کرد: کونیکو یامامورا هستم، اهل ژاپن؛ البته نیمقرن پیش به ایران آمدم و مسلمان شدم. در ایران زندگی میکنم و حالا یک ایرانی هستم. خوشحالم با اسلام آشنا شدم. اگر همانطور که در ژاپن زندگی میکردم، بازهم به زندگی ادامه میدادم چیزی درباره اسلام و خدا نمیدانستم؛ اما شکر میکنم که آقای بابایی من را با اسلام آشنا کرد. هرچه بیشتر آشنا میشوم، از گذشته زندگی خودم تعجب میکنم. او با بیان اینکه همواره این پرسش مطرح است که چرا انسان به این دنیا آمده است و پاسخ آن زمانی مشخص شد که با اسلام آشنا شدم، اظهار کرد: تمام این مسائل را وقتی به ایران آمدم، فهمیدم. در این دنیا زندگی میکنیم؛ اما به آخرت امیدوار و معتقد هستیم. او گفت: پسازاینکه به ایران آمدم (پیش از انقلاب) کمکم محیط زندگی من رنگوبوی انقلابی گرفت؛ چراکه همه انقلابی و پیرو امام بودند.
در آخرین گفتگوی من با خانم بابایی، ایشان دغدغه حجاب، کم اطلاعی جوانان از فرهنگ انقلاب و ثبات منطقه را داشتند و همچنان بروز و همچنان همگام با انقلاب و در تراز بودند. این بانو چنان درباره جوانان گوشزد می دادند که گویی همه ی جوانان ایرانی فرزندان او هستند. او دلسوزانه از حجاب می گفت و نگران گمراهی جوانان بود و چنان سرشار از نشاط و آگاهی مطالبه می کرد که گویی او همان کونیکو بیست ساله ی تازه با اسلام آشنا شده است.
خوب به یاد دارم که زمانی که دیگر سوال هایم از خانم بابایی بابت مصاحبه تمام شده بود، از من خواستند تا تذکری که به "صدا و سیما" می دهند هم ضبط کنم و من که از اینهمه شوق انقلابی این بانوی بزرگوار شگفت زده شده بودم، از ایشان خواست تا صحبت هایشان را ادامه دهند و ایشان گفتند: صدا و سیما بسیار مهم است. چرا که همه در خانه هایشان تلویزیون دارند و به صورت شبانه روزی به تماشای تلویزیون میپردازند. امروز که دشمن، فرهنگ اسلامی را نشانه گرفته است باید به یک سری از مسائل توجه داشته باشیم. اولا حجاب مسئله مهمی است و جوانان ما باید حافظ حجاب خود باشند. اما تلویزیونی که رسانه همه مردم است در بعضی موارد حافظ فرهنگ حجاب اسلامی نیست. من نمیگویم که همه تلویزیونیها بی حجاب هستند. همچنین نمیگویم که همه حتما باید چادر بپوشند. اما حجاب شخصیت دارد. متاسفانه بعضی از مردان و زنان مجری برنامههای صدا سیما واقعا حجاب خود را رعایت نمیکنند. خداوند در کلام الله میفرمایند: (یحفظو فجورهم) ببینید جوانان باید بدنشان را بپوشانند و مثل غربیها لباس نپوشند. انشاالله که این مسئله رعایت شود، زیرا مسئله حجاب در تلویزیون مسئله بسیار مهمی است.
اکنون که خبر رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری روی کتاب«مهاجر سرزمین آفتاب» را شنیده می شود، بیشتر می توان به را استوار و درست خانم بابایی ایمان داشت. همیشه می توان فهمید که انسان های آزاده پس از زمان زندگی خود نیز تاثیر گذارند. گام دوم انقلاب اسلامی قطعا با هسته های نخبگانی جهانی و افرادی مثل کونیکو یامامورا همراه خواهد بود.
«مهاجر سرزمین آفتاب» سرگذشت یگانه مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس، کونیکو یامامورا است. او که در سال 1938 میلادی(1317ه.ش) دوره موسوم به شووا تقویم ژاپنی در شهر اشیا زاده شد، در سنین جوانی پس از آشنایی با معارف دین مبین اسلام و ازدواج با یک جوان مؤمن ایرانی، آیین شینتو را کنار گذاشت، به دین اسلام و مذهب تشیع گروید و نام «سبا بابایی» را برای خود برگزید.
او در بخشی های ابتدایی کتاب "مهاجر سرزمین آفتاب" از دلتنگیها و حس دوری از وطن و خاطرههایی که با خود از سرزمین ژاپن آورده است، میگوید: من در عهد امپراطوری شووا به دنیا آمدم. یک هفته پس از تولدم، پدرم به دفتر ثبت نوزادان در شهرداری اَشیا رفت و نام من در برگههایی که حکم شناسنامه داشت این گونه ثبت شد:
نام: کونیکو
نام خانوادگی: یامامورا
نام پدر: جوچیرو
نام مادر: آئی
به عنوان دومین دختر، در عهد امپراتوری شووا به سال ۱۳، ماه ۱، روز ۲۰ به دنیا آمد.
پدرم جوچیرو در شهرداری اَشیا کار میکرد؛ کارمندی ساده، اما با مرامنامه یک سامورایی که برای امپراتور مرتبه خدایگان قائل بود؛ پدری متعصب، سختگیر، پدرسالار و وطنپرست و شاید همین عنصر وطن پرستی انگیزه انتخاب نام من از جانب او بود: «کونیکو» به معنی فرزند وطن.
نامم را دوست داشتم و خانوادهام را و وطنم را و حتی آن شناسنامه ژاپنیام را که روزی روی صفحه آخرش علامت ضربدر خورد؛ علامتی که نشانه مرگ است یا ترک وطن و چه میدانستم که دست تقدیر مرا از شهر اَشیا، از توابع کوبه به سرزمین ناشناختهای میبرد و نام و هویت دیگری پیدا میکنم با شناسنامهای دیگر؛ و امروز که از مرز ۸۰ سالگی گذاشتهام، آن برگههای باطل شده شهرداری اَشیا را که با خط کانجی نوشته شده است، میبینم و نگاهم روی آن ضربدر متوقف میشود. دلم برای پدر، مادر، برادر و خواهرانم میگیرد.
زندگی پر از فراز و نشیب این بانوی بزرگوار با آشنایی با دین مبین اسلام و گرویدن به آن اوج می گیرد و آیین اسلام آنقدر در این بانو متجلی می شود که در دامان چنین بانویی شهید محمد بابایی پرورش یافته است. کونیکو یامامورا در سن 22 سالگی از ژاپن خارج میشود و در سال 1338 به ایران می آید و ایشان حوادث متعددی از جمله قیام خرداد 42 و در نهایت پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی را شاهد بوده اند. از همان روز های ابتدایی ورودش در ایران خوی انقلابی بودن و شور اسلامی در ایشان وجود داشت. خانم بابایی در مصاحبه ای با ما در زمان حیاتش درباره حس و حال انقلابی در ایران گفت: زمانی که در ژاپن زندگی میکردم هیچوقت فکر این را هم نمیکردم که مسیر زندگیم اینچنین باشد. من که در محلهی "نیروی هوایی" زندگی می کردم در سالهای ۵۵ الی ۵۷ درگیری بسیار شدید بود. کشورهای خارجی که دشمن انقلاب بودند به کنار، داخل ایران هم دشمنان انقلاب و نظام اسلامی به دشمنی خود ادامه میدادند. دشمن زیاد بود. باید اول دشمنان داخلی را از بین میبردیم.
پسر من سال ۴۲ به دنیا آمد. آن موقع هم فضا انقلابی بود. امام میفرمودند که فعلا زود است. سال ۴۲ بود که پس از قیام پانزدهم خرداد امام فرمودند: سربازان من در گهواره هستند. رفته رفته متولدین همان سالها به سربازان واقعی امام خمینی (ره) تبدیل شدند. اواخر سال ۵۷ ما در خانه کوکتل مولوتوف درست میکردیم و پسرانمان در خیابانها میجنگیدند. در ژاپن که بودم واقعا فکرش را هم نمیکردم که این کار ها را انجام بدهم.
کونیکو یامامورا یک بسیجی بود
سنا بابایی(کونیکو یامامورا) که از سرزمین های دور ژاپن به ایران سالهای انقلاب و کانون داغ اسلام انقلابی رسیده بود، تبدیل به یک اسوه، یک بانوی انقلابی تمام عیار شده بود و این رویه را تا پس از انقلاب و تا آخرین لحظه های عمرش ادامه داد. شاید اگر هیچ اطلاعاتی از کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» نداشته باشید و تصادفی صفحه ۲۲۵ آن را باز کنید عکس یک کارت بسیج آن هم با این عنوان «کونیکو یامامورا /متولد ژاپن/عضو ستاد بسیج ملی» شما را متعجب میکند. اما بر همگان آشکار است که این بانو در انقلاب زیست کرده و در دامان خود شهید پروریده و انقلاب را مبنای اساسی زندگی خود می داند و این فقط یک ادعا نبوده و خود ایشان هم بارها بر این امرتاکید داشته اند.سبا بابایی: حالا یک ایرانی هستم
سبا بابایی در مراسم رونمایی از کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» در تیرماه 1399 خود را اینگونه معرفی کرد: کونیکو یامامورا هستم، اهل ژاپن؛ البته نیمقرن پیش به ایران آمدم و مسلمان شدم. در ایران زندگی میکنم و حالا یک ایرانی هستم. خوشحالم با اسلام آشنا شدم. اگر همانطور که در ژاپن زندگی میکردم، بازهم به زندگی ادامه میدادم چیزی درباره اسلام و خدا نمیدانستم؛ اما شکر میکنم که آقای بابایی من را با اسلام آشنا کرد. هرچه بیشتر آشنا میشوم، از گذشته زندگی خودم تعجب میکنم. او با بیان اینکه همواره این پرسش مطرح است که چرا انسان به این دنیا آمده است و پاسخ آن زمانی مشخص شد که با اسلام آشنا شدم، اظهار کرد: تمام این مسائل را وقتی به ایران آمدم، فهمیدم. در این دنیا زندگی میکنیم؛ اما به آخرت امیدوار و معتقد هستیم. او گفت: پسازاینکه به ایران آمدم (پیش از انقلاب) کمکم محیط زندگی من رنگوبوی انقلابی گرفت؛ چراکه همه انقلابی و پیرو امام بودند.
در آخرین گفتگوی من با خانم بابایی، ایشان دغدغه حجاب، کم اطلاعی جوانان از فرهنگ انقلاب و ثبات منطقه را داشتند و همچنان بروز و همچنان همگام با انقلاب و در تراز بودند. این بانو چنان درباره جوانان گوشزد می دادند که گویی همه ی جوانان ایرانی فرزندان او هستند. او دلسوزانه از حجاب می گفت و نگران گمراهی جوانان بود و چنان سرشار از نشاط و آگاهی مطالبه می کرد که گویی او همان کونیکو بیست ساله ی تازه با اسلام آشنا شده است.
خوب به یاد دارم که زمانی که دیگر سوال هایم از خانم بابایی بابت مصاحبه تمام شده بود، از من خواستند تا تذکری که به "صدا و سیما" می دهند هم ضبط کنم و من که از اینهمه شوق انقلابی این بانوی بزرگوار شگفت زده شده بودم، از ایشان خواست تا صحبت هایشان را ادامه دهند و ایشان گفتند: صدا و سیما بسیار مهم است. چرا که همه در خانه هایشان تلویزیون دارند و به صورت شبانه روزی به تماشای تلویزیون میپردازند. امروز که دشمن، فرهنگ اسلامی را نشانه گرفته است باید به یک سری از مسائل توجه داشته باشیم. اولا حجاب مسئله مهمی است و جوانان ما باید حافظ حجاب خود باشند. اما تلویزیونی که رسانه همه مردم است در بعضی موارد حافظ فرهنگ حجاب اسلامی نیست. من نمیگویم که همه تلویزیونیها بی حجاب هستند. همچنین نمیگویم که همه حتما باید چادر بپوشند. اما حجاب شخصیت دارد. متاسفانه بعضی از مردان و زنان مجری برنامههای صدا سیما واقعا حجاب خود را رعایت نمیکنند. خداوند در کلام الله میفرمایند: (یحفظو فجورهم) ببینید جوانان باید بدنشان را بپوشانند و مثل غربیها لباس نپوشند. انشاالله که این مسئله رعایت شود، زیرا مسئله حجاب در تلویزیون مسئله بسیار مهمی است.
اکنون که خبر رونمایی از تقریظ مقام معظم رهبری روی کتاب«مهاجر سرزمین آفتاب» را شنیده می شود، بیشتر می توان به را استوار و درست خانم بابایی ایمان داشت. همیشه می توان فهمید که انسان های آزاده پس از زمان زندگی خود نیز تاثیر گذارند. گام دوم انقلاب اسلامی قطعا با هسته های نخبگانی جهانی و افرادی مثل کونیکو یامامورا همراه خواهد بود.