شهدای ایران shohadayeiran.com

شهدای ایران: چندی است فضای عمومی کشور پر شده از اینکه با پدیده بد حجابی در جامعه چگونه باید برخورد شود و معمولا در این قضایا نوک پیکان توجه به سمت مرجعی نشانه می‎رود که قانونا در آخر این ایستگاه قرار دارد. پلیس در کنار ۱۵۶مأموریت تعریف‌شده‎ای که روزانه برعهده‎اش گذاشته شده  که یکی از آنها راه‎اندازی گشت‎های ارشاد است و اتفاقا فراتر از وظیفه ذاتی خود براساس آنچه قانون برای او تعیین تکلیف کرده، ایثارگرانه دراین حوزه عمل می‎کند و اگر چنین نکند، یقینا فضا متفاوت‎تر از شرایط حاضر خواهد بود.

دراین مطلب قصد داریم تاحدودی ریشه‎ای به مقوله بدحجابی، به‎عنوان یک پدیده و زخم کهنه ناسوری که امروز گریبان جامعه را گرفته با رویکرد دینی و متناسب با الگوی «تحلیل فضایی» بپردازیم. منظور از تحلیل فضایی این است که در بررسی یک پدیده نمی‎توان به یک یا چند مولفه خاص توجه کرد، بلکه باید  به مولفه‎های مادی و معنوی که در تکوین معنای پدیده‎ای تأثیرگذار هستند توجه داشت.

حجاب همچون خیلی از موارد دیگر از قبیل روزه درماه رمضان یا عزاداری‎ها درماه محرم هرکدام از یک فضایی پیروی می‎کنند و این فضاها در نحوه ورود یا برخورد با آن موضوعات یا مناسبت‎ها به‎عنوان یک پدیده اثرگذار است. الگوی تحلیل فضایی از ۴بخش مهم تشکیل شده‎است که ابتدایی‎ترین و حتما اصلی‎ترین سطح یا فضای آن، «فردی» است. فضای فردی به حوزه‎ای اطلاق می‎شود که در آن پدیده‎ها تحت‌تأثیر شاخصه‎های شخصی همچون علاقه، سلیقه یا حتی مولفه‎های ژنتیک و خانوادگی تعریف و تحلیل می‎شود. یکی از سخت‎ترین کارها در این سطح از حیث مدیریت، تحت انقیاد درآوردن افراد با این سلایق توسط قدرت رسمی است و برعکس، هرقدر چاقوی قدرت رسمی در این حوزه کند باشد، چاقوی غیررسمی حاکمیت از قوت بیشتری برخوردار است؛ یعنی همان چیزی که پیامبر اسلام(ص) در صدر اسلام از طریق اخلاق یا امام راحل در انقلاب اسلامی با همین ابزار توانستند فتح قلوب کنند. یک وجه تمایز بین گفتمان‎های دینی و غربی در این است که گفتمان دینی فضای فردی را رها نمی‎کند، اما گفتمان غربی و لیبرالی فضای فردی را رها کرده و با این جمله «چهار دیواری، اختیاری» انسان را سرگردان به حال خود می‎گذارد. ریشه تعلق ملی در حوزه فردی است و از همین رو است که گفته‎اند «حب‎ الوطن من الایمان».

تردیدی نیست که ملت‎سازی در حوزه سیاسی است، اما ریشه آن در حوزه فردی است. بنابراین کسانی که به غلط می‎گویند حجاب یک امر فردی است و نباید حاکمیت در آن دخالت داشته باشد، به این نکته مهم بی‎توجه هستند که این امر به ظاهر فردی، ریشه تمام مسائل اجتماعی و سیاسی است. بنابراین مهم‎ترین سطح در بررسی پدیده‎هایی مثل حجاب یا بی‎حجابی یا شل‎حجابی، توجه به ویژگی‎های فردی افراد است که در اصل ریشه همه مسائل و سطوح دیگر اعم از اجتماعی، سیاسی یا حتی امنیتی به‌حساب می‎آید. اگر بخش‎های مختلف حاکمیت، اعم از حوزه‎های علمیه و مراکز دینی یا دستگاه‎های عریض و طویل فرهنگی که امروز به اذعان نهادهای رسمی، بیش‎از ۳۵دستگاه فرهنگی متولی بخش فرهنگ و ارتقای آن برای رسیدن به یک جامعه مطلوب دینی و اخلاقی که حجاب یکی از مظاهر آن است، هستند. بیش‎از ۴۰سال از کنار چنین پدیده مهمی گذشته و همه بار آن را بر دوش مجموعه پلیس که در حلقه آخر آن یعنی امنیتی قرار دارد، گذاشته‌اند به‌نظر شما امروز باید یقه چه‌کسی را گرفت؟ کسانی که می‎توانستند سلایق مردم را با ارائه مدل‎های لباس مناسب تغییر دهند یا در بستر اخلاق و نمایش آن، جامعه ایده‎آلی را در حوزه حجاب شکل دهند ولی ندادند، چه‌کسی باید پاسخگو باشد؟

دومین سطح در تحلیل الگوی فضایی پدیده بدحجابی، فضای اجتماعی است. فضای اجتماعی براساس قواعد و ضوابط شکل می‎گیرد. در حوزه اجتماعی اولویت اول آن است که بتوان قواعد را مدیریت کرد و تا جایی که عرف و فرهنگ جامعه قابلیت اجرایی دارد، باید در همین بستر عمل کرد. قواعد با قانون تفاوت دارد.

قانون در حوزه سیاسی قرار دارد، اما قواعد و ضوابط در حوزه اجتماعی است. اگر چیزی تبدیل به قانون شد، گریزناپذیر بوده و تخطی از آن جرم محسوب می‎شود. وقتی نیروی انتظامی اعلام می‎کند ۴۱درصد از کسانی که در گشت‎های ارشاد به‌خاطر بدحجابی به آنها تذکر داده می‎شود، در زمره افرادی هستند که کارمند بخش دولتی یا خصوصی هستند، این به آن مفهوم است که در فضای اجتماعی اداره یا سازمانی که می‎باید برای کارمندان خود قواعد و ضوابط حجابی را تعیین می‎کرد، به وظیفه خود عمل نکرده‎است و وقتی این قواعد وضع نشده و در آن مدیریتی صورت نگرفته باشد، طبیعی است که در محیط بیرون از اداره فرد با سد قانون مواجه می‎شود و تخطی از قانون هم جرم محسوب شده و پلیس فقط به وظیفه قانونی خود باید عمل کند.

اما سومین سطح در تحلیل الگوی فضایی پدیده بی‎حجابی یا بد حجابی، حوزه سیاسی است. همان‎گونه که گفته شد، حوزه سیاسی حوزه قانون است. در فضای سیاسی پدیده‎ها به‎صورت سلبی و اجتماعی در ارتباط با شبکه قدرت قرار می‎گیرند. حوزه سیاسی خیلی باید محدودتر از حوزه اجتماعی باشد، همان‎گونه که حوزه فردی خیلی فراگیرتر از حوزه اجتماعی است.

حکومت‎ها تا آنجا که می‎توانند باید حوزه اجتماعی را برای بازدارندگی افراد از رفتارهای ناپسند گسترش  دهند و حوزه سیاسی را محدود کنند. چراکه وقتی قانونی وضع شد، با هر ابزاری باید آن قانون اجرا شود. تصور کنید اگر از فردا قانونی بگذارند که هر فردی که دروغ بگوید بابت هر دروغ خود باید این میزان جریمه نقدی شود، ممکن است طرف بگوید این دروغ را گفتم و جریمه‎اش را هم دادم. به همین میزان ممکن است کسانی که نسخه جریمه برای بی‎حجاب‎ها و بد حجاب‎ها را می‎پیچند با چنین وضعیت مشابهی مواجه شوند.

این درحالی است که اگر در حوزه فردی توسط این سی و اندی دستگاه فرهنگی در حوزه حجاب کار شود و بابت کم‌کاری آنها بودجه آنها قطع یا فلان اداره که وظیفه دادن الگوی حجاب به کارکنان خود را داشت و به آن عمل نکرده، برخورد شود، حتما نیازی به ارائه قوانین پرهزینه در حوزه سیاسی نخواهد بود که فرار از آن موجب هتک‌ موضوع حجاب شود. اما آخرین سطح از حوزه تحلیل در الگوی فضایی با بررسی نمونه پدیده بی‎حجابی، حوزه امنیتی است. حوزه امنیتی یعنی حوزه «ثبات»؛ بدان مفهوم که یک نظام مستقر نظامی است که به هر نحو ممکن باید ثبات و امنیت را در جامعه پیاده کند تا شهروندانش از آرامش برخوردار باشند و حریم زندگی شخصی و اجتماعی آنها به مخاطره نیفتد. حکومت باید تا آنجا که می‎تواند، حوزه‎های فردی، اجتماعی و سیاسی غیرامنیتی خود را به تناسب فعال کرده و از حوزه امنیتی خود بکاهد تا جامعه از استحکام بهتری برخوردار باشد.

طبیعی است که در حوزه امنیتی از قوه قهریه استفاده می‎شود و حکومت ناچار به استفاده از این حوزه است تا بتواند ثبات و آرامش را در جامعه حکمفرما کند. آنچه امروز پلیس در بستر گشت‎های ارشاد انجام می‎دهد، لایه امنیتی در الگوی فضایی این پدیده براساس وظیفه قانونی است که برعهده‎اش نهاده شده‎است که آن‌هم با رعایت بسیاری از موارد و انجام اموری است که اتفاقا در لایه‎های اجتماعی و سیاسی قرار داشته و دیگرانی باید آن را انجام می‎دادند که از وظیفه خود تخطی و جامعه را با این پدیده مواجه کرده‌اند.

تشکیل گروه‎های مشاوره در مراکز انتظامی و تلاش برای بازگشت افراد بی‎حجاب یا بدحجابی که دچار غفلت شده‎اند کجا با رفتار امنیتی داشتن سازگاری دارد، اما امروز پلیس ما این افتخار را دارد که درعین انتظار صرف از رفتار امنیتی از او، فضای رفتاری خود را روی بخش‎های هدایت، راهنمایی و مشاوره‌دادن متمرکز کرده‎است و حتی‎الامکان تلاش دارد از ابزار امنیتی خود کمترین استفاده را بکند. درنهایت می‎توان گفت آنچه در بررسی پدیده بی‎حجابی یا بدحجابی براساس الگوی فضایی اهمیت دارد، این است که نمی‎توان برای جمع‌کردن پدیده بی‎حجابی به یکی از این موارد یا سطوح بسنده کرد، چراکه هرکدام از آنها دارای فضایی است که باید آن فضا را مدنظر داشت.

*حسن رشوند نمایه
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار