شهدای ایران shohadayeiran.com

به بهانه سالگرد حماسه 23 تیرماه 1378؛
در 23 تیرماه 1378، به خیابان‌ها آمدند و پس از 5 روز تحمل آشوب و سوزاندن و غارت کردن و اهانت، فتنه گران را جارو کردند. بازهم این مردم بودند که برای فرو نشاندن فتنه به صحنه آمدند و غائله‌ای دیگر را پایان بخشیدند. آنچه که 10 سال بعد نیز تکرار شد و در 9 دی 1388، بار دیگر مردم پس از حدود 8 ماه صبر و مدارا، در برابر گستاخی‌ها و جسارت‌های فتنه‌گران، به میدان آمده و علی‌رغم همه سرمایه‌گذاری‌های کلان دشمنان خارجی و داخلی انقلاب، طومار آنها را درهم پیچیدند.
سرویس سیاسی شهدای ایران :در واقع فتنه تیرماه 1378 از تصویب لایحه اصلاح قانون مطبوعات آغاز نشد. شاید بتوان گفت این فتنه به قول یکی از مهم‌ترین عناصر آن یعنی عبدالکریم سروش از 10 سال قبل کلیدخورده بود تا این که در سال 1378 و طی دومین سال حاکمیت مدعیان اصلاحات به بار بنشیند.

حماسه 9 دی ده سال قبل از فتنه 88/استحاله‌ای که قرار بود دیگر نشانی از آرمان‌های امام باقی نگذارد!

در اواخر دهه 60  ابتدا حلقه‌های شبه روشنفکری شکل گرفته و سپس ارتباطات خاصی تحت عنوان پیوندهای علمی و تحقیقاتی با محافل مشکوک خارج کشور برقرار شد. هدف‌، به ظاهر تعاملات علمی و فرهنگی بود‌، اما در عمل‌، تغییر رفتار اجتماعی و ترسیم الگوی تجددگرایانه و رفاه‌طلبانه افراطی برای ایرانیان مدنظر قرار داشت.



در واقع این حلقه‌های به اصطلاح علمی وفرهنگی دردانشگاه‌ها و دیگر محافل روشنفکری، تنها کاری که انجام نمی‌دادند تولید علم بود. نظریه پردازی‌ها و آموزش گسترده علوم انسانی سکولاریستی درون دانشگاه‌ها و برگزاری همایش‌ها و سمینارهای مختلف با حضور چهره‌های شناخته شده انقلابات مخملی از آمریکا و اروپا همچون جین شارپ واگنس هلر و جان کین و... با مباحثی در پیرامون همان علوم، به تدریج به تقابل ایدئولوژیک با انقلاب اسلامی کشیده شد.

حلقه‌های شبه روشنفکری همانند «آیین» و «کیان» و... تحت تاثیر محافل و کانون‌های استعماری صهیونی از همان روزگار‌، طرح استحاله نظام جمهوری اسلامی و پروژه یک کودتای مخملی را در دستور کار قرار دادند. کودتایی که با عناوین مختلف اصلاح‌طلبی، سازندگی، دموکراتیزه کردن، گذار از شرایط انقلابی و پشت سرگذاردن دوران امام و... نامیده می‌شد.

حماسه 9 دی ده سال قبل از فتنه 88/استحاله‌ای که قرار بود دیگر نشانی از آرمان‌های امام باقی نگذارد!


به تدریج از درون هریک از حلقه‌های روشنفکری فوق، روزنامه‌ها و مجلات متعددی بیرون آمد و فضای مطبوعاتی جامعه را به اشغال افکار و آرائی درآورد که به طور سیستماتیک در هر شماره و صفحه از آن نشریات ترویج می‌شد.

ده‌ها نفر از نیروهایی که دور  همان حلقات روشنفکری گرد آمده بودند‌، به عنوان دانشجو و بهانه ادامه تحصیل به خارج کشور و عمدتا انگلستان فرستاده شدند تا از نیمه دوم دهه 70، رنگ‌آمیزی جدیدی از روزنامه نگاران در صحنه مطبوعات کشور به وجود آید. نوعی رنگ‌آمیزی که با تاسیس دهها روزنامه و هفته‌نامه و ماهنامه و فصل‌نامه، اساسا جای نفس کشیدن و به اصطلاح عرض‌اندام برای نیروهای انقلابی و طیف مخالف خود باقی نگذارد و به تدریج فضای فرهنگی کشور را از آن خود کرده‌، با عنوان دوران جدید انقلاب، نظام جمهوری اسلامی را به شکلی بطئی و خزنده به سمت استحاله پیش برد. استحاله‌ای که قرار بود دیگر نشانی از اسلام ناب محمدی(ص) و آرمان‌های حضرت امام خمینی(ره) و راه شهداء و هر آنچه عدالت و استقلال و استکبار‌ستیزی نام داشت‌، باقی نگذارد.

روی کار آمدن دولت مدعی اصلاحات، کاتالیزوری برای تسریع در روند اتفاقات فوق بود. آنچه پس از دوم خرداد 1376 در عرصه مطبوعات این مملکت اتفاق افتاد‌، شاید در تاریخ روزنامه نگاری و ژورنالیسم بی‌سابقه باشد و شاید فقط بتوان نمونه‌ای از آن را در جریان جنگ سرد و سرمایه‌گذاری سازمان CIA برروی تاسیس نشریات و مجلاتی یافت که به قول تئوریسین‌های جنگ سرد‌، هر آنچه امپریالیسم غرب انجام می‌داد را موجه جلوه می‌دادند و هر چه را مخالف آن بود سیاه و ناموجه می‌نمایاندند.

به دنبال به وجود آمدن جبهه‌ای گسترده از حلقات شبه روشنفکری و نشریات وابسته به آنها، در دی ماه 1377 و در آستانه سال نو میلادی رئيس سازمان جاسوسي آمريکا اعلام کرد:
«در سال 1999 (1378) در ايران انتظار حوادثی را داريم که در 20 سال گذشته بي‌سابقه است.»
نشریه‌ آمریكایی «میدل ایست اكونومیك دایجست» هم در اوایل تیر 1378 وعده داد:
«بیشتر ناظران در تهران بر این اعتقادند كه تابستان امسال شاهد یك آزمون حیاتی قدرت و حتی شاهد دورنمای رویارویی جدی بین جناح محافظه‌كار و اصلاح‌گرایان خواهد بود.»

اما وقتی در تیرماه 1378، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، طرح اصلاحیه قانون مطبوعات را با هدف قطع جریان نفوذ در مطبوعات کشور به تصویب رساند‌، همه آن نشریاتی که در طی سال‌های قبل و به خصوص در دوران پس از دوم خرداد‌، به صف شده بودند‌، ناگهان به میدان سرازیر شده و با یک تیتر مشابه‌، اصلاحیه قانون مطبوعات را به چالش گرفته و آن را برابر برقراری استبداد اعلام نمودند. سردبیران آن نشریات (که از آن پس به نشریات زنجیره‌ای یا فله‌ای معروف شدند) همصدا درباره طرح اصلاحیه فوق در مجلس هشدار دادند و تیر اصلی را سرکرده جریان موسوم به اصلاحات یعنی موسوی خویینی‌ها در روزنامه‌اش شلیک کرد که در واقع افشای سند محرمانه وزارت اطلاعات بود.

قطعا موسوی خویینی‌ها می‌دانست چنان تیتر قانون‌شکنی‌، منجر به توقیف روزنامه‌اش خواهد شد که چنین هم شد. شگفت آن بود که خبر توقیف روزنامه سلام در ساعت 10 شب 16 تیرماه اعلام شد ولی همه روزنامه‌های زنجیره‌ای صبح‌، آن را در یک اقدام هماهنگ به تیتر اول خود تبدیل نمودند! آشکار بود که این طرحی از پیش فکر شده و سازمان یافته است که بی‌ارتباط با اظهارات رئیس‌سازمان سیا و وعده نشریه آمریکایی «میدل ایست اکونومیک دایجست» نبود.

از همین جا عوامل پیدا و پنهان کانون‌های معلوم‌الحال داخلی و خارجی به عرصه آمدند‌، ابتدا در شامگاه 17 تیرماه‌، کوی دانشگاه را به آشوب کشاندند. از جمله محرکان اصلی این گروه افرادی غیر دانشجو چون «منوچهر و اکبر محمدی» بودند که پس از دستگیری‌، درباره چگونگی دریافت کمک مالی و ارتباط با عناصر خارجی و طراحی تجمعات اعتراض‌آمیز اعترافات قابل تأملی داشتند.
هدف چندان پوشیده و پنهان نبود. بنا به گفته دبیرکل اسبق اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل: «در اتفاق سال 78 استراتژی دوگانه‌ای را حجاریان به عنوان لیدر اصلاح‌طلبی طرح کرد که «فتح سنگر به سنگر» و «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» عناوین این دو استراتژی بود. فتح سنگر به سنگر به این معنا بود که اصلاح‌طلبان توانستند دولت را فتح کنند و باید گام‌های بعدی هم اتفاق بیفتد که فقط شامل مجلس نمی‌شود بلکه آنها معتقد بودند استراتژی سطح سنگر به سنگر را پیش ببرند و حتما دستگاه‌های نظامی و امنیتی مانند سپاه، وزارت اطلاعات و ناجا یکی از موانع اصلی بوده و پروژه قتل‌های زنجیره‌ای زمستان سال 77 و کوی دانشگاه سال 78 را می‌توان در این چارچوب بررسی کرد که مخاطب اصلی آن دستگاه اطلاعاتی-انتظامی و امنیتی بودند؛‌ دستگاه اطلاعاتی-امنیتی در قتل‌های زنجیره‌ای آسیب دید و دستگاه انتظامی در غائله کوی دانشگاه.»1

با این تئوری، آشوبگران وقتی در کوی دانشگاه نتوانستند تعداد قابل توجهی از دانشجویان را به خود جلب کنند‌، از کوی بیرون آمده و راهی دانشگاه تهران شدند. اما نیروی انتظامی مانع آنها شده و موجب گردید به طرف کوی عقب‌نشینی کنند. شیوه برخورد نیروی انتظامی با دانشجویان با مدارا و سازش همراه بود اما آشوبگران به طرف آنها سنگ پرتاب کرده و بالاخره 3 تن از افراد نیروی انتظامی را به گروگان گرفتند
.
اما اتفاق دیگری وقایع را به گونه‌ای متفاوت رقم زد‌، عده‌ای با هویت نامعلوم و در اقدامی مشکوک به کوی دانشگاه حمله کرده‌، خوابگاه دانشجویان را تخریب نموده، اموالشان را به آتش کشیده و غارت کردند. آنچنان که قلب مقام معظم رهبری را به درد آوردند.

اما با دستگیری آشوبگران، اسرار پشت‌پرده این وقایع آشكار گردید. از جمله عزت‌الله سحابی به عنوان یکی از متهمان ماجرا اعتراف کرد:
«برای بدبین كردن مردم به حاكمیت دینی، فردی را در نیروهای منتسب به حزب‌الله نفوذ داده تا برای ایجاد تشنج، به اقدامات تهدیدآمیز و حملات فیزیكی تحریك نماید». 2

بعدا در نامه‌هایی كه سحابی از زندان به دختر خود نوشته بود و توسط نیروهای امنیتی كشف گردید، وی بر این اعتراف خود صحه گذارد. او در نامه یاد شده به دخترش نوشته بود:
«اگر مردم بفهمند كه من به یك جوان به ظاهر حزب‌اللهی پول دادم تا در جهت مقاصد و نیات من عمل كند... آیا برای من آبرویی باقی می‌ماند؟»3

همچنین متهم دیگری درباره ایجاد اغتشاش، اعترافات تکان‌دهنده‌ای داشت:
«كار ما نفوذ در دانشجویان و هدایت آنها به سمت رادیكالیسم (تندروی) بوده است... در لایه‌های عمیق‌تر و دیگر گروه‌های وابسته به ائتلاف‌، حركت به سمت خشونت و اقدام مسلحانه مد نظر بود».4

یكی دیگر از متهمین نیز ماجرای كوی دانشگاه تهران، به نقش خود در شورش‌های خیابانی روز 21 تیر اعتراف کرد و گفت:
«خود من در سنگ‌پراكنی شركت داشتم و یكی از اعضای حزب ملت كه اسم مستعار داشت، با موبایل گزارش درگیری‌ها را هر لحظه به رادیوی لوس‌آنجلس در آمریكا می‌داد. عده‌ای نیز نقاب داشتند و ماشین‌های نیروی انتظامی را به آتش می‌كشیدند».5

پس از حادثه طراحی شده کوی دانشگاه‌، اغتشاشات و آشوب‌ها ادامه یافت و کار به اهانت به مقدسات نیز کشیده شد. اغلب افرادی که در آن آشوب‌ها نقش اصلی را داشتند‌، بعدا سر از محافل و رسانه‌های امپریالیستی در آوردند، امثال احمد باطبی و علی افشاری و اکبر عطری و امیرعباس فخرآور.... بعضا موجوداتی بودند که به دلیل شرارت و رذالت بیش از حد حتی کسی مثل ریچارد پرل (عضو ارشد شورای روابط خارجی آمریکا و عامل اصلی انتقال این افراد به این کشور) از آنها ابراز نفرت کرد!

در پی این اهانت‌ها و بیانات مقام معظم رهبری، 24 نفر از سرداران 8 سال دفاع مقدس از جمله سردار حاج قاسم سلیمانی در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهوری وقت ضمن محکوم کردن حادثه کوی دانشگاه نوشتند: «... کاسۀ صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم..»

حماسه 9 دی ده سال قبل از فتنه 88/استحاله‌ای که قرار بود دیگر نشانی از آرمان‌های امام باقی نگذارد!


اما دوشنبه 21 تیرماه 1378 جمعی از مردم که از توهین به مقدسات خود توسط اغتشاشگران ناراحت بودند، به دیدار رهبر انقلاب رفتند. سخنان رهبر انقلاب در آن دیدار در مردم انگیزه‌ای ایجاد کرد تا منسجم‌تر از قبل در برابر اغتشاش‌گران بایستند. آنها در 23 تیرماه 1378، به خیابان‌ها آمدند و پس از 5 روز تحمل آشوب و سوزاندن و غارت کردن و اهانت، فتنه گران را جارو کردند. بازهم این مردم بودند که برای فرو نشاندن فتنه به صحنه آمدند و غائله‌ای دیگر را پایان بخشیدند. آنچه که 10 سال بعد نیز تکرار شد و در 9 دی 1388، بار دیگر مردم پس از حدود 8 ماه صبر و مدارا، در برابر گستاخی‌ها و جسارت‌های فتنه‌گران، به میدان آمده و علی‌رغم همه سرمایه‌گذاری‌های کلان دشمنان خارجی و داخلی انقلاب، طومار آنها را درهم پیچیدند.

_______________________
1- مروری بر سناریوی فتنه 18 تیر 1378- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 17 تیرماه 1397   2- اطلاعیه اول دادگاه انقلاب اسلامی- هشت سال بحران آفرینی اصلاح‌طلبان- سلمان علوی‌نیک – مرکز اسناد انقلاب اسلامی- 1399
3- همان   4- اطلاعیه دوم دادگاه انقلاب اسلامی- هشت سال بحران آفرینی اصلاح‌طلبان- پیشین   5- همان
*دفتر پژوهش های موسسه کیهان

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار