«سلبریتی»ها معمولاً از خبرسازترینهای جهانند. هر جای دنیا به شکلی. شواهدی اما میگویند که دنیا در حال عبور از مرحله سلبریتیگرایی است. کارشناسان معتقدند جهان «پساسلبریتی»، جهان «نخبهمحور» خواهد بود. با این اوصاف تکلیف سلبریتیها چه خواهد شد؟
شهدای ایران: کلمه سلبریتی؛ Celebrity یک واژه غربی است که وارد دایره واژگان فارسی شده. این واژه، معرّف گروهی است که تا همین یکی، دو دهه پیش در جامعه ای مانند جامعه ما تربیون و جایگاهی مانند اکنون نداشتند. تغییری که واژه سلبریتی به جوامعی مانند جامعه ما وارد کرده به نحوی از همان معنای لغت پیداست. واژه سلبریتی این طور ترجمه شده است؛ چهره ای محبوب یا مشهور(واژه غربی).
در فرهنگ ما فرد مشهور باید محبوب و مقبول هم می بود. یعنی صرفاً «نامور» بودن شرط نبود؛ «نامی» و «خوش آوازه» شدن مهم تر بود. با آن پیشینه و تفاوت فرهنگی باید دید حالا چرا پایگاه سلبریتی در کشور تقویت شده و سعی در مدیریت افکارعمومی دارد؟ جهان سلبریتیزه شده، کارش به کجا ختم خواهد شد؟ آینده سلبریتی و سلبریتی گرایی کجاست؟ کارکرد سلبریتی در غرب چیست و اینجا چه؟ چرا مقاله های متعددی از رسانه های غربی به جایگزینی نخبه محوری به جای سلبریتی گرایی در غرب اشاره دارند در حالیکه این چهره ها هنوز هم بین مردم جهان معروفند، سبک زندگی شان جذاب و حرف و رفتارهایشان پُر بازتاب؟ آینده سلبریتی ها در جهان و ایران با توجه به تقویت نخبه گرایی کجاست؟ این مطلب تحقیق و جستاری در همین زمینه است.
بدنام باش ولی مشهور باش!
سلبریتی غربی، چهره شناخته شده در هر زمینه ای از خوانندگی گرفته تا بازیگری، ورزش، تجارت، سیاست و... است که نبض حضورش در جامعه «شهرت» است حتی اگر به دست آمده از بدنامی و مترادف آن باشد. این جانمایه و تعریف غالبی است که بیشتر مقاله های ترجمه شده درباره مفهومی به نام سلبریتی به آن اشاره دارد. پدیده ای اجتماعی که سوغاتی با ماهیت غربی بشمار می رود. با این حال هستند در همان جامعه، مشهورانی که بدنام نیستند و محبوبند. طبق جستار و مطالعه در این حوزه به نظر می رسد اما کارکرد غالب و موافق سلبریتی گری در جامعه غرب بیشتر روی شهرت تمرکز دارد تا حُبّ اجتماعی. دلایل این موضوع در ادامه بیشتر روشن و توضیح داده خواهد شد.
در جامعه ما، قبل از ورود پدیده سلبریتی، بازیگران بعد از سیاستمداران و چهره های بزرگ مذهبی از شناخته شده و محبوب ترین ها بودند اما با ورود این مفهوم و پدیده اجتماعی به کشورمان جایگاه هنر و هنرمند هم دستخوش تغییراتی شد که چهره های نامی همین عرصه درباره آن گفته و نوشته اند. مرحوم «جمشید مشایخی» برای مثال در مصاحبه ای که به مناسبت سالروز تولدش با باشگاه خبرنگاران جوان داشته، در نقد هیاهوی شهرت گفته بود: «در گذشته برای ورود به حرفه بازیگری عشق حکم فرما بود و فرد در کنار استعداد وعلاقه تلاش می کرد و فریب شهرت را نمی خورد...» و در ادامه گلایه کرده بود که حالا مثل گذشته نیست.
جایزه هنر یا سیاست؟ مسئله این است
نمونه این مصاحبه را بزرگان دیگر رشته ها مانند خوانندگی، ورزش، هنر و... هم داشته اند که می تواند نشانه یک چیز وابراز نگرانی از آن باشد.تولد سلبریتی گرایی در ایران و پیامدهایش. به تعبیری می توان گفت که این پدیده، سوغات فرهنگ غرب و پر و بال گرفته، فضای مجازی و توسعه شبکه های اجتماعی محسوب می شود. با بررسی هایی درباره کارکردهای سلبریتی ها در غرب برای حکومت ها می توان تا حدود قابل توجهی به این نتیجه رسید که سلبریتی در غرب در خدمت ملیّت و منافع ملّی است در بقیه جوامع به خصوص جامعه ای مانند ایران که غرب با آن تعارض منافع و تضاد ایدئولوژی و استراتژی دارد، سلبریتی ملّی گرا، سلبریتی خوبی نیست.
این ادعا اما چگونه ثابت می شود چه حقانیتی برای آن وجود دارد؟ چرا معتقدیم برخی جشنواره های غربی کمر همت بسته اند به تجلیل از سیاهنمایی درباره ایران؟ فیلم ها، بازیگران و چهره هایی تجلیل می شوند که در این مسیر قدم برداشته باشند. چرا امروز عموم مردم و جامعه ایرانی به این باور رسیده که درخشش در جشنواره هایی مانند کن، گره خورده به اینکه سلبریتی ما مخالف به نظر برسد؟ و یک پرسش دیگر؛ چرا در چنین جشنواره هایی اینچنین به فیلم هایی از این دست و بازیگرانی با همین زاویه دید که در یک فیلم نسبت به مواضع و شرایط کشورهای میزبان و برگزار کننده چنین فستیوال و جشنواره هایی نقد و سیاهنمایی داشته باشند، جایزه داده نمی شود؟
یک مثال؛ «ترانه علیدوستی» بازیگر جوانی که در ایران به چهره تبدیل شده در مصاحبه با رسانه های مخالف، از «غیاب رسانه» در کشور صحبت می کند. آیا چهره ای مانند «آنجلینا جولی» و دیگران در چنین جشنواره هایی مجوز یا سابقه چنین اظهارنظرهایی را دارند؟ چرا ما معمولاً از آن ها فیلم ها و مصاحبه هایی را می بینیم که صرفاً در قالب بیان نظرات و زوایه دید هنری به ماجراست نه مانند چهره های کشور ما، گلایه از وطن در غرب؟ اساساً هزینه این گله ها برای کشور بیشتر بوده یا فایده اش؟ چهره بین المللی ما تخریب شده یا تحسین؟ کشورهای مشتاق و شنوای این بدگویی ها چه قدمی برای رفع آن برداشته اند؟ اگر موثر بوده پس چرا تحریم های اقتصادی علیه ایران تمدید و تقویت می شود؟ تحریم هایی که پر واضح، دودش به چشم مردم رفته است.
فالو شده توسط خانم/آقای بازیگر
اما فلسفه سلبریتی چیست و چرا به آن میدان داده می شود؟ سلبریتی خوب وجود دارد یا نه؟ پاسخ این دو سئوال، پشت اندیشه پدیدآورندگان پدیده سلبریتی، مخفی است. دامنه تاثیر سلبریتی ها تا کجاست؟ باید به پاسخ رسید. شاید بد نباشد درباره یکی از تریبون های سلبریتی محور بررسی کنیم. این روزها کمتر کسی را می توان پیدا کرد که صفحه اینستاگرام نداشته باشد.پلت فرمی، عکس وفیلم محور برای از هر دری سخن گفتن به شرط تصویر. چهره های مشهور سینما، خوانندگی، ورزش، هنر، ادبیات، سیاست و... معمولاً صفحه دارند که گاهی تیک آبی؛ نماد تعداد دنبال کننده و نشانه لیدری و اثرگذار بودن در فضای مجازی هم به این چهره ها داده می شود.
بعضی صفحات هم «فن پیج» یا همان هوادارها هستند. ماجرای بعضی صفحه های دیگر اما جالب تر است؛ در قسمت معرفی، شناسه صفحه یا همان بیوگرافی نوشته شده فالو یا لایک شده توسط فلان چهره! اتفاقاً از همین طریق هم صفحه طرفدار پیدا می کند البته بین گروه مخاطبان خاص خود. این ساده و کمترین ترین توضیح درباره بُرِش سلبریتی هاست. وقتی افراد معمولی می دانند از شهرت چهره ها می توانند به نفع خود استفاده کنند، پر واضح است که پدیدآورندگان پدیده سلبریتی منطق و قصدی جز این نداشته باشند. اما اینکه کجا و کی این چهره ها مثبت و منفی می شوند نیاز به بررسی و توضیح بیشتر دارد.
سلبریتی های روس تبار تحریم شدند
مدتی است، چهره هایی مشهور یا در آستانه مشهور شدن، وقتی در یک جشنواره، مسابقه یا فستیوال بین المللی شرکت می کنند در مصاحبه های مطبوعاتی، چهره کشور را منفی و سیاه نشان می دهند. برخی حتی به واسطه ارائه اثر یا انجام حرکتی که چهره خشونت، فقر، بی فرهنگی و سیاهنمایی از ایران را در اذهان عمومی بین المللی جا بیندازد، انتخاب و معروف می شوند. به خوبی می بینیم که هرچه جهان به سمت تعارض منافع کشورها، تضاد و خشونت سیاسی پیش می رود، ماهیت مواضع و کارکردها بهتر فاش می شود. اگر تا دیروز گفته می شد، سینما، ورزش، هنر و... سیاسی نیستند، کسی دنبال نقض و صحت این ادعا نبود حالا اما برخی چیزها بهتر روشن می شود.
نزدیک ترین مثال شاید مربوط به درگیری های بین «روسیه» و «اوکراین» باشد. کشورهای غربی ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان، چهره های بنام حتی مدل ها و سلبریتی های روسی را تحریم کردند. کمپانی های مختلفی از همکاری با این چهره ها خودداری کردند تا جایی که چهره ها ناچار شوند برای تأمین امنیت معاش و شهرت خود در آینده، علیه کشورشان صحبت و خود را مستقل از روسیه اعلام کنند. بنابراین سلبریتی خوب برای غرب، تعریف و کارکردهای مشخص خود را دارد.
قوانین در خدمت خانواده خانم/آقای سلبریتی
در حالیکه برخی گروه ها و نهادها در کشورها سعی می کنند با برجسته سازی هشتک #سلبریتی_حکومتی چهره های سرشناس را در دفاع از منافع ملّی و ایدئولوژیک کشورشان منصرف کنند و به این وسیله جریانی را رقم بزنند که چهره ها برای بقای روشنفکرنمایی خود، نه تنها در حمایت از منافع و مصالح ملّی خود نباشند که گاه نظراتی متفاوت، مغایر و حتی مخالف ابراز کنند. گروه هایی هم سعی می کنند با معرفی قهرمانان اجتماعی و سلبریتی هایی که دلسوز جامعه بوده اند، نشان بدهند که مشکل بر سر ماهیت نیست؛ مشکل بر سر رویکرد و نحوه روایت جامعه از بیان و رفتار سلبریتی است.
دفاع از حریم قانون و اینکه باید قانون همگانی و برای همه یکی باشد، روشن است اما چه می شود برای مثال یک سلبریتی که می گوید قانون نباید درباره اشرار اجرا شود و هشتک نه به اعدام یا مجازات اجتماعی سر می دهد همین که شروری به حریم خانواده خودش تعرض می کند، داد اشدّ مجازات و دادخواست اجرای حکم و قانون می دهد؟ چرا وقتی یک بازیگر صحبت از کشور می شود، می گوید که عاشق ایران است اما جایی دیگر که عرصه تنگ می شود جمعیت یک کشور را فدایی فرزند خود می داند؟ این دگرگونی در احقاق حق و دفاع از حق از مجا می آید؟ هزینه آن را چه کسی می پردازد، سلبریتی یا جامعه؟ پرسشی صریح تر؛ این تعارض نیست؟
اعطای جایزه و تابعیت، نطق را گویا می کند
خالقان پدیده سلبریتی گری، طوری برنامه ریزی کرده اند که نه تنها سلبریتی های خودشان که دیگر کشورها هم منافع آن ها را تایید کنند. مقاله های متعددی وجود دارد که با کمی جستجو در فضای مجازی بیان می کند، غرب از دو ابزار برای تربیت سلبریتی های غرب گرا استفاده می کند. نخست، جایزه و جشنواره و دوم اعطای تابعیت. مهد اولی معمولاً فرانسه است به خصوص با جشنواره های فیلم و هنری که سرمایه گذارانش معمولاً چهره های شناخته شده دارای تفکرات صهیونیستی هستند. این کشور حتی با اعطای عنوان شوالیه هنری، سعی در جذب مفاخر موسیقی و هنری کشورها و ایران دارد برای مثال درجه شوالیه به استاد علیزاده؛ از نامی ترین های عرصه موسیقی ایران اعطا شد اما او آن را نپذیرفت. مهد دومین ابزار هم معمولاً آمریکا و کاناداست. چهره های مشهور پس از اینکه به مراتب و در جشنواره های مختلف ثابت کنند به اندازه کافی به منافع موردنظر خدمت کرده اند، تابعیت دریافت می کنند.
سلبریتی هایی که حتی رئیس جمهور شدند!
جذب سلبریتی چه کمکی می تواند به غرب کند؟ فرد سلبریتی همخونی، همزبانی، دایره شهرت و هواداری دارد. خواه ناخواه سرعت نفوذ و تاثیر حرف او بر هموطنانش بیشتر است از یک غریبه. این هزینه در برابر سود بسیاری که از هدایت و گاه انحراف افکارعمومی به سمت دلخواه غرب پیش می آید، اصلاً قابل مقایسه نیست و ناچیز است. گاهی هم سلبریتی در همان کشور می ماند به مقام بالا می رسد و خبری از مهاجرت او نیست اما افکار عمومی را به غرب گرایی و تقویت منافع غرب مهاجرت می دهد. اینجاست که صحبت از سلبریتی هایی می شود که پا به عرصه سیاست می گذارند.
زلنسکی کمدین اوکراینی، رئیس جمهور می شود. رونالد ریگان؛ گزارشگر ورزشی و بازیگر، سر از سیاست در می آورد. ترامپ سلبریتی سینمایی و کارآفرین، رئیس جمهور می شود، شوارتزنگر هم فرماندار. این در تمام جهان تسرّی پیدا کرده است؛ در کشورهای آفریقایی اخیراً تب تندی از ورود سلبریتی ها به انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد و... با کمی حوصله و جستجو می توان بیشتر در این باره خواند و مثال ها و مصداق ها ابداً کم نیست. بنابراین سلبریتی مسئله ساده ای نیست که بتوان به سادگی از کار آن گذشت. چهره هایی که تا مرز یا جایگاه پست های حساس و مهم کشورها هم پیش رفته اند.
کاش با کودکان قحطی زده عکس می گرفتی!
درست در شرایطی که سلبریتی و چهره معروفی که از منافع کشور خود در برابر تفکر غربی، دفاع و حمایت کند به حکومتی بودن متهم می شود، سلبریتی های غربی در اقصی نقاط جهان مشغول انجام برخی حرکت ها هستند. حرکت هایی که پشت عناوینی مانند سفیر صلح، غذا، حمایت از کودکان یا خیّر بودن پنهان می مانند.
حضور آنجلیناجولی در اوکراین و شون پن به عنوان دو چهره شناخته شده هالیوود در رویدادهای اخیر جهان از جمله حضورشان در اوکراین کاملاً منطقی، به حق و بشردوستانه نشان داده می شود و در چنین مواقعی خبر از نسبت دادن هشتک حکومتی بودن نیست. اینجا میهن پرست، صلح جو، فعال اجتماعی و جهانی و... هشتک هایی هستند که به این افراد داده می شود. در واقع غرب با «جهانی سازی» سلبریتی های خود و استفاده از چهره هایی که شهرت بین المللی دارند و به خصوص بازیگران، افکارعمومی را به سمتی که مایل است جهت می دهد. یمن سالهاست درگیر جنگ است و کوکان یمنی از فقر دارو و غذا در رنج هستند اما به محض آتش گرفتن پالایشگاه های سعودی، جولی به یمن می رود با کودکانی که گویا گزینش شده اند و برخلاف اکثریت کودکان یمنی در چهره شان ردی از سوء تغذیه و پوست به استخوان چسبیده نیست، نقاشی می کشد. عکس و فیلم هایی به جهان مخابره می کند. بنابراین جولی اینجا رسانه ندارد؛ خود یک رسانه است و پیام لازم را با نفوذی که در جهان دارد به دنیا مخابره می کند.
گویی یمن دو بخش است؛ قسمتی که مردم زندگی عادی دارند و دوم، بیابان خالی از سکنه ای که فقط آنجا جنگ می شود! آن هایی کمی علاقمند به حواشی و زاویه های کمتر دیده شده یا اصلاً دیده نشده جهان سلبریتی ها هستند حتماً درباره چهره های هالیوودی، خوانندگان، ورزشکاران و چهره های معروف بین المللی غرب که به نحوی افسران دولتی سیاست غربی شده اند، خوانده اند. حتی از رفت و آمدهایشان به پنتاگون خوانده و شنیده اند.
غرب، سلبریتی ها را به خط کرده است
برای اینکه از کلی گویی فاصله بگیریم و مصداقی تر بررسی کرده باشیم به «کارکرد سلبریتی ها» می توان از زاویه دیگر هم پرداخت. سلبریتی به خودی خود سرباز است اما همین که مأموریت دریافت کرد به ژنرال موثر تبدیل می شود، چطور؟ اوضاع جهان و غرب رو به تنش است. نشریه های بین المللی و معروف از پایان عصر طلایی غذای ارزان صحبت می کنند. کشورهای غربی و البته دیگر کشورها با بحران تأمین مواد اولیه یا بحران تبدیل مواداولیه به موادثانویه و لازم در صنایع مختلف روبرو شده اند چون مانند قبل، امنیت تأمین منابع انرژی ندارند.
هزینه های زندگی در سال های آینده با همین روند، شوکه کننده خواهد بود. این را همان نشریات خارجی مطرح می کنند. کشورهایی با در نظر گرفتن بحران آب و انرژی از همین حالا مردم خود را به لزوم کاهش مصرف گاز، برق و آب سوق می دهند، حتی می گویند باید مدت دوش گرفتن و میزان مصرف آب را کاهش دهند. یک ضرب المثل معروف وجود دارد که می گوید: «فردا، دیر است...» پس، عجیب به نظر نمی رسد که غرب نه تنها از امروز که از دیروز مهره هایش را برای این روزها چیده باشد. چگونه؟ می توان در ادامه توضیح داد.
پشت پرده حشره خواری خانم بازیگر!
مدتی است سلبریتی های غربی با لباس های تکراری سال های قبل در مجامع عمومی و فستیوال ها حاضر می شوند حتی با تغییراتی آن لباس را به اندازه فرزندان خود می کنند. برخی از مدتی قبل، گرایش خود به گیاهخواری و حتی حشره خواری! را اعلام کرده اند. ویدئوهایی از حشره خواری برخی شان منتشر شده است. آنجا کسی به مردم حتی از زبان کارشناس نمی گوید که لباسشان را وصله بزنند، گوشت نخورند یا میوه کمتر بخورند که مردم هم مکدّر شوند. سیاستمداران حرف وخواسته شان را در رفتار سلبریتی هایی که در خدمت دارند، به نمایش می گذارند. نکته مهم ماجرا این است که این چهره ها مأموریتشان را پشت ژست های حفظ محیط زیست و...پنهان می کنند.
در حالیکه همین افراد پیش از این با لباس هایی تهیه شده از پوست جانداران هم فوتوکال و فوتو شوت های متعددی دارند. مخاطب با خود می گوید وقتی آن چهره با آن ثروت، لباس تکراری می پوشد، غذای گیاهی می خورد پس من هم می توانم. یادش هم نمی آید که همان چهره یک روز مدل تبلیغاتی همه نشریه ها بود و مدام غذا، پوشاک و سبک زندگی مرفه و سرمایه داری را تبلیغ می کرد. در تبلیغات یک اصل وجود دارد که: نگو؛ نشان بده و اصل دوم دیگر اینکه: تبلیغ موفق تبلیغ و ضدتبلیغ های قبلی را به راحتی از یاد مردم مصرف کننده پاک می کند. مهمتر از چه گفتن، چگونه گفتن است...
از تحریم کننده ها هم انتقاد کن!
یکی از ایرادهایی که به سلبریتی به معنای مذموم و غربی آن گرفته می شود این است که معمولاً تولیدکننده نیست و ارزش افزوده ای برای جامعه خود ندارد. اتفاقاً سلبریتی به شدت تولید کننده است، منتها در جهت منافع خود و حامیانش. تغییر در طرزفکر و سبک زندگی مردم با نحوه رفتار، گفتار و دیدگاهش، تولید طرز فکر است. سلبریتی غرب گرا معمولاً از چند ابزار مهم استفاده می کند. انتقاد تند و تخریب کننده، تضعیف امید به آینده، انعکاس ندادن نقاط قوت، انحراف افکار عمومی با تحریک عواطف عمومی و پشت مردم پنهان شدن. این سلبریتی فقط مشکلات کشور خودش را می بیند.
برای مثال اگر در کشور خودش «کمبود» فلان ماده غذایی وجود داشته باشد اما در کشور غربی حامی او «فقدان» همان ماده وجود داشته باشد، به روی خود نمی آورد. برای او مصاحبه های اختصاصی ترتیب داده می شود تا درباره شرایط بحرانی کشورش صحبت و خواه ناخواه سیاهنمایی کند اما هیچ جای کلامش اشاره ای به تحریم هایی که روزگار را به مردم تنگ کرده صحبت نمی کند. اشاره ای به کشورهایی نمی شود که با تحریم، مردم کشورش را رنجانده اند.
سلبریتی، خودش یک رسانه است...
سلبریزیته شدن جامعه چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟ این، واقعاً بستگی به نحوه تعریف و کارکردشان در جامعه دارد. سلبریتی های غربگرا معمولاً درآمدهایی دارند که سبب می شود از مالیات متواری باشند. در جامعه ای که سلبریتی در خدمت آن جامعه نیست، سلبریتی روی شانه رسانه های همان جامعه بالا می آید و معروف می شود به مرور اما با در اختیار گرفتن پلتفرم های رسانه ای خود به رسانه و لیدر تبدیل می شود. این گاهی خطرناک است، می تواند زمینه ورود غیرمتخصصانه او به زمینه هایی را فراهم کند که شناختی از آن ندارد. برای مثال می تواند از تبلیغ برای دارویی باشد که در تخصص او نیست تا چیزی را حقیقت یا وارونه جلوه دادن. طرز فکر خود را بدون هزینه اشاعه می دهد حتی اگر غلط باشد و جامعه هوادارانش کم کم، همان طور حرف می زنند و رفتار می کنند که او تبلیغ می کند.
جامعه سلبریزیته شده جامعه درگیر حاشیه، ظاهر و سرگرمی است تا درگیر متن، باطن و عمق. موضوع، مهم شدن سلبریتی ها نیست؛ چگونه، برای چه و در خدمت چه چیزی بودنشان است. کشورهایی که بیشترین بهره را از پرورش سلبریتی می برند، معمولاً مایلند سلبریتی ها در کشورهای خودشان سازنده و ارزشمند باشند اما همین افراد برای کشور مخالف، حاشیه ساز و سطحی باشند. سلبریتی در خدمت سرمایه داران و تفکرغربی، پیوسته سرباز تأمین سرمایه، امنیت، قدرت و پیشبرد سیاست های سیاستمداران آن جامعه است و در ازای آن شهرت، امنیت درآمد و رفاه دریافت می کند.
چشم امید غرب؛ آینده خنگ شونده جهان
خالقان پدیده سلبریتی به معنای شهرت پرستانه و غربی آن به سطحی سازی اندیشه و تفکرعمومی جهان دل بسته اند. کافی است درباره مفاهیمی مانند «آینده خنگ شده جهان»، فلج و وابسته شدن بشر با تکنولوژی، جستجو کنید. یعنی چه؟ با مثالی ساده توضیح می دهیم. پیش از آمدن تلفن های همراه و هوشمند ذهن بسیاری از ما حکم دفتر تلفن داشت. اطلاعات بسیاری را حفظ می کردیم اما توسعه فناوری به جزئی ترین بخش های زندگی روزمره ما نفوذ کرده است و از ما فردی وابسته ساخته. در آینده خنگ شده جهان، حوصله، توان تفکر و تحلیل اطلاعات، به شدت کاهش پیدا کرده است. مردم، گفته ها را باور می کنند و دنبال سند نمی گردند. پی دی اف ها، متن های خلاصه، عکس و کپشن را به منابع قدیمی و ارزشمند ترجیح می دهند. پس، در این جهان می توان منابعی که اطلاعاتشان دستکاری شده را به راحتی به خورد مخاطب داد. تحریف و ادعاهای جدید کرد.
سلبریتی، بومی سازی می خواهد
در آینده خنگ شده جهان می توان با یک ویروس که بدنخبه ها دستکاری کرده اند، جامعه جهانی را گرفتار کرد. درست در حالیکه افراد بسیاری مبتلا می شوند و از دنیا می روند، سلبریتی ها درباره آب شدن یخ های قطب شمال نظر دهند یا رقابتشان در به نمایش گذاشتن لباس های عجیب و غریب در فلان جشنواره را به نمایش بگذارند. جشنواره و فستیوال های غربی در خدمت تفکر غرب است. درست زمانی که تحلیل گران جهانی از افول آمریکا صحبت می کنند، جشنواره هایی مانند مت گالا2022 با تم دوران شکوه آمریکا کار خود را آغاز می کند. هر چهره و سلبریتی دعوت شده به این برنامه هم سعی می کند لباس هایی بپوشد که این شکوه را بیشتر به چشم بیاورد. این لباس می تواند، لباس مرلین مونرو و آن را از موزه امانت گرفته باشد. یا لباسی که نقش و نگاری از مجسمه آزادی داشته باشد.
در مقوله جهان خنگ شده، نخبگانی که بویی از انسانیت نبرده اند، ویروسی را جهش می دهند و جهانی را درگیر می کنند. برخی سلبریتی ها در کشور خودشان و دیگر کشورها مأموریت های متفاوت می گیرند. یکجا دعوت مردم به امید و جایی دیگر ترس و ناامیدی از نبود واکسن. وقتی در همان کشور آمار کرونا صفر یا در تولید واکسن خودکفا می شود، خبری از آن سلبریتی ها و داد و فریادشان نیست. درست بر خلاف بازیگران، هنرمندان و چهره های نجیبی که این افتخار را بازنشر می کنند. به نظر می رسد با تمام این گفته بتوان به یک نتیجه رسید؛ بومی سازی مفهوم سلبریتی از ضرورت هایی است که باید روی آن تمرکز داشت.
در فرهنگ ما فرد مشهور باید محبوب و مقبول هم می بود. یعنی صرفاً «نامور» بودن شرط نبود؛ «نامی» و «خوش آوازه» شدن مهم تر بود. با آن پیشینه و تفاوت فرهنگی باید دید حالا چرا پایگاه سلبریتی در کشور تقویت شده و سعی در مدیریت افکارعمومی دارد؟ جهان سلبریتیزه شده، کارش به کجا ختم خواهد شد؟ آینده سلبریتی و سلبریتی گرایی کجاست؟ کارکرد سلبریتی در غرب چیست و اینجا چه؟ چرا مقاله های متعددی از رسانه های غربی به جایگزینی نخبه محوری به جای سلبریتی گرایی در غرب اشاره دارند در حالیکه این چهره ها هنوز هم بین مردم جهان معروفند، سبک زندگی شان جذاب و حرف و رفتارهایشان پُر بازتاب؟ آینده سلبریتی ها در جهان و ایران با توجه به تقویت نخبه گرایی کجاست؟ این مطلب تحقیق و جستاری در همین زمینه است.
بدنام باش ولی مشهور باش!
سلبریتی غربی، چهره شناخته شده در هر زمینه ای از خوانندگی گرفته تا بازیگری، ورزش، تجارت، سیاست و... است که نبض حضورش در جامعه «شهرت» است حتی اگر به دست آمده از بدنامی و مترادف آن باشد. این جانمایه و تعریف غالبی است که بیشتر مقاله های ترجمه شده درباره مفهومی به نام سلبریتی به آن اشاره دارد. پدیده ای اجتماعی که سوغاتی با ماهیت غربی بشمار می رود. با این حال هستند در همان جامعه، مشهورانی که بدنام نیستند و محبوبند. طبق جستار و مطالعه در این حوزه به نظر می رسد اما کارکرد غالب و موافق سلبریتی گری در جامعه غرب بیشتر روی شهرت تمرکز دارد تا حُبّ اجتماعی. دلایل این موضوع در ادامه بیشتر روشن و توضیح داده خواهد شد.
در جامعه ما، قبل از ورود پدیده سلبریتی، بازیگران بعد از سیاستمداران و چهره های بزرگ مذهبی از شناخته شده و محبوب ترین ها بودند اما با ورود این مفهوم و پدیده اجتماعی به کشورمان جایگاه هنر و هنرمند هم دستخوش تغییراتی شد که چهره های نامی همین عرصه درباره آن گفته و نوشته اند. مرحوم «جمشید مشایخی» برای مثال در مصاحبه ای که به مناسبت سالروز تولدش با باشگاه خبرنگاران جوان داشته، در نقد هیاهوی شهرت گفته بود: «در گذشته برای ورود به حرفه بازیگری عشق حکم فرما بود و فرد در کنار استعداد وعلاقه تلاش می کرد و فریب شهرت را نمی خورد...» و در ادامه گلایه کرده بود که حالا مثل گذشته نیست.
جایزه هنر یا سیاست؟ مسئله این است
نمونه این مصاحبه را بزرگان دیگر رشته ها مانند خوانندگی، ورزش، هنر و... هم داشته اند که می تواند نشانه یک چیز وابراز نگرانی از آن باشد.تولد سلبریتی گرایی در ایران و پیامدهایش. به تعبیری می توان گفت که این پدیده، سوغات فرهنگ غرب و پر و بال گرفته، فضای مجازی و توسعه شبکه های اجتماعی محسوب می شود. با بررسی هایی درباره کارکردهای سلبریتی ها در غرب برای حکومت ها می توان تا حدود قابل توجهی به این نتیجه رسید که سلبریتی در غرب در خدمت ملیّت و منافع ملّی است در بقیه جوامع به خصوص جامعه ای مانند ایران که غرب با آن تعارض منافع و تضاد ایدئولوژی و استراتژی دارد، سلبریتی ملّی گرا، سلبریتی خوبی نیست.
این ادعا اما چگونه ثابت می شود چه حقانیتی برای آن وجود دارد؟ چرا معتقدیم برخی جشنواره های غربی کمر همت بسته اند به تجلیل از سیاهنمایی درباره ایران؟ فیلم ها، بازیگران و چهره هایی تجلیل می شوند که در این مسیر قدم برداشته باشند. چرا امروز عموم مردم و جامعه ایرانی به این باور رسیده که درخشش در جشنواره هایی مانند کن، گره خورده به اینکه سلبریتی ما مخالف به نظر برسد؟ و یک پرسش دیگر؛ چرا در چنین جشنواره هایی اینچنین به فیلم هایی از این دست و بازیگرانی با همین زاویه دید که در یک فیلم نسبت به مواضع و شرایط کشورهای میزبان و برگزار کننده چنین فستیوال و جشنواره هایی نقد و سیاهنمایی داشته باشند، جایزه داده نمی شود؟
یک مثال؛ «ترانه علیدوستی» بازیگر جوانی که در ایران به چهره تبدیل شده در مصاحبه با رسانه های مخالف، از «غیاب رسانه» در کشور صحبت می کند. آیا چهره ای مانند «آنجلینا جولی» و دیگران در چنین جشنواره هایی مجوز یا سابقه چنین اظهارنظرهایی را دارند؟ چرا ما معمولاً از آن ها فیلم ها و مصاحبه هایی را می بینیم که صرفاً در قالب بیان نظرات و زوایه دید هنری به ماجراست نه مانند چهره های کشور ما، گلایه از وطن در غرب؟ اساساً هزینه این گله ها برای کشور بیشتر بوده یا فایده اش؟ چهره بین المللی ما تخریب شده یا تحسین؟ کشورهای مشتاق و شنوای این بدگویی ها چه قدمی برای رفع آن برداشته اند؟ اگر موثر بوده پس چرا تحریم های اقتصادی علیه ایران تمدید و تقویت می شود؟ تحریم هایی که پر واضح، دودش به چشم مردم رفته است.
فالو شده توسط خانم/آقای بازیگر
اما فلسفه سلبریتی چیست و چرا به آن میدان داده می شود؟ سلبریتی خوب وجود دارد یا نه؟ پاسخ این دو سئوال، پشت اندیشه پدیدآورندگان پدیده سلبریتی، مخفی است. دامنه تاثیر سلبریتی ها تا کجاست؟ باید به پاسخ رسید. شاید بد نباشد درباره یکی از تریبون های سلبریتی محور بررسی کنیم. این روزها کمتر کسی را می توان پیدا کرد که صفحه اینستاگرام نداشته باشد.پلت فرمی، عکس وفیلم محور برای از هر دری سخن گفتن به شرط تصویر. چهره های مشهور سینما، خوانندگی، ورزش، هنر، ادبیات، سیاست و... معمولاً صفحه دارند که گاهی تیک آبی؛ نماد تعداد دنبال کننده و نشانه لیدری و اثرگذار بودن در فضای مجازی هم به این چهره ها داده می شود.
بعضی صفحات هم «فن پیج» یا همان هوادارها هستند. ماجرای بعضی صفحه های دیگر اما جالب تر است؛ در قسمت معرفی، شناسه صفحه یا همان بیوگرافی نوشته شده فالو یا لایک شده توسط فلان چهره! اتفاقاً از همین طریق هم صفحه طرفدار پیدا می کند البته بین گروه مخاطبان خاص خود. این ساده و کمترین ترین توضیح درباره بُرِش سلبریتی هاست. وقتی افراد معمولی می دانند از شهرت چهره ها می توانند به نفع خود استفاده کنند، پر واضح است که پدیدآورندگان پدیده سلبریتی منطق و قصدی جز این نداشته باشند. اما اینکه کجا و کی این چهره ها مثبت و منفی می شوند نیاز به بررسی و توضیح بیشتر دارد.
سلبریتی های روس تبار تحریم شدند
مدتی است، چهره هایی مشهور یا در آستانه مشهور شدن، وقتی در یک جشنواره، مسابقه یا فستیوال بین المللی شرکت می کنند در مصاحبه های مطبوعاتی، چهره کشور را منفی و سیاه نشان می دهند. برخی حتی به واسطه ارائه اثر یا انجام حرکتی که چهره خشونت، فقر، بی فرهنگی و سیاهنمایی از ایران را در اذهان عمومی بین المللی جا بیندازد، انتخاب و معروف می شوند. به خوبی می بینیم که هرچه جهان به سمت تعارض منافع کشورها، تضاد و خشونت سیاسی پیش می رود، ماهیت مواضع و کارکردها بهتر فاش می شود. اگر تا دیروز گفته می شد، سینما، ورزش، هنر و... سیاسی نیستند، کسی دنبال نقض و صحت این ادعا نبود حالا اما برخی چیزها بهتر روشن می شود.
نزدیک ترین مثال شاید مربوط به درگیری های بین «روسیه» و «اوکراین» باشد. کشورهای غربی ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان، چهره های بنام حتی مدل ها و سلبریتی های روسی را تحریم کردند. کمپانی های مختلفی از همکاری با این چهره ها خودداری کردند تا جایی که چهره ها ناچار شوند برای تأمین امنیت معاش و شهرت خود در آینده، علیه کشورشان صحبت و خود را مستقل از روسیه اعلام کنند. بنابراین سلبریتی خوب برای غرب، تعریف و کارکردهای مشخص خود را دارد.
قوانین در خدمت خانواده خانم/آقای سلبریتی
در حالیکه برخی گروه ها و نهادها در کشورها سعی می کنند با برجسته سازی هشتک #سلبریتی_حکومتی چهره های سرشناس را در دفاع از منافع ملّی و ایدئولوژیک کشورشان منصرف کنند و به این وسیله جریانی را رقم بزنند که چهره ها برای بقای روشنفکرنمایی خود، نه تنها در حمایت از منافع و مصالح ملّی خود نباشند که گاه نظراتی متفاوت، مغایر و حتی مخالف ابراز کنند. گروه هایی هم سعی می کنند با معرفی قهرمانان اجتماعی و سلبریتی هایی که دلسوز جامعه بوده اند، نشان بدهند که مشکل بر سر ماهیت نیست؛ مشکل بر سر رویکرد و نحوه روایت جامعه از بیان و رفتار سلبریتی است.
دفاع از حریم قانون و اینکه باید قانون همگانی و برای همه یکی باشد، روشن است اما چه می شود برای مثال یک سلبریتی که می گوید قانون نباید درباره اشرار اجرا شود و هشتک نه به اعدام یا مجازات اجتماعی سر می دهد همین که شروری به حریم خانواده خودش تعرض می کند، داد اشدّ مجازات و دادخواست اجرای حکم و قانون می دهد؟ چرا وقتی یک بازیگر صحبت از کشور می شود، می گوید که عاشق ایران است اما جایی دیگر که عرصه تنگ می شود جمعیت یک کشور را فدایی فرزند خود می داند؟ این دگرگونی در احقاق حق و دفاع از حق از مجا می آید؟ هزینه آن را چه کسی می پردازد، سلبریتی یا جامعه؟ پرسشی صریح تر؛ این تعارض نیست؟
اعطای جایزه و تابعیت، نطق را گویا می کند
خالقان پدیده سلبریتی گری، طوری برنامه ریزی کرده اند که نه تنها سلبریتی های خودشان که دیگر کشورها هم منافع آن ها را تایید کنند. مقاله های متعددی وجود دارد که با کمی جستجو در فضای مجازی بیان می کند، غرب از دو ابزار برای تربیت سلبریتی های غرب گرا استفاده می کند. نخست، جایزه و جشنواره و دوم اعطای تابعیت. مهد اولی معمولاً فرانسه است به خصوص با جشنواره های فیلم و هنری که سرمایه گذارانش معمولاً چهره های شناخته شده دارای تفکرات صهیونیستی هستند. این کشور حتی با اعطای عنوان شوالیه هنری، سعی در جذب مفاخر موسیقی و هنری کشورها و ایران دارد برای مثال درجه شوالیه به استاد علیزاده؛ از نامی ترین های عرصه موسیقی ایران اعطا شد اما او آن را نپذیرفت. مهد دومین ابزار هم معمولاً آمریکا و کاناداست. چهره های مشهور پس از اینکه به مراتب و در جشنواره های مختلف ثابت کنند به اندازه کافی به منافع موردنظر خدمت کرده اند، تابعیت دریافت می کنند.
سلبریتی هایی که حتی رئیس جمهور شدند!
جذب سلبریتی چه کمکی می تواند به غرب کند؟ فرد سلبریتی همخونی، همزبانی، دایره شهرت و هواداری دارد. خواه ناخواه سرعت نفوذ و تاثیر حرف او بر هموطنانش بیشتر است از یک غریبه. این هزینه در برابر سود بسیاری که از هدایت و گاه انحراف افکارعمومی به سمت دلخواه غرب پیش می آید، اصلاً قابل مقایسه نیست و ناچیز است. گاهی هم سلبریتی در همان کشور می ماند به مقام بالا می رسد و خبری از مهاجرت او نیست اما افکار عمومی را به غرب گرایی و تقویت منافع غرب مهاجرت می دهد. اینجاست که صحبت از سلبریتی هایی می شود که پا به عرصه سیاست می گذارند.
زلنسکی کمدین اوکراینی، رئیس جمهور می شود. رونالد ریگان؛ گزارشگر ورزشی و بازیگر، سر از سیاست در می آورد. ترامپ سلبریتی سینمایی و کارآفرین، رئیس جمهور می شود، شوارتزنگر هم فرماندار. این در تمام جهان تسرّی پیدا کرده است؛ در کشورهای آفریقایی اخیراً تب تندی از ورود سلبریتی ها به انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد و... با کمی حوصله و جستجو می توان بیشتر در این باره خواند و مثال ها و مصداق ها ابداً کم نیست. بنابراین سلبریتی مسئله ساده ای نیست که بتوان به سادگی از کار آن گذشت. چهره هایی که تا مرز یا جایگاه پست های حساس و مهم کشورها هم پیش رفته اند.
کاش با کودکان قحطی زده عکس می گرفتی!
درست در شرایطی که سلبریتی و چهره معروفی که از منافع کشور خود در برابر تفکر غربی، دفاع و حمایت کند به حکومتی بودن متهم می شود، سلبریتی های غربی در اقصی نقاط جهان مشغول انجام برخی حرکت ها هستند. حرکت هایی که پشت عناوینی مانند سفیر صلح، غذا، حمایت از کودکان یا خیّر بودن پنهان می مانند.
حضور آنجلیناجولی در اوکراین و شون پن به عنوان دو چهره شناخته شده هالیوود در رویدادهای اخیر جهان از جمله حضورشان در اوکراین کاملاً منطقی، به حق و بشردوستانه نشان داده می شود و در چنین مواقعی خبر از نسبت دادن هشتک حکومتی بودن نیست. اینجا میهن پرست، صلح جو، فعال اجتماعی و جهانی و... هشتک هایی هستند که به این افراد داده می شود. در واقع غرب با «جهانی سازی» سلبریتی های خود و استفاده از چهره هایی که شهرت بین المللی دارند و به خصوص بازیگران، افکارعمومی را به سمتی که مایل است جهت می دهد. یمن سالهاست درگیر جنگ است و کوکان یمنی از فقر دارو و غذا در رنج هستند اما به محض آتش گرفتن پالایشگاه های سعودی، جولی به یمن می رود با کودکانی که گویا گزینش شده اند و برخلاف اکثریت کودکان یمنی در چهره شان ردی از سوء تغذیه و پوست به استخوان چسبیده نیست، نقاشی می کشد. عکس و فیلم هایی به جهان مخابره می کند. بنابراین جولی اینجا رسانه ندارد؛ خود یک رسانه است و پیام لازم را با نفوذی که در جهان دارد به دنیا مخابره می کند.
گویی یمن دو بخش است؛ قسمتی که مردم زندگی عادی دارند و دوم، بیابان خالی از سکنه ای که فقط آنجا جنگ می شود! آن هایی کمی علاقمند به حواشی و زاویه های کمتر دیده شده یا اصلاً دیده نشده جهان سلبریتی ها هستند حتماً درباره چهره های هالیوودی، خوانندگان، ورزشکاران و چهره های معروف بین المللی غرب که به نحوی افسران دولتی سیاست غربی شده اند، خوانده اند. حتی از رفت و آمدهایشان به پنتاگون خوانده و شنیده اند.
غرب، سلبریتی ها را به خط کرده است
برای اینکه از کلی گویی فاصله بگیریم و مصداقی تر بررسی کرده باشیم به «کارکرد سلبریتی ها» می توان از زاویه دیگر هم پرداخت. سلبریتی به خودی خود سرباز است اما همین که مأموریت دریافت کرد به ژنرال موثر تبدیل می شود، چطور؟ اوضاع جهان و غرب رو به تنش است. نشریه های بین المللی و معروف از پایان عصر طلایی غذای ارزان صحبت می کنند. کشورهای غربی و البته دیگر کشورها با بحران تأمین مواد اولیه یا بحران تبدیل مواداولیه به موادثانویه و لازم در صنایع مختلف روبرو شده اند چون مانند قبل، امنیت تأمین منابع انرژی ندارند.
هزینه های زندگی در سال های آینده با همین روند، شوکه کننده خواهد بود. این را همان نشریات خارجی مطرح می کنند. کشورهایی با در نظر گرفتن بحران آب و انرژی از همین حالا مردم خود را به لزوم کاهش مصرف گاز، برق و آب سوق می دهند، حتی می گویند باید مدت دوش گرفتن و میزان مصرف آب را کاهش دهند. یک ضرب المثل معروف وجود دارد که می گوید: «فردا، دیر است...» پس، عجیب به نظر نمی رسد که غرب نه تنها از امروز که از دیروز مهره هایش را برای این روزها چیده باشد. چگونه؟ می توان در ادامه توضیح داد.
پشت پرده حشره خواری خانم بازیگر!
مدتی است سلبریتی های غربی با لباس های تکراری سال های قبل در مجامع عمومی و فستیوال ها حاضر می شوند حتی با تغییراتی آن لباس را به اندازه فرزندان خود می کنند. برخی از مدتی قبل، گرایش خود به گیاهخواری و حتی حشره خواری! را اعلام کرده اند. ویدئوهایی از حشره خواری برخی شان منتشر شده است. آنجا کسی به مردم حتی از زبان کارشناس نمی گوید که لباسشان را وصله بزنند، گوشت نخورند یا میوه کمتر بخورند که مردم هم مکدّر شوند. سیاستمداران حرف وخواسته شان را در رفتار سلبریتی هایی که در خدمت دارند، به نمایش می گذارند. نکته مهم ماجرا این است که این چهره ها مأموریتشان را پشت ژست های حفظ محیط زیست و...پنهان می کنند.
در حالیکه همین افراد پیش از این با لباس هایی تهیه شده از پوست جانداران هم فوتوکال و فوتو شوت های متعددی دارند. مخاطب با خود می گوید وقتی آن چهره با آن ثروت، لباس تکراری می پوشد، غذای گیاهی می خورد پس من هم می توانم. یادش هم نمی آید که همان چهره یک روز مدل تبلیغاتی همه نشریه ها بود و مدام غذا، پوشاک و سبک زندگی مرفه و سرمایه داری را تبلیغ می کرد. در تبلیغات یک اصل وجود دارد که: نگو؛ نشان بده و اصل دوم دیگر اینکه: تبلیغ موفق تبلیغ و ضدتبلیغ های قبلی را به راحتی از یاد مردم مصرف کننده پاک می کند. مهمتر از چه گفتن، چگونه گفتن است...
از تحریم کننده ها هم انتقاد کن!
یکی از ایرادهایی که به سلبریتی به معنای مذموم و غربی آن گرفته می شود این است که معمولاً تولیدکننده نیست و ارزش افزوده ای برای جامعه خود ندارد. اتفاقاً سلبریتی به شدت تولید کننده است، منتها در جهت منافع خود و حامیانش. تغییر در طرزفکر و سبک زندگی مردم با نحوه رفتار، گفتار و دیدگاهش، تولید طرز فکر است. سلبریتی غرب گرا معمولاً از چند ابزار مهم استفاده می کند. انتقاد تند و تخریب کننده، تضعیف امید به آینده، انعکاس ندادن نقاط قوت، انحراف افکار عمومی با تحریک عواطف عمومی و پشت مردم پنهان شدن. این سلبریتی فقط مشکلات کشور خودش را می بیند.
برای مثال اگر در کشور خودش «کمبود» فلان ماده غذایی وجود داشته باشد اما در کشور غربی حامی او «فقدان» همان ماده وجود داشته باشد، به روی خود نمی آورد. برای او مصاحبه های اختصاصی ترتیب داده می شود تا درباره شرایط بحرانی کشورش صحبت و خواه ناخواه سیاهنمایی کند اما هیچ جای کلامش اشاره ای به تحریم هایی که روزگار را به مردم تنگ کرده صحبت نمی کند. اشاره ای به کشورهایی نمی شود که با تحریم، مردم کشورش را رنجانده اند.
سلبریتی، خودش یک رسانه است...
سلبریزیته شدن جامعه چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟ این، واقعاً بستگی به نحوه تعریف و کارکردشان در جامعه دارد. سلبریتی های غربگرا معمولاً درآمدهایی دارند که سبب می شود از مالیات متواری باشند. در جامعه ای که سلبریتی در خدمت آن جامعه نیست، سلبریتی روی شانه رسانه های همان جامعه بالا می آید و معروف می شود به مرور اما با در اختیار گرفتن پلتفرم های رسانه ای خود به رسانه و لیدر تبدیل می شود. این گاهی خطرناک است، می تواند زمینه ورود غیرمتخصصانه او به زمینه هایی را فراهم کند که شناختی از آن ندارد. برای مثال می تواند از تبلیغ برای دارویی باشد که در تخصص او نیست تا چیزی را حقیقت یا وارونه جلوه دادن. طرز فکر خود را بدون هزینه اشاعه می دهد حتی اگر غلط باشد و جامعه هوادارانش کم کم، همان طور حرف می زنند و رفتار می کنند که او تبلیغ می کند.
جامعه سلبریزیته شده جامعه درگیر حاشیه، ظاهر و سرگرمی است تا درگیر متن، باطن و عمق. موضوع، مهم شدن سلبریتی ها نیست؛ چگونه، برای چه و در خدمت چه چیزی بودنشان است. کشورهایی که بیشترین بهره را از پرورش سلبریتی می برند، معمولاً مایلند سلبریتی ها در کشورهای خودشان سازنده و ارزشمند باشند اما همین افراد برای کشور مخالف، حاشیه ساز و سطحی باشند. سلبریتی در خدمت سرمایه داران و تفکرغربی، پیوسته سرباز تأمین سرمایه، امنیت، قدرت و پیشبرد سیاست های سیاستمداران آن جامعه است و در ازای آن شهرت، امنیت درآمد و رفاه دریافت می کند.
چشم امید غرب؛ آینده خنگ شونده جهان
خالقان پدیده سلبریتی به معنای شهرت پرستانه و غربی آن به سطحی سازی اندیشه و تفکرعمومی جهان دل بسته اند. کافی است درباره مفاهیمی مانند «آینده خنگ شده جهان»، فلج و وابسته شدن بشر با تکنولوژی، جستجو کنید. یعنی چه؟ با مثالی ساده توضیح می دهیم. پیش از آمدن تلفن های همراه و هوشمند ذهن بسیاری از ما حکم دفتر تلفن داشت. اطلاعات بسیاری را حفظ می کردیم اما توسعه فناوری به جزئی ترین بخش های زندگی روزمره ما نفوذ کرده است و از ما فردی وابسته ساخته. در آینده خنگ شده جهان، حوصله، توان تفکر و تحلیل اطلاعات، به شدت کاهش پیدا کرده است. مردم، گفته ها را باور می کنند و دنبال سند نمی گردند. پی دی اف ها، متن های خلاصه، عکس و کپشن را به منابع قدیمی و ارزشمند ترجیح می دهند. پس، در این جهان می توان منابعی که اطلاعاتشان دستکاری شده را به راحتی به خورد مخاطب داد. تحریف و ادعاهای جدید کرد.
سلبریتی، بومی سازی می خواهد
در آینده خنگ شده جهان می توان با یک ویروس که بدنخبه ها دستکاری کرده اند، جامعه جهانی را گرفتار کرد. درست در حالیکه افراد بسیاری مبتلا می شوند و از دنیا می روند، سلبریتی ها درباره آب شدن یخ های قطب شمال نظر دهند یا رقابتشان در به نمایش گذاشتن لباس های عجیب و غریب در فلان جشنواره را به نمایش بگذارند. جشنواره و فستیوال های غربی در خدمت تفکر غرب است. درست زمانی که تحلیل گران جهانی از افول آمریکا صحبت می کنند، جشنواره هایی مانند مت گالا2022 با تم دوران شکوه آمریکا کار خود را آغاز می کند. هر چهره و سلبریتی دعوت شده به این برنامه هم سعی می کند لباس هایی بپوشد که این شکوه را بیشتر به چشم بیاورد. این لباس می تواند، لباس مرلین مونرو و آن را از موزه امانت گرفته باشد. یا لباسی که نقش و نگاری از مجسمه آزادی داشته باشد.
در مقوله جهان خنگ شده، نخبگانی که بویی از انسانیت نبرده اند، ویروسی را جهش می دهند و جهانی را درگیر می کنند. برخی سلبریتی ها در کشور خودشان و دیگر کشورها مأموریت های متفاوت می گیرند. یکجا دعوت مردم به امید و جایی دیگر ترس و ناامیدی از نبود واکسن. وقتی در همان کشور آمار کرونا صفر یا در تولید واکسن خودکفا می شود، خبری از آن سلبریتی ها و داد و فریادشان نیست. درست بر خلاف بازیگران، هنرمندان و چهره های نجیبی که این افتخار را بازنشر می کنند. به نظر می رسد با تمام این گفته بتوان به یک نتیجه رسید؛ بومی سازی مفهوم سلبریتی از ضرورت هایی است که باید روی آن تمرکز داشت.
*فارس