شهدای ایران:یکم. اخیرا آقای تاجزاده گفته است که طاغوت پهلوی را به جمهوری اسلامی ترجیح میدهد. این ادعا بیانگر عاقبت بخیری جبهه اصلاحات است. این گزاره، استدلال نیاز دارد. اجازه دهید با یک خاطره مرور کنیم.
دوم. سالها پیش در ایام فتنه ۸۸، در دیداری که با جمعی از دوستان رسانهای با آقای خاتمی داشتیم، متوجه شدم که وی با ادعای تقلب مخالف است. در همان جلسه دلسوزانه پرسیدم چرا این موضع را عمومی نمیکنید؟ پاسخ وی این بود که گستره اصلاحات از ایثارگر است تا گوگوش و سروش. اعلام علنی این موضع باعث میشود پایگاه اجتماعی اصلاحات لطمه ببیند.
سوم. یکی از مهمترین توصیههای رهبر انقلاب به مسئولان و گروههای سیاسی در دهههای ۷۰و ۸۰این بود که نسبتتان را با خودیها (جبهه انقلاب) و غیرخودیها (دشمن) شفاف کنید.
سالها بعد نیز رهبر انقلاب در اواسط دهه ۹۰ در سالگرد ارتحال حضرت امام با رد دوگانههای تصنعی سیاسی، مجدد بحث خودی و غیرخودی را تحت عنوان دوقطبی انقلاب و ضدانقلاب مطرح کردند و تأکید داشتند دوقطبی اصیل، صفبندی انقلابیون در مقابل جریانی است که مقابل انقلاب شمشیر کشیده است. حرف اصلی این بود که بهجای تقابل با هم، مقابل دشمن حقیقی انقلاب جبهه بگیرید و از باطل اعلام برائت کنید.
چهارم. گذشت و گذشت. جریان اصلاحات در هیچ دورهای دست به این شفافیت نزد و همواره نفع سیاسیاش را پنهانکاری و عدممرزبندی صریح با دشمن میدانست. خیالشان این بود که این پنهانکاری رأیساز است. عادت کرده بودند با اتکا به آرای سیاه(اپوزیسیون) پیروز انتخاباتها شوند. آرایی که فکر میکردند اگر اصلاحات رأی بیاورد، میتوانند به پایان حکومت دینی امیدوار شوند.
پنجم. و اما کار روی زمین مانده اصلاحات را رسانههای اجتماعی به پایان رساندند. امروز به مدد عصر شبکه همهچیز شفاف شده است. امروز ضدانقلاب در یک صفبندی روشن از همجنسبازان تا شیطانپرستها تا سلطنتطلبان تا تروریستها و تا مواجببگیران رسانهای شیطانصفت، خود را حتی از اصلاحات نیز جدا کرده است و مقابل انقلاب صفبندی دارند. در این میان جریان اصلاحات ناخواسته و به ناچار مجبور شده است موضع خود را شفاف کند؛ چون آرای سیاه سفرهشان را جدا کردند و دیگر دونبشی سیاسی دکانی نخواهد ساخت.
همین موضوع باعث شد تکلیف خیلیها روشن شود یا درون انقلاب یا مقابل آن. اینجاست که خیلیها مثل تاجزاده ترجیح دادند در صف سلطنتطلبها و منافقین و... قرار بگیرند و عدهای دیگر طیف انقلاب، و این عاقبت بخیری است.
*محسن مهدیان
دوم. سالها پیش در ایام فتنه ۸۸، در دیداری که با جمعی از دوستان رسانهای با آقای خاتمی داشتیم، متوجه شدم که وی با ادعای تقلب مخالف است. در همان جلسه دلسوزانه پرسیدم چرا این موضع را عمومی نمیکنید؟ پاسخ وی این بود که گستره اصلاحات از ایثارگر است تا گوگوش و سروش. اعلام علنی این موضع باعث میشود پایگاه اجتماعی اصلاحات لطمه ببیند.
سوم. یکی از مهمترین توصیههای رهبر انقلاب به مسئولان و گروههای سیاسی در دهههای ۷۰و ۸۰این بود که نسبتتان را با خودیها (جبهه انقلاب) و غیرخودیها (دشمن) شفاف کنید.
سالها بعد نیز رهبر انقلاب در اواسط دهه ۹۰ در سالگرد ارتحال حضرت امام با رد دوگانههای تصنعی سیاسی، مجدد بحث خودی و غیرخودی را تحت عنوان دوقطبی انقلاب و ضدانقلاب مطرح کردند و تأکید داشتند دوقطبی اصیل، صفبندی انقلابیون در مقابل جریانی است که مقابل انقلاب شمشیر کشیده است. حرف اصلی این بود که بهجای تقابل با هم، مقابل دشمن حقیقی انقلاب جبهه بگیرید و از باطل اعلام برائت کنید.
چهارم. گذشت و گذشت. جریان اصلاحات در هیچ دورهای دست به این شفافیت نزد و همواره نفع سیاسیاش را پنهانکاری و عدممرزبندی صریح با دشمن میدانست. خیالشان این بود که این پنهانکاری رأیساز است. عادت کرده بودند با اتکا به آرای سیاه(اپوزیسیون) پیروز انتخاباتها شوند. آرایی که فکر میکردند اگر اصلاحات رأی بیاورد، میتوانند به پایان حکومت دینی امیدوار شوند.
پنجم. و اما کار روی زمین مانده اصلاحات را رسانههای اجتماعی به پایان رساندند. امروز به مدد عصر شبکه همهچیز شفاف شده است. امروز ضدانقلاب در یک صفبندی روشن از همجنسبازان تا شیطانپرستها تا سلطنتطلبان تا تروریستها و تا مواجببگیران رسانهای شیطانصفت، خود را حتی از اصلاحات نیز جدا کرده است و مقابل انقلاب صفبندی دارند. در این میان جریان اصلاحات ناخواسته و به ناچار مجبور شده است موضع خود را شفاف کند؛ چون آرای سیاه سفرهشان را جدا کردند و دیگر دونبشی سیاسی دکانی نخواهد ساخت.
همین موضوع باعث شد تکلیف خیلیها روشن شود یا درون انقلاب یا مقابل آن. اینجاست که خیلیها مثل تاجزاده ترجیح دادند در صف سلطنتطلبها و منافقین و... قرار بگیرند و عدهای دیگر طیف انقلاب، و این عاقبت بخیری است.
*محسن مهدیان