حمید شاکرنژاد، قاری و مؤذن حرم رضوی و یکی از حاضران فاجعه منا گفت: وضعیت بسیار اسفناکی بود. مرده و زنده را در کامیون میریختند، آمبولانس دیگر جوابگو نبود؛ بهجای اینکه ابتدا زندهها را نجات دهند، همه را روی هم میریختند.
شهدای ایران: فاجعه منا در دوم مهر سال ۱۳۹۴ خورشیدی مصادف با عید قربان اتفاقی دردناک برای همه مسلمانان جهان بود. در همان ساعتهای اولیه این اتفاق گزارشهایی از بیتدبیری دولت سعودی در مدیریت این واقعه گزارش شد. جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا پیگیر اتفاقات به وجود آمده بود، اما دولت سعودی اهتمامی برای کنترل مناسب وضعیت زائران خانه خدا نداشت. بازماندگان این فاجعه همگی بر بیتدبیری سعودیها صحه گذاشتند.
چند هزار نفر در این فاجعه به شهادت رسیدند و در میان شهدا نام ۴۶۴ زائر ایرانی به چشم میخورد. حکومت سعودی موظف بود تا دیه همه شهدا را به خانوادههای آنان پرداخت کند، اما تا به امروز چنین اتفاقی نیفتاده است. اکنون پس از گذشت چند سال هنوز زوایای گوناگون این فاجعه برای مسلمانان پنهان مانده است. در این پرونده حجتالاسلام سید علی قاضیعسکر، نماینده وقت رهبر معظم انقلاب در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی نکات درخور تأملی را در بررسی این فاجعه خاطر نشان میکند. دو نفر از اعضای کاروان قرآنی بعثه مقام معظم رهبری نیز به بیان روایتهای خود از فاجعه خونین منا پرداختهاند.
سعودی با تشکیل کمیته «حقیقتیاب» موافقت نکرد
حجتالاسلام سیدعلی قاضیعسکر سالهای متمادی در بعثه حضرت امام خمینی (ره) و سپس در بعثه مقام معظم رهبری مسئولیت داشته و از سال ۱۳۷۰ از سوی حجتالاسلاموالمسلمین ریشهری به عنوان معاون فرهنگی و ارشاد و سپس سرپرست معاونت امور روحانیون و معاون آموزش و پژوهش بعثه مشغول فعالیت بوده است. وی در سال ۱۳۸۸ خورشیدی به عنوان نماینده رهبر معظم انقلاب در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایرانی منصوب شد و در زمان فاجعه منا شاهد بیکفایتیهای دولت سعودی در کنترل این فاجعه بوده است. وی به روایت قابل تامل خود درباره این فاجعه و کوتاهی دولت سعودی در مدیریت آن اشاره میکند.
حج در طول تاریخ به گونهای بوده است که گاهی حجاج با حوادثی روبهرو میشدهاند. حاجیان وقتی از کشور خود برای مشرف شدن به حج عازم میشدند با مشکلاتی از قبیل بیماری و سیل و... دست و پنجه نرم میکردند. بعضی از حوادث نیز جنبه طبیعی نداشته و براثر ناتوانی و سوءمدیریت پیش میآمده است.
مشکلاتی مثل وجود راهزنها و ناامنی که به حاکمان حجاز باز میگشت. در دوره معاصر نیز با حوادثی روبهرو بودهایم. گاهی در رمیجمرات به دلیل ازدحام جمعیت تعدادی از زائران فوت میشدند. اما در سال ۱۳۹۴ خورشیدی حادیه ایی اتفاق افتاد که در نوع خودش بینظیر بود. متأسفانه با بیتدبیری و سوءتدبیر سعودیها که من هم شاهد آن بودم اتفاقات تأسفباری افتاد. در آن روز کارگزاران سعودی مردم را به سمت مسیر خیابان ۲۰۴ هدایت کردند. سالهای پیش از مسیری بهنام «سوقالعرب» که سایهبان و امکانات داشت و نیروهای امداد مستقر بودند حجاج تردد میکردند.
مأموران راه را بسته بودند و حجاج را به همان خیابان ۲۰۴ راهنمایی میکردند. آن طور که گزاراشهای ما نشان میدهد عدهای از زائران در حال برگشت به این خیابان بودند، اما مسئولان حاضر مانع آنها نشدند. تراکم جمعیت و گرمای هوا مشکلات را دوچندان کرد. ما نیز توصیه کرده بودیم که زائران قبل از ساعت ۹ صبح به رمیجمره نروند. با اینکه سعودیها مسیر را با استفاده از دوربینها کنترل میکردند و بالگردهایی نیز مرتب در بالای مسیر در حرکت بود. در خیابان ۲۰۴ نیز امکانات رفاهی وجود نداشت و نیروهای امدادی نیز حضور نداشتند تا وقتی تراکم جمعیت را مشاهده کردند مردم را متفرق کنند.
کمکم مردم بر روی زمین میافتادند. طبیعی است که خیلی از افراد همان ابتدا از دنیا نرفته بودند و گرمای هوا و تشنگی باعث بیحالی شده بود و ازدحام جمعیت و موج حضور افراد باعث شد ه بود عدهای زیر دست و پا بیفتند و اگر آب به آنها میرسید بهیقین زنده میماندند. این بیتدبیری مسئولان سعودی سبب شد فاجعهای رخ بدهد که در طول تاریخ حج بیسابقه بوده است. ۴۶۴ نفر از حجاج ایرانی در این فاجعه به شهادت رسیدند. همه آنها برای ما عزیز بودند، اما برخی از چهرههای برجسته نظیر شهید غضنفر رکنآبادی، قاریان قرآن اعزامی و گروه تواشیح این کاروان از جمله شهدای برجسته این فاجعه خونین بودند.
با کمال تأسف حکومت سعودی پیشبینی این اتفاقات را نکرده بود. بیمارستانها و درمانگاهی برای مدیریت مصدومان وجود نداشت. سردخانههایی نیز برای کنترل پیکرهای شهدا وجود نداشت. نحوه امدادرسانی نیز بسیار اشتباه بود. نیروهای سعودی هرکسی را که بر زمین افتاده بود داخل ماشینها قرار میدادند و بدون توجه به علائم حیاتی همه را یکجا قرار میدادند. تعدادی از مصدومان که به بیمارستانها انتقال یافتند با کمبود تخت روبهرو شدند. در ضعف و سوءمدیریت سعودیها همین بس که از ابتدای این حادثه تا ساعت ۱۲ شب جنازه بیرون میبردند. این بیکفایتی به هیچ عنوان پذیرفتنی نبود.
هرقدر ما اصرار به تشکیل کمیته حقیقتیاب کردیم آنها موافقت نکردند. اکنون که سال ۱۴۰۰خورشیدی است هنوز آن کمیته تشکیل نشده و این نشان دهنده کوتاهی بزرگ حکومت سعودی است. از همان لحظه اول بعثه مقام معظم رهبری به دنبال اسناد و مدارک برای پیگیری موضوع و کشف حقایق این فاجعه بود. اکنون نیز کتابی ۱۸جلدی درباره این موضوع آماده شده و این اسناد نشان میدهد که کوتاهی دولت سعودی انکارناپذیر است.
دولت سعودی موظف است که دیه همه کشتهشدگان را پرداخت و عاملان این فاجعه را مجازات کند. درباره حادثه مسجدالحرام و سقوط جرثقیل پیگیریهایی از سوی بعثه مقام معظم رهبری صورت گرفت و دیه همه آنها پرداخت شد، اما در طول این چند سال هنوز دیه خانوادههای شهدای منا را پرداخت نکردهاند و این ظلم بزرگی به شهداست. با توجه به فقه شیعه و اهل سنت دولت موظف است دیه کسانی که در مراسم حج به رحمت خدا رفتهاند را پرداخت کند. عربستان نیز توان پرداخت دیه را دارد.
چطور زمانی که بر روی مردم بیگناه یمن بمبهایی میاندازند بودجه دارند، اما سالهاست برای پرداخت دیه با بهانههای واهی اهمال میکنند؟ آنها حتی به دنبال تحویل پیکرها به ما نبودند و سخنرانی قاطع رهبر معظم انقلاب سبب شد تا این مسئله حل و فصل شود و جمهوری اسلامی ایران توانست پیکر همه شهدای منا را با احترام از حکومت سعودی تحویل بگیرد.
زائران از شدت گرما از حال میرفتند
مختار دهقان، قاری و مؤذن حرم رضوی، از قاریان برجسته شهر مشهد است. وی در سال ۱۳۹۷ خورشیدی رتبه دوم مسابقات بین المللی مالزی را کسب کرد. او در سال ۱۳۹۴ خورشیدی با کاروان نور بعثه مقام معظم رهبری عازم سرزمین مکه شد. روایت او از فاجعه منا و اتفاقات روز عید قربان را در ادامه میخوانید.
روز پنجشنبه دوم مهر سال ۱۳۹۴ خورشیدی همزمان با عید قربان، به همراه جمعی از قاریان برای به جا آوردن اعمال حج تمتع عید قربان ساعت ۶ صبح از مشعر به سمت منا حرکت کردیم. حدود ۴۰ دقیقه پیاده روی کردیم و بالأخره به چادرهای منا رسیدیم. تصمیم بر این شد که هرچه زودتر پس از صرف صبحانه برای ادامه اعمال به رمی جمرات برویم.
دو نفر از دوستان زودتر از ما به سمت رمی جمرات رفتند. ما نیز پس از گذشت چند دقیقه برای انجام اعمال حرکت کردیم. برای رسیدن به رمی جمره دو مسیر وجود داشت. یک مسیر «دسترسی محلی» که از میان چادرها میگذشت و مسیر دیگر که عریضتر بود در کنار محل چادرها قرار داشت. اما در روز عید قربان این مسیر بسته شده بود و همه از مسیر محلی تردد میکردند. وقتی در ابتدای خیابان ۲۰۴ قرار گرفتیم، کمی ازدحام جمعیت وجود داشت و در نگاه اول طبیعی بود.
رفته رفته جمعیت بیشتر میشد و سرعت حرکت کندتر. تا اینجا هیچ کس احساسی غیر طبیعی به او دست نمیداد. پس از طی کردن مسیر و رسیدن به نیمه راه این تراکم خیلی بیشتر و حرکت زائران کندتر شد و شرایط غیر طبیعی به نظر میرسید. ما شاهد بودیم که بعضی از حجاج از نردهها بالا میرفتند و از این شلوغی خود را خارج میکردند. هنوز کسی خبر نداشت که قرار است چه اتفاقی بیفتد. نکته جالب اینکه خروجیهای خیابان ۲۰۴ بسته شده بود و امکان خروج از آن وجود نداشت. کم کم به انتهای خیابان و کانون حادثه رسیدیم. شاید یک ساعت در این مسیر گیر کرده بودیم.
با توجه به گرمای شدیدی آن روز، کشور عربستان دمای هوا را ۵۴ درجه اعلام کرده بود و این نشان دهنده گرمای بالا بود. متأسفانه آب نیز در مسیر وجود نداشت و به دلیل طولانی نبودن مسیر، حجاج آبی همراه خود نیاورده بودند و هیچ کس این ضرورت را احساس نمیکرد. کم کم حال خیلی از حجاج تغییر کرد. ما نیز دچار سردرگمی شده بودیم و گمان میکردیم با گذشت زمان جمعیت کمتر میشود، اما هرقدر جلوتر میرفتیم شرایط بدتر میشد. ما به چشم خود میدیدیم که افراد مسن و نوجوان از حال میرفتند و در گوشهای مینشستند. حدود ساعت ۹ صبح بود که به مرکز فاجعه رسیدیم. آن قدر فشار جمعیت زیاد بود که نمیتوانستیم دستمان را برای محافظت از قفسه سینه بالا بیاوریم.
ما در کانون فاجعه یعنی در یک سوم انتهایی خیابان ۲۰۴ قرار داشتیم. سیل جمعیت به هر طرف میرفت ما را نیز حرکت میداد و اختیاری در حرکت کردن نداشتیم. اگر کسی به زمین میافتاد دیگر نمیتوانست بلند شود. افراد زیادی را دیدیم که بر زمین افتادند و زیر دست و پا ماندند. در اطراف جمعیت نیز مصدومان و فوت شدگان افتاده بودند.
گرمای آن روز و ازدحام جمعیت به حدی بود که موقع تنفس ورودیهای بینی مان میسوخت و حتی تنفس برایمان سخت شده بود. به حدی که دیگر توانایی ایستادن روی پاها را نداشتیم حتی شهادتین را خواندیم و منتظر بودیم که زیر دست و پا برویم. من در یک لحظه متوجه شدم راهی کوچک باز و به اندازه یک نفر فضا خالی شد. متعجب شدم که چرا کسی به آنجا نرفته است. هرطور بود خودم را به نرده رساندم. کمی هوای تازه به صورتم برخورد کرد و جان تازهای گرفتم. پس از گذشت مدت کوتاهی یک نفر دستم را گرفت و به بالای چادر رساند. به دلیل ضعف شدید بیهوش شدم و پس از گذشت مدتی از شدت گرما به هوش آمدم.
در اینجا لازم است به نکتهای اشاره کنم. به نظر میرسد در بیان برخی سخنان اغراق صورت گرفته است. بعد از حادثه منا عدهای گفتند که در آنجا گاز کلر زدند و شایعاتی از این دست پخش کردند که چنین چیزی وجود نداشت. موضوع دیگری که مطرح کردند این بود که سربازهای سعودی حجاج را خفه میکردند. شاید این اتفاق در برخی موارد اتفاق افتاده بود، اما من سربازهایی را دیدم که به زائران کمک میکردند. البته باید توجه داشت که به طور یقین جنایت بزرگی از سوی آنها اتفاق افتاد و حکومت سعودی توان انجام اقداماتی برای کاهش تعداد کشته شدگان داشت، اما کوتاهی بزرگ آنها باعث ایجاد چنین فاجعه خونینی شد.
زنده و مرده را در کامیونها میریختند
حمید شاکرنژاد، قاری و مؤذن حرم رضوی و دارنده رتبه نخت مسابقات بینالمللی ایران در سال ۱۳۸۴ خورشیدی، یکی از حاضران فاجعه منا بوده است. روایت او از این فاجعه بسیار دردناک و درخور تأمل است. در همان روز، شایعه فوت او نیز از سوی برخی رسانهها منتشر شد، اما پدر او در مصاحبه با یکی از رسانهها این خبر را تکذیب کرد. محسن حاجیحسنیکارگر، یکی از شهدای قرآنی این فاجعه تا لحظات آخر همراه او بود. در ادامه روایت او از این اتفاق خونین را میخوانید.
حدود ۸ صبح برای انجام اعمال سرزمین منا راهی رمی جمرات شدیم. در ابتدای راه بعد از طی مسیر کوتاهی در مسیر اصلی جمرات بودیم که ازدحام جمعیت و گرما خیلی زیاد شد.
تقریبا ده دقیقه از مسیر گذشته بود که ازدحام به قدری زیاد شد که جمعیت به حالت توقف میرسید و دوباره حرکت کوتاهی اتفاق میافتاد این اتفاق دو سه بار رخ داد و در این حالت برخی که مسنتر بودند گرمازده شدند و مقداری استرس در جمعیت ایجاد شد. جمعیت قفل شد و ازدحام به قدری زیاد شد که جمعیت به دلیل گرمازدگی، تشنگی و نبود امکانات بسیار بههم ریخت و فقط یادم هست جمعیت من را به سمت جلو هل میداد. اختیاری برای کنترل فشار جمعیت از پشت نداشتم. کمکم موجی از وحشت و حالت مرگ بین مردم ایجاد شد. ابتدا فکر میکردیم که راه باز میشود، اما فشاری که روی قفسه سینه وارد میشد و نبود اکسیژن، ترس و وحشت مردم را افزایش میداد. ترس از مرگ باعث شده بود برخی از حجاج واکنشهای خاصی نشان دهند؛ برخی با نفسهای بریده فریاد میزدند و بهدنبال راه گریز بودند.
وقتی به ابتدای جمعیت رسیدم متوجه شدم مسیر، از سوی پلیس عربستان بسته شده و به زائران میگفتند که جلو نیایید و میگفتند که سعی کنید به عقب برگردید. وقتی این حالت در بین جمعیت ایجاد شد که نمیتوانستند به جلو حرکت کنند بسیار آشفته شدند و در همین حین تلفات شروع شد و حداقل ۵۰ تا ۶۰ نفر جلوی چشم خودم جان دادند که سعی کردیم به برخی از آنها کمک کنیم، اما حال خودم هم خراب شد. من و محسن حاجیحسنیکارگر به همراه هم بودیم و او به دلیل اینکه قدش کمی از من کوتاهتر بود پشت سر من حرکت میکرد و دستهایش را بر روی شانههای من گذاشته بود.
گامبهگام با هم پیش میرفتیم و در همین حین هرازچندگاهی با هم صحبت و یا شوخی میکردیم بلکه فضا و جو سنگین آن ازدحام بر ما غالب نشود. محسن به دلیل ازدحام جمعیت به من گفت که بهتر است در گوشهای بمانیم تا جمعیت کاسته شود و پس از آن به راه خود ادامه دهیم. من نیز در پاسخ به محسن گفتم اگر به گوشهای پناه ببریم ازدحام جمعیت نیرو و انرژی ما را تحلیل کرده و میان زائران و نردهها از بین میرویم، با این حال به گوشهای رفته و سالخوردگانی را دیدیم که بر روی زمین نشسته و استراحت میکنند تا از ازدحام جمعیت کاسته شود؛ گوشهای پناه گرفته بودیم، اما دیگر مجالی برای ایستادن باقی نمانده بود و جمعیتی که به گوشه پناه میآوردند لحظه به لحظه بیشتر میشد از این رو من و محسن آرام آرام به میان جمعیت رفته تا هر چه زودتر خود را به رمی جمرات برسانیم.
در این میان، یکباره ۴۰ تا ۵۰ نفر از زائران آفریقایی همه مردم و زائران را هل دادند و با شتاب به سوی نردهها حرکت کردند تا خود را به خیمهها رسانده و تا پایان این ازدحام، صبر کنند. برگشتم و رو به محسن گفتم: محسن جان! مراقب خودت باش که برایت اتفاقی نیفتد. اما دیگر محسن پشت سر من در حرکت نبود؛ در آن لحظه من بهتزده شدم. دیگر محسن را نمیدیدم. این روال تا ۴۵ دقیقه ادامه داشت و حس مرگ و اضطراب در چهره همه زائران بیتا... الحرام موج میزد، در این میان همه زائران از خدا طلب کمک داشتند و صدای «یا الله» و «لااله الاالله» در منا به گوش میرسید. هیچگونه همکاری از طرف عربستان صورت نگرفت و جمعیت به علت بیکفایتی آلسعود تلف شدند، این در حالی است که فاجعه منا شاید با ابتداییترین همکاری عربستان و امدادرسانی به خیر و خوشی تمام میشد، اما به دلیل سهل انگاری و بی توجهی سعودیها یک کشتار انسانی رخ داد.
بعد از آن دیگر چیزی متوجه نشدم تا اینکه دیدم آمبولانسهای سعودی در حال جابهجایی اجساد زائران هستند. وضعیت بسیار اسفناکی بود. مرده و زنده را در کامیون میریختند. آمبولانس دیگر جوابگو نبود. بهجای اینکه ابتدا زندهها را نجات دهند، همه را روی هم میریختند. اصلا دنبال این نبودند که بدانند چه کسی زنده و بدنش داغ است. برخیها شبیه خود من با مقداری آب به حال میآمدند، اما با بیمدیریتی دولت سعودی از دنیا رفتند.
*شهرآرا