یادداشت؛
صداوسیما پس از ۴۳ سال حتی یک فیلم نساخته که به شیوه هنرمندانه بگوید چرا باید باحجاب ماند یا باحجاب شد؟ حوزههای علمیه و ائمه جماعات، یک بار آمار ندادهاند که تابهحال اعتقادات چند جوان دینگریز یک محله را سامان دادهاند و چند دختر و پسر جوان را به هم رساندهاند تا مجبور نشوند برای جلب توجه، روسریشان را شلتر کنند؟!
سرویس فرهنگی شهدای ایران : محمد عبداللهی/ وضع حجاب برخی از نوامیس ایرانی در کوچه و خیابان طوری شده که گویا قرار است به تدریج حجاب و حیا داشتن، نادر و انگشتنما شود. دل هر مرد غیرتمند ایرانی و هر زن محجوب ایرانی برای این وضعیت به درد میآید و از خود میپرسد این مردم را چه شده است؟ وقتی در ظاهر و به شکل علنی، حکم خدا و بعد قانون را اینچنین به بازی میگیرند، چه آیندهای از این تظاهر و بیقانونی برای جامعه به میراث خواهند گذاشت.
چه بسا بتوان در شناخت علت و ریشههای این وضعیت، دهها دلیل ردیف کرد:
اول، مسلما شروع پروژه کشف حجاب و بیحجابی، درست مثل تبار تاریخی آن، برنامهریزی شده و بخشی از یک پروژه استعماری است. دستهای نجسی، میلیونها دلار مواجب میگیرند تا زنان شیعه را از بانوان پاک و عفیف دهه شصت به «آزادیهای یواشکی» و «روسری بر نیزه کردن» دهه نود بکشانند و با ماشین رسانهای سنگین خود نامهای خوشگل «شهامت» و «شجاعت» و «شیرزن» بر «عریانی» و «هرزگی» و «تنفروشی مجانی» بگذارند.
دوم، دستگاههای متولی تعطیلند. شورای عالی فضای مجازی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزههای علمیه، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و مهمتر از همه صداوسیما، گویی در خوابند. تابوهای فرهنگی اصیل ایرانی و اسلامی، از حجاب گرفته تا رقص و آواز و اختلاط زن و مرد، خصوصا در فضای مجازی و محافل مختلف، قبحزدایی شده؛ بدون اینکه این دستگاهها که برای حفظ و حراست از فرهنگ ایران و اسلام، بودجه میگیرند، به جز برگزاری جلسات و تشکیل کارگروهها و صدور بیانیه و بخشنامه، اقدام موثری داشته باشند. اقدام غیرموثر یا حتی مضر، تا دلتان بخواهد.
سوم، ممکن است تقصیر را بر گردن دختران و زنان جوانی بیندازیم که بیتوجه به عواقب بیحجابی، بیاعتنا به آنکه بدانند سرنوشت زنان غربی و Me Too ها و خشونتها و تجاوزهای افسارگسیخته در انتظار خود و همجنسان آنهاست، پا به باتلاق عریانی میگذارند. آنها که به ولع خودنمایی نمیخواهند از قافله تبرج جا بمانند و گمان میکنند هرچه عریانتر شوند، زیباتر میشوند، بیشتر در کانون توجه قرار میگیرند، مدرنتر و امروزیتر میشوند!
چهارم، شاید بخشی از این گناه را بر گردن متدینین و مردم نجیبی ببینیم که غیرت و حمیت دینیشان ته کشیده، تذکرات اجتماعی را فراموش کردهاند، یا امر به معروف و نهی از منکر را تنها به شکل خشن و غیظآلود آن بلد شدهاند، (نه برای تاثیرگذاری و تغییر دلها) حتی ممکن است عدهای از سر نشناختن ریشه ماجرا، «حکومت اسلامی» را مقصر بدانند که با «طالبانیسم» و رفتارهای افراطی و بگیر و ببند، عامل دینگریزی و حجابگریزی شده است.
اما معتقدم بیشک، ریشه بیحجابی و هر نوع معضل فرهنگی را ابتدا و انتها باید در «رسانه» سراغ گرفت. نه تنها از بدو انقلاب که از عصر پهلوی، میهن ما همچون بقیه جهان اسلام، با یک «جنگ رسانهای» سهمگین مواجه شد که هر نوع رفتار و حرکتی صرفا یک «واکنش» به این جنگ رسانهای بوده است. اگر جمهوری اسلامی، قانون ممنوعیت ویدئو و ماهواره تصویب کرده، اگر مسلمانی در گوشه خیابان غیرتش به جوش آمده و به زن بیحجابی تذکر داده، اگر گشت ارشادی تشکیل شده، اگر برای حفظ ناموس ایرانی در نیمههای شب، مرد غیرتمندی شهید شده، اگر عدم نمایش ناخن کاشته شده یک زن در صداوسیما سوژه شده و توسط «شبکه خوراکسازی برای سلبریتیها و شاخهای مجازی»، مهر «طالبانیسم» خورده، همه و همه ناشی از همین دستگاه رسانهای مریضی است که با برنامه و هدف دقیق مشغول است. بدون یک روز اتلاف وقت. جبهه شیطان در باطل خود، متحد و پیوسته در کار است.
چه بسا بتوان در شناخت علت و ریشههای این وضعیت، دهها دلیل ردیف کرد:
اول، مسلما شروع پروژه کشف حجاب و بیحجابی، درست مثل تبار تاریخی آن، برنامهریزی شده و بخشی از یک پروژه استعماری است. دستهای نجسی، میلیونها دلار مواجب میگیرند تا زنان شیعه را از بانوان پاک و عفیف دهه شصت به «آزادیهای یواشکی» و «روسری بر نیزه کردن» دهه نود بکشانند و با ماشین رسانهای سنگین خود نامهای خوشگل «شهامت» و «شجاعت» و «شیرزن» بر «عریانی» و «هرزگی» و «تنفروشی مجانی» بگذارند.
دوم، دستگاههای متولی تعطیلند. شورای عالی فضای مجازی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزههای علمیه، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و مهمتر از همه صداوسیما، گویی در خوابند. تابوهای فرهنگی اصیل ایرانی و اسلامی، از حجاب گرفته تا رقص و آواز و اختلاط زن و مرد، خصوصا در فضای مجازی و محافل مختلف، قبحزدایی شده؛ بدون اینکه این دستگاهها که برای حفظ و حراست از فرهنگ ایران و اسلام، بودجه میگیرند، به جز برگزاری جلسات و تشکیل کارگروهها و صدور بیانیه و بخشنامه، اقدام موثری داشته باشند. اقدام غیرموثر یا حتی مضر، تا دلتان بخواهد.
سوم، ممکن است تقصیر را بر گردن دختران و زنان جوانی بیندازیم که بیتوجه به عواقب بیحجابی، بیاعتنا به آنکه بدانند سرنوشت زنان غربی و Me Too ها و خشونتها و تجاوزهای افسارگسیخته در انتظار خود و همجنسان آنهاست، پا به باتلاق عریانی میگذارند. آنها که به ولع خودنمایی نمیخواهند از قافله تبرج جا بمانند و گمان میکنند هرچه عریانتر شوند، زیباتر میشوند، بیشتر در کانون توجه قرار میگیرند، مدرنتر و امروزیتر میشوند!
چهارم، شاید بخشی از این گناه را بر گردن متدینین و مردم نجیبی ببینیم که غیرت و حمیت دینیشان ته کشیده، تذکرات اجتماعی را فراموش کردهاند، یا امر به معروف و نهی از منکر را تنها به شکل خشن و غیظآلود آن بلد شدهاند، (نه برای تاثیرگذاری و تغییر دلها) حتی ممکن است عدهای از سر نشناختن ریشه ماجرا، «حکومت اسلامی» را مقصر بدانند که با «طالبانیسم» و رفتارهای افراطی و بگیر و ببند، عامل دینگریزی و حجابگریزی شده است.
اما معتقدم بیشک، ریشه بیحجابی و هر نوع معضل فرهنگی را ابتدا و انتها باید در «رسانه» سراغ گرفت. نه تنها از بدو انقلاب که از عصر پهلوی، میهن ما همچون بقیه جهان اسلام، با یک «جنگ رسانهای» سهمگین مواجه شد که هر نوع رفتار و حرکتی صرفا یک «واکنش» به این جنگ رسانهای بوده است. اگر جمهوری اسلامی، قانون ممنوعیت ویدئو و ماهواره تصویب کرده، اگر مسلمانی در گوشه خیابان غیرتش به جوش آمده و به زن بیحجابی تذکر داده، اگر گشت ارشادی تشکیل شده، اگر برای حفظ ناموس ایرانی در نیمههای شب، مرد غیرتمندی شهید شده، اگر عدم نمایش ناخن کاشته شده یک زن در صداوسیما سوژه شده و توسط «شبکه خوراکسازی برای سلبریتیها و شاخهای مجازی»، مهر «طالبانیسم» خورده، همه و همه ناشی از همین دستگاه رسانهای مریضی است که با برنامه و هدف دقیق مشغول است. بدون یک روز اتلاف وقت. جبهه شیطان در باطل خود، متحد و پیوسته در کار است.
اما در مقابل، صداوسیمای جمهوری اسلامی پس از ۴۳ سال حتی یک فیلم، حتی یک فیلم نساخته که به شیوه هنرمندانه به مخاطب تشنه سریال ایرانی بگوید چرا حجاب مفید است؟ چرا باید باحجاب ماند یا باحجاب شد؟ حوزههای علمیه ما، ائمه جماعات ما در همه شهرها، یک بار آمار ندادهاند که تابهحال اعتقادات چند جوان دینگریز یک محله را سامان دادهاند و چند دختر و پسر جوان را به هم رساندهاند تا مجبور نشوند برای جلب توجه، روسریشان را شلتر کنند؟! ستاد امر به معروف که تنها یک شکل را از امر به معروف بلد است: «تذکر لسانی»! روی اتوبوسها! و حتی ذائقهسازی بنرهای تبلیغی مدارس دولتی ما از «تیپسازی دختران بیحجاب» به عنوان «تیپ نرمال» را جلو چشمش در خیابانها نمیبیند. چه برسد به غرق شدن خانوادهها در سریالهای ترکی و کرهای و تزریق ذره ذره عطش بیحجابی و بیمبالاتی و شرابخوری و عیاشی در زن و مرد این مملکت.
از این جهت به صراحت میتوان گفت، تنها راه موثر درمان بیحجابی، رسانه و فرهنگسازی تبلیغاتی است. مرض را باید از جایی درمان کرد که از آنجا میآید. تنها با رسانه میتوان جلوی این نبرد سهمگین فرهنگی ایستاد و بیحجابی را یک ضدارزش، یک خودارزانفروشی و پله اول «می تو» فرهنگسازی کرد.
آقای جبلی! قبلیها که خواب بودند، حداقل شما بیدار باشید.
دلم میسوزد از نسلی که در سایه بیتدبیریها، فقدان برنامهریزی و ایده پردازیهای موثر میسوزد.