شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۲۳۰۵۴۸
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۷:۴۳
در روز یازدهم خرداد حضرت امام با وجود تنگی نفس که نیمه شب گذشته به آن مبتلا شدند، توانستند در فضای باز بیمارستان با نزدیکان ملاقات کنند، اما با این وجود ایشان درد شدیدی را در روزهای پایانی حیات تحمل می کردند.
به گزارش شهدای ایران ،در روز یازدهم خرداد حضرت امام با وجود تنگی نفس که نیمه شب گذشته به آن مبتلا شدند، توانستند در فضای باز بیمارستان با نزدیکان ملاقات کنند، اما با این وجود ایشان درد شدیدی را در روزهای پایانی حیات تحمل می کردند.

آخرین ملاقات مسئولان با امام خمینی(ره)

امام خمینی (س) که چند روز پیش مورد عمل جراحی قرار گرفتند و روزهای پس از آن را در بیمارستان سپری می کردند، در روزهای اخیر دچار مشکلات جسمانی شدند، از جمله آن که نیمه شب گذشته به تنگی نفس مبتلا شدند.

در گزارشات پزشکی مربوط به روز یازدهم علی رغم آن که آمده است که تنفس ایشان با انرژی کمتر و بدون زحمت انجام می شود، اما مشکلات جسمانی دیگری مطرح شده است، که در ادامه شرح وقایع پزشکی و سایر موارد مربوط به بیماری ایشان در این روز را مطالعه می کنید. برای مطالعه بیشتر به مقاله جماران درباره بیماری امام خمینی و دلیل اصلی درگذشت ایشان مراجعه کنید.

در روز یازدهم خرداد تعداد گلبول های سفید به سرعت افزایش یافت، و فرمول خون حضرت امام (س) تغییر کرد، به همین خاطر دکتر منادی زاده و دکتر رافت مجدد برای تصمیم گیری به تیم پزشکی ملحق شدند، به علاوه دکتر فریدون عزیزی استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز برای مشاوره از سوی تیم پزشکی حضرت امام (س) دعوت شدند.

صبح این روز امام به شدت احساس خواب آلودگی می کردند که این موضوع بعد از ظهر نسبت به صبح کاهش یافت، اما هنگام شب دوباره شدت یافت.

در روز یازدهم خرداد امام حدود دو ساعت را با تخت در محوطه باز بیمارستان استراحت کردند و نزدیکانشان را ملاقات کردند، همچنین نماز ظهر و عصر را در همان فضای باز اقامه کردند.

 
توصیف روزهای پایانی حیات حضرت امام در خاطرات خانم صدیقه مصطفوی

حضرت امام (س) در روزهای پایانی حیاتشان، درد بسیاری را تحمل کردند، این موضوع در خاطرات دختر گرامی ایشان خانم صدیقه مصطفوی اینگونه بیان شده است: «یک بار که از ایشان سوال کردم که حالتان چطور است آیا درد هم دارید؟‌‎ ‎‌فرمود: «همه بدنم درد است.» اما جز در پرس و جوی پزشکان و ما ابتدا به‌‎ ‎‌ساکن اظهار درد نمی کردند. گاهی که صورتمان را نزدیک ایشان می بردیم‌‎ ‎‌صدای ذکر و تسبیح ایشان را می شنیدیم. گاهی که چشم باز می کردند اگر‌‎ ‎‌مورد خلافی را می دیدند تذکر می دادند مثلاً یکبار به خواهر زاده ام آقا مسیح‌‎ ‎‌گفتند: «‌‌تو چرا درس را تعطیل کرده ای؟ زود به قم برگرد من در همه دوران‌‎ ‎‌تحصیل یک ساعت وقت درس را به کار دیگری نداده ام‌‌».‌

 ‌‌

یکبار شنیدم که می فرمود: «خدایا دیگر مرا بپذیر». بزرگترین نگرانی ایشان‌‎ ‎‌در آن ایام نماز بود پیوسته چشم باز می کرد و وقت نماز را سوال می فرمود.‌‎ ‎‌مرحوم برادرم به توصیه پزشکان برای تاثیر داشتن داروهای مسکن به ایشان‌‎ ‎‌گفت شما اینقدر از وقت سوال نکنید ما راس ساعت نماز به شما تذکر‌‎ ‎‌می دهیم اما با وجود این غلبه با یاد خدا بود که مانع تاثیر ضعف ناشی از‌‎ ‎‌داروها و بیماری می شد. چند بار سراغ علی آقا برادر زاده ام را گرفتند که او‌‎ ‎‌را خدمتشان آورده بودند. قلب ایشان دچار نوسان شد. تمام خطراتی که احتمال می دادند، یکی‌‎ ‎‌پس از دیگری از راه می رسید. لحن برادرمان عوض شده بود و دیگر‌‎ ‎‌کلمات امید بخش از کسی شنیده نمی شد. با اجازه احمد آقا به غالب آقایان‌‎ ‎‌اجازه ملاقات داده شد. این امر خود نشانه دیگری از وخامت اوضاع بود.‌‎ ‎‌گویی زمان خداحافظی با رهبر و مقتدا فرا رسیده است؛ مردی که دنیا را‌‎ ‎‌تحت تاثیر قرار داد، اینک در آستانه بال گشودن به سوی معشوقی است که‌‎ ‎‌عمری را در شوق دیدارش می گریست و نیمه های شب گاهی از صدای گریه‌‎ ‎‌او همه بیدار می شدند. (کتاب فصل صبر، صفحه 49، 50)
*جماران

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار