که اکنون هم به جای اینکه از خون آنها بگذرید و آنها را ثمن معاملات سیاسی نکنید اما دوباره به صحنه آمدهاید و از رفتارهای آنها که نتیجه رفتارهای خودتان است؛ ابزار دیگری برای مسخره کردن حاکمیت دینی میسازید و میگویید سیاستهای اعمال شده کارکرد نداشتهاند! (اگر نداشتهاند پس اینهمه مدافع حرم دهه هفتادی و رژه میلیونی اربعین و تشییع میلیونی حاجقاسم و اوج اقبال به سرود سلام فرمانده از چیست؟!)
شهدای ایران: ربیعی، وزیر کار دولت اعتدال و چهره امنیتی دهه 60 طی یادداشتی در شماره پنجشنبه گذشته روزنامه اعتماد با اشاره تلویحی به طرحهای مقابله با بدحجابی در جامعه نوشته است: به اعتقاد من، کلیپ پخش شده از گردهمایی نسلهای متأخر شیرازی و بسیاری از تغییرات گسترده در سبک زندگی که هر روز بخشی از آن همانند نوک کوه یخ نمایان میشود؛ حاوی پیامها و درسآموزیهای بزرگی است. اولین درس و پیام شالودهشکن، ناکارکردی سیاستهای اعمال شده تاکنون است!
او میافزاید: امروز کاملا مشخص شده که هدفگذاری و سیاستگذاریهای اعمال شده مبتنی بر تجزیه و تحلیل عمیق محیط اجتماعی نبوده و بیاعتنایی به نگرشسنجیهای علمی و تحقیقات پژوهشگران علوم اجتماعی کاملا مشهود است. قابل تامل است که ما به هدفگذاریهایی که در اسناد بالادستی مطرح شده، نائل نشدهایم و تاسفانگیز اینکه نقش عوامل خارجی در غالب این مباحث بزرگتر از آنچه هست ترسیم و به آن وزن داده میشود تا ناکارآمدی سیاستها را پوشش دهد. دومین آموزه، ناکارآمدیهای نهادی است. در علوم اجتماعی، نهادها برای پاسخگویی به یک نیاز اجتماعی به وجود میآیند. به نظر میرسد نهادهای حوزه فرهنگی دارای کارکردهای مناسب نیستند. به این وضعیت «بحران نهادی» گفته میشود.
ربیعی در بخش پایانی یادداشت خود نیز جملاتی از شهید بهشتی را آورده است که میگوید: «اگر بخواهید مسلمان زیستن را بر مردم تحمیل کنید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد. انسان بالفطره خواهان آزادی است. میخواهد خودسازی داشته باشد، اما خودش، خودش را بسازد. مبادا برخلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید.»[2]
*کنایههای ربیعی به گشت ارشاد و رفتارهای حاکمیتی دیگری که قرار است ضامن عقلانیت حکومت و شأنیت دینی جامعه باشند در این گفتارها مشهود است.
باید به آقای ربیعی یادآوری کرد نوجوانهایی که در شیراز با تِمِ بدحجابی و قانونشکنی دور هم جمع شدند؛ ثمره تربیتی دولت غایی شما هستند!
نوجوانانی که تمام دوره نشو و نمای تربیتی آنها در ایام دولتی گذشت که صراحتا اعتقادی به برخورد با بدحجابی نداشت، هنر غیر ارزشی را نمیشناخت، از کسانی مثل خانم کیمیا علیزاده (تکواندوکای ایرانی که مهاجرت و کشف حجاب کرد) حمایت میکرد، فضای مجازی را بر خلاف تأکیدات رهبری؛ عالما عامدا کنترل نمیکرد و مقام زن کابینهاش صراحتا چادر را روی شانههایش نگه میداشت تا مخالفتش را با حجاب ابراز کند.
این بچههای بیگناه ثمره تربیتی شما و دوستان شما هستند آقای ربیعی!
که اکنون هم به جای اینکه از خون آنها بگذرید و آنها را ثمن معاملات سیاسی نکنید اما دوباره به صحنه آمدهاید و از رفتارهای آنها که نتیجه رفتارهای خودتان است؛ ابزار دیگری برای مسخره کردن حاکمیت دینی میسازید و میگویید سیاستهای اعمال شده کارکرد نداشتهاند! (اگر نداشتهاند پس اینهمه مدافع حرم دهه هفتادی و رژه میلیونی اربعین و تشییع میلیونی حاجقاسم و اوج اقبال به سرود سلام فرمانده از چیست؟!)
در بحث حجاب نیز همه باید بدانند که نظام جمهوری اسلامی ایران بحران نهادی ندارد چون عقلانیت نظام بر ضرورت رعایت حجاب و اجرای امنیت اخلاقی تأکید دارد. بلکه ما "بحران اجرا" داریم!
به این معنی که برخی دولتها و نهادها دلشان با فرامین عقلانی و دینی نیست و در اجرائیاتی که منجر به تربیت بهتر میشود مثل تجربه دولت آقای ربیعی و دوستان ایشان تعلل میورزند. و نتیجه میشود رخدادهایی موردی مثل تجمع شیراز و سگ گردانی و سگگردانی و ... که راه حل آنها از صرفا دوگانه فرهنگسازی و برخورد ارشادی پلیس حاصل میشود.
در بحث اشاره ربیعی به صحبتهای شهید بهشتی مبنی بر تحمیل نکردن مسلمانی؛ باید تصریح کرد که آقای ربیعی عمدا یا سهوا فرق بین "تحمیل مسلمانی" و "تحمیل قانون" را نادیده گذاشته است.
چه اینکه واضح است تأکید نظام بر امنیت اخلاقی و رعایت قوانین با تحمیل مسلمانی توفیر دارد زیرا الزام قوانینی مثل پوشش و ممنوعیت سگ گردانی صرفا شامل حیطه اجتماع و خیابان است نه شامل خانه ها و محیطهای شخصی!
ربیعی در حالی شهید بهشتی را مخالف نظارت بر حجاب و طرفدار دلبخواهی بودن پوشش و رفتارهای اجتماعی جلوه داده که گویا فراموش کرده تظاهرات مخالفان حجاب پس از انقلاب که با سردی نظام مواجه شد, حد زدنهای خیابانی و گشتهای کمیته علیه بد حجابی و منکرات و... تماما در دوران حضور شهید بهشتی در شورای انقلاب و ریاستش بر دیوانعالی و سیستم قضایی کشور صورت گرفته است.
تحریف و عوامزدگی دو گزینه ای است که یکان یکان آحاد جامعه بایستی مراقب آن باشند.
*مشرق
او میافزاید: امروز کاملا مشخص شده که هدفگذاری و سیاستگذاریهای اعمال شده مبتنی بر تجزیه و تحلیل عمیق محیط اجتماعی نبوده و بیاعتنایی به نگرشسنجیهای علمی و تحقیقات پژوهشگران علوم اجتماعی کاملا مشهود است. قابل تامل است که ما به هدفگذاریهایی که در اسناد بالادستی مطرح شده، نائل نشدهایم و تاسفانگیز اینکه نقش عوامل خارجی در غالب این مباحث بزرگتر از آنچه هست ترسیم و به آن وزن داده میشود تا ناکارآمدی سیاستها را پوشش دهد. دومین آموزه، ناکارآمدیهای نهادی است. در علوم اجتماعی، نهادها برای پاسخگویی به یک نیاز اجتماعی به وجود میآیند. به نظر میرسد نهادهای حوزه فرهنگی دارای کارکردهای مناسب نیستند. به این وضعیت «بحران نهادی» گفته میشود.
ربیعی در بخش پایانی یادداشت خود نیز جملاتی از شهید بهشتی را آورده است که میگوید: «اگر بخواهید مسلمان زیستن را بر مردم تحمیل کنید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد. انسان بالفطره خواهان آزادی است. میخواهد خودسازی داشته باشد، اما خودش، خودش را بسازد. مبادا برخلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید.»[2]
*کنایههای ربیعی به گشت ارشاد و رفتارهای حاکمیتی دیگری که قرار است ضامن عقلانیت حکومت و شأنیت دینی جامعه باشند در این گفتارها مشهود است.
باید به آقای ربیعی یادآوری کرد نوجوانهایی که در شیراز با تِمِ بدحجابی و قانونشکنی دور هم جمع شدند؛ ثمره تربیتی دولت غایی شما هستند!
نوجوانانی که تمام دوره نشو و نمای تربیتی آنها در ایام دولتی گذشت که صراحتا اعتقادی به برخورد با بدحجابی نداشت، هنر غیر ارزشی را نمیشناخت، از کسانی مثل خانم کیمیا علیزاده (تکواندوکای ایرانی که مهاجرت و کشف حجاب کرد) حمایت میکرد، فضای مجازی را بر خلاف تأکیدات رهبری؛ عالما عامدا کنترل نمیکرد و مقام زن کابینهاش صراحتا چادر را روی شانههایش نگه میداشت تا مخالفتش را با حجاب ابراز کند.
این بچههای بیگناه ثمره تربیتی شما و دوستان شما هستند آقای ربیعی!
که اکنون هم به جای اینکه از خون آنها بگذرید و آنها را ثمن معاملات سیاسی نکنید اما دوباره به صحنه آمدهاید و از رفتارهای آنها که نتیجه رفتارهای خودتان است؛ ابزار دیگری برای مسخره کردن حاکمیت دینی میسازید و میگویید سیاستهای اعمال شده کارکرد نداشتهاند! (اگر نداشتهاند پس اینهمه مدافع حرم دهه هفتادی و رژه میلیونی اربعین و تشییع میلیونی حاجقاسم و اوج اقبال به سرود سلام فرمانده از چیست؟!)
در بحث حجاب نیز همه باید بدانند که نظام جمهوری اسلامی ایران بحران نهادی ندارد چون عقلانیت نظام بر ضرورت رعایت حجاب و اجرای امنیت اخلاقی تأکید دارد. بلکه ما "بحران اجرا" داریم!
به این معنی که برخی دولتها و نهادها دلشان با فرامین عقلانی و دینی نیست و در اجرائیاتی که منجر به تربیت بهتر میشود مثل تجربه دولت آقای ربیعی و دوستان ایشان تعلل میورزند. و نتیجه میشود رخدادهایی موردی مثل تجمع شیراز و سگ گردانی و سگگردانی و ... که راه حل آنها از صرفا دوگانه فرهنگسازی و برخورد ارشادی پلیس حاصل میشود.
در بحث اشاره ربیعی به صحبتهای شهید بهشتی مبنی بر تحمیل نکردن مسلمانی؛ باید تصریح کرد که آقای ربیعی عمدا یا سهوا فرق بین "تحمیل مسلمانی" و "تحمیل قانون" را نادیده گذاشته است.
چه اینکه واضح است تأکید نظام بر امنیت اخلاقی و رعایت قوانین با تحمیل مسلمانی توفیر دارد زیرا الزام قوانینی مثل پوشش و ممنوعیت سگ گردانی صرفا شامل حیطه اجتماع و خیابان است نه شامل خانه ها و محیطهای شخصی!
ربیعی در حالی شهید بهشتی را مخالف نظارت بر حجاب و طرفدار دلبخواهی بودن پوشش و رفتارهای اجتماعی جلوه داده که گویا فراموش کرده تظاهرات مخالفان حجاب پس از انقلاب که با سردی نظام مواجه شد, حد زدنهای خیابانی و گشتهای کمیته علیه بد حجابی و منکرات و... تماما در دوران حضور شهید بهشتی در شورای انقلاب و ریاستش بر دیوانعالی و سیستم قضایی کشور صورت گرفته است.
تحریف و عوامزدگی دو گزینه ای است که یکان یکان آحاد جامعه بایستی مراقب آن باشند.
*مشرق